مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
این واقعیت عجیب و غریب که پینبال سالها در نیویورک غیر قانونی بود – و بازی یک نفر در حضور اعضای شورای شهر در سال ۱۹۷۶ باعث تغییر قانون شد – مبنای فیلم تاریخی کمهزینه، روحیهبخش، غیر متعارف و نترس «پینبال: مردی که بازی را نجات داد» (Pinball: The Man Who Saved the Game) به نویسندگی و کارگردانی برادران براگ، آستین و مردیت است.
فیلم که از ۱۷ مارس در سینماهای آمریکا اکران شد، ماجرای غافلگیرکننده مردی جوان به نام راجر شارپ را روایت میکند، یک فرد کاملاً مسلط به پینبال با تحصیلات دانشگاهی و یک نویسنده بلندپرواز که در اواسط دهه هفتاد میلادی به نیویورک نقل مکان میکند و در بیست و پنج سالگی در مجله مردانه جیکیو مشغول به کار میشود. شارپ با اطلاع از ممنوع بودن پینبال مطلبی درمورد آن مینویسد که در مجله منتشر میشود و بعد آن را به یک کتاب تبدیل میکند؛ بعد با الهام از مصاحبههای خود با چهرههای شاخص این صنعت، تمرکز خود را به دفاع از پینبال و تلاش برای لغو ممنوعیت آن معطوف میکند.
برادران براگ پیشفرض و داستان فیلم را جدی میگیرند و شیفتگی آشکار و قابل لمس خود را نسبت به جزئیات، چرخشها و پیچشها، کشمکشهای اصلی و انحرافات خاص، جزئیات و حاشیههای داستان منتقل میکنند – و یک کنجکاوی صادقانه و علاقه به شخصیتهای غیر متعارف که با خود راجر شارپ شروع میشود. (او همچنین تهیهکننده اجرایی فیلم است.)
سازندگان فیلم آنقدر راجر را دوست دارند که از دو نسخه او فیلم میگیرند – هر دو دراماتیک، یکی راجر بیست و چند ساله با بازی مایک فایست و دیگری راجر مسنتر که در مقابل دوربین نشسته و مصاحبه میکند و روایت او از ماجرا سراسر فیلم را نقطهگذاری میکند. بااینحال، این راجر بزرگتر که به نظر واقعی است، درواقع یک شخصیت خیالی با بازی دنیس بوتسیکاریس است که در تیتراژ بهعنوان آقای شارپ به او اشاره میشود. همانطور که فیلم پیش میرود، برادران براگ از آقای شارپ میخواهند از قلمرو پینبال خارج نشود و او نیز بهنوبه خود فیلم را قطع میکند تا فاصله گرفتن براگها از تجربیات واقعی خود را یادآوری کند. آقای شارپ همچنین در طول فیلم در کنار راجر جوانتر روی صفحه ظاهر میشود، خود جوانترش را (که برای او نامرئی است) مشاهده میکند و بهطور کنایهآمیز درباره او نظر میدهد.
«پینبال: مردی که بازی را نجات داد» یک فیلم پیچیده و در عین حال شاداب و ضیافتی از نقشآفرینیهای ظریف، شگفتی سرگیجهآور و همچنین یک داستان عاشقانه گرم و بُرنده است: برخورد راجر جوان با الن استاینبرگ (کریستال رید)، هنرمندی سی و دو ساله که بهعنوان یک منشی کار میکند – این یک مسابقه عاشقانه شایسته عصر طلایی هالیوود است.
مردیت براگ که «پینبال: مردی که بازی را نجات داد» اولین تجربه کارگردانی یک فیلم بلند سینمایی او و برادرش، آستین است، درباره ریشههای فیلم میگوید: «من و آستین یک سند گوگل پر از ایدههای داستانیِ در حال شکلگیری داریم و این ایده یکی از آنها بود. ما یک عکس معروف در جامعه پینبال از راجر شارپ را دیدیم که در حضور اعضای شورای شهر نیویورک ایستاده و ثابت میکند این یک بازی متکی بر مهارت است و نه شانسی و به اثبات قانونی بودن آن کمک میکند. از آن عکس ایده گرفتیم. بعد در فوریه ۲۰۲۰ به راجر ایمیل زدیم و بعد با او قرار گذاشتیم و ساعتها صحبت کردیم. در پایان آن مکالمه، به آستین پیام دادم و گفتم، “فکر میکنم این ممکن است یک فیلم بلند باشد.” راجر درباره همهچیزهای دیگری که هنگام تلاش برای قانونی کردن پینبال در زندگیاش اتفاق افتاد حرف زد.»
