مجله نماوا، یزدان سلحشور
یک. روزگاری بود که ساخت آثار داستانی در سینما، با ساخت آثار داستانی در تلویزیون دو مسیرِ کاملاً جدا بود در جهان. این قصه البته تا حوالی دهه ۱۹۹۰ ادامه داشت؛ آن موقع، سینما و تلویزیون، دو دشمن خونی بودند! سینماییها اغلب جرأت نمیکردند وارد پروژههای تلویزیونی شوند و تلویزیونیها را هم اغلب از دمِ درِ کمپانیهای فیلمسازی، با محترمانهترین شکلِ ممکن، پخشِ جدول خیابان میکردند! گاهی البته آتشبسهایی اتفاق میافتاد مثل حضور چند کارگردان استخواندار وسترن در سریال «دود اسلحه» [سریالی خلق شده توسط نورمن مکدانل در ۶۳۵ قسمت که از ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ روی آنتن شبکه CBS بود (این سریال همچنین از ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۱ به عنوان سریال رادیویی پخش میشد)] یا بازی چند ستاره سینما به عنوان ستاره مهمان یا حضور بازیگران سینما که در حوزه کاری خودشان ستاره نبودند اما در تلویزیون ستاره میشدند مثل پیتر فالک [که در نقش «کلمبو» در سریالی به همین نام در دهه ۱۹۷۰ به شهرتی جهانی رسید] یا تلی ساوالاس [در نقش «کوجَک» در سریالی به همین نام، باز هم در دهه ۱۹۷۰ که نه تنها به او در حیطه بازیگری حس اعتماد به نفس بالایی داد که حتی به این نتیجه رسید که در حوزه موسیقی هم میتواند با فرانک سیناترا (ستاره سینما و دومین خواننده برتر امریکا در قرن بیستم) برابری کند و از او دعوت میکرد که پایینِ سِن بنشیند و به اجراهای شبانه او گوش کند!] اما قواعد بازی از دهه ۱۹۹۰، کم کم عوض شد و تلویزیون تصمیم گرفت که به جای رقابت با سینما، کلاً سینما را از نو تعریف کند! و این کار را هم کرد! از اینجاست که دیگر میبینیم که سرمایه تلویزیون، رفته رفته هر چه استعداد قابل توجه را که در سینما بود جذب خود میکند و کار سینما را از سال ۲۰۱۰ به نقطهی بحرانی خود میکشاند!
دو. خُب! تا اینجا بحث جنگ سینما و تلویزیون بود اما در ۲۰ سال اخیر، بحث نمایش خانگی هم به این جنگ اضافه شده و گرچه در ابتدا، این حوزه، فقط نوعی پل میان مخاطبان و تولیدکنندگان سینمایی و تلویزیونی بود اما حالا خودش معیار تعیین میکند و خیز برداشته که سینما و تلویزیون را با هم به زمین بزند!
نتیجه: ساختن فیلم، سریال یا هر چه، در سینما و تلویزیون و پخش خانگی، متر و میارهای متفاوتی دارد چه از نظر نوع روایت داستان، چه نوع بازیگری و چه کارگردانی. ما در ایران، تقریباً به یک تفاهمنامهی نانوشته در مورد این تفاوتها در سینما و تلویزیون رسیدهایم اما هنوز این تفاوتها در پخش خانگی تعریف نشده؛ البته اوضاع نسبت به دوران «سی دی» و فروش سوپرمارکتی و گذاشتن «سی دی» همراه کرفس و خیار در میوهفروشی خیلی بهتر است! شبکه نمایش خانگی، در وجه «پخش»، قواعد خودش را پیدا کرده گرچه هنوز در بخش «ساخت»، تفاهمنامهای موجود نیست با این همه به نظر میرسد که «زمان روایت» و «تدوین مؤثر» کم کم دارد جای خودش را پیدا میکند و «کارگردانی» دارد به عنوان یک عامل مؤثر در موفقیت یک مجموعه، موردِ عنایتِ سرمایهگذاران قرار میگیرد. سه مجموعه آکتور، مترجم و سرگیجه از نیما جاویدی، بهرام توکلی و بهرنگ توفیقی، از مجموعههای تازهای هستند که در جذب مخاطب موفق بودهاند. طبیعتاً از بازیهای خوب یا دیالوگهای ضربهدار هم بهره بردهاند اما نقش کارگردان در جذب مخاطبان این آثار، به گمانم وزن بیشتری را به خود اختصاص داده؛ نگاهی کوتاه داشته باشیم به کارنامهی ایشان.