آستین براگ در ادامه صحبتهای برادرش درباره این که اصلاً چرا پینبال از ابتدا ممنوع شد، توضیح میدهد: «خب، اولین چیزی که فکر میکنم مردم باید بدانند این است که بازیهای پینبال در دهه ۱۹۳۰ قطعاً مثل امروز نبود. اولین بازیها درواقع فقط یک پیستون بود و بعد یک سری میخ به یک تخته چوب کوبیده میشد و اگر موفق میشدید در یک قسمت خاص آن را بگیرید، امتیاز دریافت میکردید؛ بنابراین فقط یک بازی پولی به یک جور قمار بود که در بین بچهها محبوبیت داشت. معلوم است که آنها مثلاً فقط میخواستند پول ناهارشان را دربیاورند یا با آن پول کارهای خلاف کنند؛ بنابراین مقامات شهر، بازی را ممنوع کردند.»
دنیس بوتسیکاریس بازیگر نقش آقای شارپ توضیح میدهد: «و فقط یک ممنوعیت نبود. یک جنگ صلیبی تمامعیار بود. جوخههای پلیس در سراسر شهر به سالنهای بولینگ، میخانهها و هر جایی که ممکن بود پینبال در آن پیدا شود، حمله میکردند؛ و در حرکتی که باید یکی از سنگینترین استعارههای تاریخ ایالات متحده باشد، مقامات شهر از پایههای پینبالهای مصادرهشده برای ساخت باطوم جدید برای پلیس استفاده میکردند.»
راجر شارپ، پینبال را در اوایل دهه ۱۹۷۰ در دوران تحصیل در دانشگاه ویسکانسین کشف میکند و بعد وقتی به نیویورک نقل مکان میکند، دوباره آن را کشف میکند. این بازی بهنوعی زندگی او را نجات میدهد و راجر کار کسانی را که این بازیها را ساختند و طراحی کردند، بسیار تحسین میکند.
مایک فایست بازیگر نقش شارپ جوان که «پینبال: مردی که بازی را نجات داد» اولین فیلم اکرانشده با بازی او پس از حضور موفق در «داستان وست ساید» استیون اسپیلبرگ در ۲۰۲۱ است، میگوید: «آنها چیزی طراحی کردند که به همه اجازه میدهد بفهمند کنترل زندگی خود را در اختیار دارند. هر وقت یک بازی را شروع میکنیم، میدانیم آن بازی تمام میشود، اما پایان آن متکی به انتخاب فرصتهایی است که به ما داده میشود. این چیزی است که شخصاً درمورد پینبال دوست دارم.»
به نظر میرسد پینبال برای شارپ چیزی بیش از یک بازی است. یک فلسفه زندگی است. این همان چیزی است که برادران فیلمساز در صحبت با شارپ واقعی متوجه آن شدند و همان چیزی است که میخواستند به تصویر درآورند؟
آستین براگ پاسخ میدهد: «بله، راجر ۱۰۰ درصد این ارتباط را با بازی دارد. او پینبال را راهی برای آرام کردن، تمرکز و برگرداندن انرژی خود میبیند. او بهنوعی سفیر این بازی است. راجر بهنوعی بابانوئل دنیای پینبال است.»
مردیت براگ اضافه میکند: «وقتی با راجر گفتوگو میکردیم – که موقع نوشتن فیلمنامه نیز ادامه داشت، او دائم به این نکته اشاره میکرد که مردم فکر میکنند او پینبال را نجات داد، اما واقعیت این بود که در ذهنش، پینبال او را نجات داد. بهنوعی به او کمک کرد متمرکز باشد؛ کمک کرد احساس کند در کاری خوب است و این حس که در چیزی خوب هستید، به شما امکان میدهد در جاهای دیگر تن به خطر بدهید.»
فیلم بیش از یک داستان عاشقانه در خود دارد. در کنار داستانی عاشقانه با محور پینبال، داستان عاشقانه شارپ با زنی جوان نیز روایت میشود که از همسرش جدا شده و با پسر نوجوانش زندگی میکند.
آستین براگ میگوید: «کل این ماجرا بخشی از داستان راجر بود. او در نیویورک با الن، مادری مجرد آشنا شد. بخش زیادی از فیلم مستقیماً از چیزهایی میآید که راجر به ما گفت – اولین برخورد آنها در آسانسور، بازی با ست (کریستوفر کانوری)، پسر یازده ساله الن در یک تورنمنت بولینگ؛ و این بخشی از چیزی بود که ما را به سمت یک فیلم بلند کشاند. فقط یک داستان پینبال نبود. اتفاقات دیگری در زندگی راجر افتاد که بهموازات آن داستان، مبنای جهانیتر داشت.»
مردیت براگ میگوید: «من این نکته را اضافه کنم که من و برادرم شیفته پینبال نیستیم؛ بنابراین به خاطر عشق و قدردانی عمیق از پینبال به این پروژه نزدیک نشدیم. فکر میکنم در حین کار علاقه ما به پینبال بیشتر شد، اما آنچه واقعاً برای ما مهم بود همه اتفاقات دیگری بود که در اطراف راجر میافتاد و این واقعیت که ما یک داستان جهانی داشتیم که میتوانستیم از طریق آن درباره تن به خطر دادن و ارزش این کار حرف بزنیم.»
دراینبین، الن نقش مهمی در مسیر زندگی راجر دارد. درواقع بهواسطه آشنایی این دو نفر، راجر در مسیر نجات دادن پینبال درنهایت خودش را نیز نجات میدهد. او و الن بر گذشته خود غلبه میکنند و به عشق میرسند. راجر یاد میگیرد استفاده درست از فرصتها چه معنایی دارد و این که تعهد از هر چیز دیگری باارزشتر است.
کریستال رید بازیگر نقش الن که به خاطر بازی در سریالهایی چون «گاتهام»، «گرگ نوجوان» و «سوامپ تینگ» و فیلم «سرزمین ارواح» بازی شهرت دارد، درباره این که چه چیزی اولین بار او را به این پروژه کشاند، میگوید: «وسط همهگیری بود، وسط قرنطینه و متنهای زیادی به دست من نمیرسید، چون کارهای زیادی ساخته نمیشد. یادم میآید تیم من فیلمنامه “پینبال: مردی که بازی را نجات داد” را برایم فرستادند که آن را با سرعت و با خوشحالی خواندم و فکر کردم، “وای، این اتفاق واقعاً افتاد، اما هیچکس نمیداند. کاملاً ابزورد است.” ضمن این که داستان به شکلی باطراوت، سبک و شاد روایت میشود. در آن زمان در خیلی از کارهای وابسته به ژانر و کارهای خیلی سنگین بازی کرده بودم. خسته شده بودم؛ بنابراین از مسیری که در آن داستان روایت میشود و داستان واقعی الهام گرفتم.»
برادران براگ «پینبال: مردی که بازی را نجات داد» را شبیه یک فیلم مستند کار کردهاند. بوتسیکاریس نقش راجر شارپ مسن را در حالی بازی میکند که روی صندلی نشسته است و داستان راجر جوانترش را روایت میکند. او حتی گاهی اوقات دیوار چهارم را میشکند و داستان را قطع میکند و میگوید که اینطور نبود.
آستین براگ درباره دلیل تعریف کردن داستان به این شکل میگوید: «فکر میکنم بخش زیادی از آن در فرآیند نوشتن فیلمنامه شکل گرفت. ما زمان زیادی را صرف گفتوگو با راجر و پردازش داستان با استفاده از تمام رویدادهای زندگی واقعی او کردیم. یک کش و قوس طبیعی بین ما جریان داشت. مثلاً جاهایی از خودمان سؤال میکردیم، “میتوانیم این بخش را کمی هالیوودیتر کنیم؟” یا “در اینجا چقدر به حقیقت پایبند هستیم؟” و این بهنوعی یک راه ورودی شد. از خیلی جهات بدیهی است این فیلمی درباره پینبال است، اما مشخصاً درمورد چیزهای دیگر هم هست. فکر میکنم ما همزمان با شکلگیری و رشد روابط شخصیتها در فیلم بهنوعی این مسئله را بازتاب دادهایم. کارگردانها در پشت دوربین راجر را وادار میکنند داستان پینبال را تعریف کند، درحالیکه او در بعضی جاها از مسیرهای فرعی میرود و وارد زندگی کاری و زندگی عاشقانه خود میشود. در پایان، او و تماشاگر میدانند چیز دیگری واقعاً اهمیت دارد.»
درنهایت، میتوان کمی جستوجو کرد و به دنبال زمینههای تاریخی و سیاسی بیشتری بود، یا بیشتر درباره تجربیات راجر و الن در نیویورک، خانوادههای آنها، پیشینه و گذشتهشان تحقیق کرد. («پینبال» را مؤسسه مووینگ پیکچر تولید کرده است که به ساخت فیلمهایی با «داستانهای جالب درباره آزادی انسان» اختصاص دارد).
«پینبال: مردی که بازی را نجات داد» در هفته بعد از جوایز اسکار ۲۰۲۳ در حالی روی پرده سینماها رفت که بهجرئت میتوان گفت بهتر از هر ده نامزد اسکار بهترین فیلم بود. اگر امسال شاهد پنج بازی در نقش اصلی بهتر از فایست یا پنج فیلمنامه غیر اقتباسی بهتر از این فیلم باشیم، یک سال سینمایی خوب داریم. این فیلم به شکلی متواضعانه، تقریباً عالی است.
منبع: نیویورکر، انپیآر، موویوب