«نیما»ی «سرخپوست»!
نیما جاویدی متولد ۱۰ اسفند ۱۳۵۸، نویسنده و کارگردان بجنوردی گرچه در کارنامه فیلمسازی خود تنها دو فیلم به عنوان نویسنده و کارگردان دارد [«ملبورن» و «سرخپوست»] و یک فیلم به عنوان نویسنده [«خورشید» به کارگردانی مجید مجیدی]، اما به نویسنده و کارگردانی مطرح در سینمای ایران بدل شده. او با ورود به شبکه نمایش خانگی و ساخت سریال «آکتور»، توانسته غیر از موفقیت در جذب مخاطبان این رسانه، در خارج از مرزهای کشور نیز موفق باشد. [«آکتور» با اولین حضور خود به عنوان یک سریال ایرانی تولید شده در شبکه نمایش خانگی، توانست جایزه بزرگ بخش بینالملل جشنواره «سریزمانیا» (Series Mania) را از آن خود کرد. این برای نخستین بار است که یک سریال ایرانی بخش خصوصی در یک جشنواره معتبر جهانی، پذیرفته و در بخش اصلی و رقابتی جایزه اصلی را کسب میکند.] «ملبورن»، تاکنون به عنوان موفقترین اثر جاویدی در عرصهی بینالمللی و «سرخپوست»، به عنوان تحسینشدهترین اثرش در داخل ایران، توانستهاند اعتباری روزافزون را برای این نویسنده و کارگردان ایرانی رقم بزنند.
۲۰۱۴ – برنده هرم طلایی بهترین فیلم از جشنوارهٔ فیلم قاهره برای «ملبورن»
۲۰۱۴ – برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلمنامه از آکادمی جوایز سینمایی آسیا پاسفیک برای «ملبورن»
۲۰۱۴ – برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلمنامه از جشنوارهٔ فیلم استکهلم برای «ملبورن»
۲۰۱۴ – برندهٔ جایزهٔ بهترین کارگردانی از جشنوارهٔ فیلم گیخون برای «ملبورن»
۲۰۱۴ – برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلمنامه از جشنوارهٔ فیلم گیخون برای «ملبورن»
۲۰۱۴ – برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم از نگاه داوران جوان از جشنوارهٔ فیلم گیخون برای «ملبورن»
۲۰۱۵ – برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم از جشنوارهٔ آرس لهستان برای «ملبورن»
۲۰۱۵ – برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران از جشنوارهٔ آرس لهستان برای «ملبورن»
۲۰۱۵ – برندهٔ جایزهٔ هیئت داوران از جشنوارهٔ فیلمهای آسیایی وزول فرانسه برای «ملبورن»
۲۰۱۵ – برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم از نگاه انستیتوی ملی زبان و مطالعات شرقی فرانسه برای «ملبورن»
۲۰۱۵ – برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران از فستیوال فیلمهای ایرانی جین سیسکل شیکاگو برای «ملبورن»
۱۳۹۲ – نامزد بهترین فیلم در بخش نگاه نو جشنواره فجر برای «ملبورن»
۱۳۹۳ – نامزد بهترین کارگردانی در بخش نگاه نو جشنواره فجر برای «ملبورن»
۱۳۹۷ – برندهٔ جایزه ویژه هیئت داوران (سیمرغ بلورین)از سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر برای «سرخپوست»
۱۳۹۷ – نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی از سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر برای «سرخپوست»
۱۳۹۷ – نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه از سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر برای «سرخپوست»
۱۳۹۸ – نامزد تندیس شایستگی بهترین کارگردانی از بیست و یکمین جشن سینمای ایران برای «سرخپوست»
۱۳۹۸ – نامزد تندیس شایستگی بهترین فیلمنامه از بیست و یکمین جشن سینمای ایران برای «سرخپوست»
۱۳۹۸ – برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه از سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر برای «خورشید»
بهرام توکلی و پرسهزدنهایی در مه
بهرام توکلی متولد ۴ آذر ۱۳۵۵ تهران، از نویسندگان و کارگردانان پرکار و مطرح سینمای ایران در ۲۰ سال اخیر است. دو پایاننامهی دانشگاهی او بیانگر رویکردهایش به ادبیات و سینماست. [پایان دوره لیسانس با پایاننامه: «اگزیستانسیالیسم در آثار آلبر کامو» – دانشگاه تهران، دانشکده هنرهای زیبا(۱۳۷۸)؛ پایان دوره فوق لیسانس با تز «بررسی مقایسهای سینمای اینگمار برگمان و آندره تارکوفسکی»(۱۳۸۳)] او علاوه بر ساخت فیلم در فضایی روشنفکرانه [که با «پرسه در مه» مورد استقبال قرار گرفت] با ساخت آثاری چون «من دیه گو مارادونا هستم»، «تنگه ابو قریب» و «غلامرضا تختی» خواسته به سینمای بدنه و بیشتر مخاطبپسند هم نزدیک شود. سریال «مترجم»، تلاش او برای پیوند جهان روشنفکرانه و پسند همگانیست.
یازدهمین دوره جشن خانه سینما/ بهترین فیلمنامه/ بهرام توکلی/ «پابرهنه در بهشت»/ نامزد شده
یازدهمین دوره جشن خانه سینما/ بهترین کارگردانی/ بهرام توکلی/ «پابرهنه در بهشت»/ نامزد شده
بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر/ بهترین کارگردانی/ بهرام توکلی/ «پابرهنه در بهشت»/ نامزد شده
بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر/ بهترین فیلم/ اول بهرام توکلی/ «پابرهنه در بهشت»/ برنده
بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر/ بهترین فیلم دوم/ بهرام توکلی/ «پرسه در مه»/ برنده
چهارمین دوره جشن منتقدان سینمای ایران/ بهترین فیلمنامه/ بهرام توکلی/ «پرسه در مه»/ برنده
چهارمین دوره جشن منتقدان سینمای ایران/ بهترین کارگردانی/ بهرام توکلی/ «پرسه در مه»/ نامزدشده
چهاردهمین دوره جشن خانه سینما/ بهترین فیلمنامه/ بهرام توکلی/ «اینجا بدون من»/ برنده
پنجمین جشن منتقدان سینمای ایران/ بهترین فیلمنامه/ بهرام توکلی/ «اینجا بدون من»/ برنده
/ سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر/ بهترین فیلمنامه/ بهرام توکلی/ «من دیه گو مارادونا هستم»/ نامزدشده
سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر/ بهترین کارگردانی/ بهرام توکلی/ «من دیه گو مارادونا هستم»/ نامزدشده
سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر/ جایزه ویژه هیئت داوران/ بهرام توکلی/ «من دیه گو مارادونا هستم»/ برنده
سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر/ بهترین کارگردانی/ بهرام توکلی/ «تنگه ابوقریب»/ برنده
سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر/ بهترین کارگردانی/ بهرام توکلی/ «غلامرضا تختی»/ نامزدشده
بهرنگ توفیقی و انقلاب زیبا
بهرنگ توفیقی متولد ۱۸ اسفند ۱۳۵۵ تهران به عنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان بیشتر در تلویزیون حضور داشته تا در سینما. توفیقی سریال «انقلاب زیبا» را نقطه عطف و پایه موفقیت خود معرفی کرده است و شاید بسیاری از مردم او را با این سریال شناخته باشند با این همه، او با سریال «آمین» بود که به معیارهای جهانی ساخت سریال نزدیک شد و اگر یک بدشانسی غیرقابل پیشبینی رقم نخورده بود [تلویزیون با یکی از بازیگران سریال به مشکل بر خورد و در نهایت، یک پایان خوب دو قسمتی به یک پایان ناموفق یک قسمتی تغییر جهت داد! اتفاقی که در تلویزیون ایران، اصلاً غیرمعمول نیست!] شاید توفیقی مسیر هموارتری را در تلویزیون طی میکرد. او با سریال «آقازاده» در ۱۳۹۹ به نمایش خانگی آمد که بدل به مجموعهای محبوب شد. «سرگیجه» دومین حضور او در نمایش خانگیست که همچنان پرمخاطب است.