مجله نماوا، حمیدرضا گرشاسبی
زوج جوان تونلها و جادههای پر پیچ و خم شمال را رد کردهاند و به ویلایشان رسیدهاند. سه ساعت تا لحظهی سال نو باقی مانده و زن متوجه میشود که وسایل هفت سینشان را جا گذاشتهاند. و مگر میشود سال کهنه را بدون چیدن سفره هفت سین به سال جدید تحویل داد؟ هفت سین مهمترین عنصر و نشانه برای نو کردن زندگی همه ایرانیان است. خانه موقع تحویل شدن سال هر چه کم داشته باشد، باکی نیست اما بدون هفت سین نمیتوان لحظهی رفتن به سال نو را سر کرد. برای همین است که امیر و شیرین، زوجِ جوان فیلم «پل چوبی» بیرون میزنند تا وسایل هفت سین بخرند و این لحظات، سکانس آغازین فیلم است. سیر و سنبل و سبزه و تنگ ماهی در بازار محلی، قابهای زیبایی به فیلم میدهند. این خرید و تدارک سفره هفت سین در خانه، علاوه بر بجا آوردن رسمی دیرینه نزد ایرانیان کارکردی دیگر هم دارد، رابطهی پر نشاط و سرحال این زوج را نیز نشانه میرود و از شکل رابطهشان پرده برمیدارد. بعدا تخممرغ رنگ کردن و سبزی پلوماهی پختن و ترمه انداختن روی میز و آیینه و قرآن گذاشتن روی آن و چیدن سینهای هفت گانه کنار هم، این دو نفر را نیز مشترک میکند با همه ایرانیانی که بدون هفت سین به سال جدید نمیروند. شمعها روشن میشوند، ظرف سیب سرخ و سنجد در پیش زمینه قاب زیبایی شان را به رخ میکشند و آن دو نفر روبروی هم میایستند و به یکدیگر عید را تبریک میگویند. فیلم «پل چوبی» این چنین آغاز میشود و سال جدید را به داستان خود میآورد تا راوی سالی نو در زندگی آنها باشد. آنها که از همان سال نو در پی برنامههایی جدید برای کنار هم بودنشان هستند.
خودِ زندگی و آیینها و سنتهای شیرینش مهمترین منبع برای روایتها و داستانهای سینمایی بودهاند. نوروز که شاید مهم رخداد زندگی برای ایرانیان است همواره در سینمای ایران حضور داشته و سینما از آن بهره برده است. به هر حال هر سال، یک بار در زندگی ما تکرار میشود و بسامد آن را میتوان به خوبی در زندگیمان احساس کنیم. چه بسا که آدمهای زیادی باشند که همواره سال نو را برای خود آغازی مییابند که باید از روزهای اولش زندگی شان را به مسیری دیگر ببرند و در واقع سعی میکنند از فرصت به وجود آمده جهت بازیافت بهینه زندگیشان سود ببرند. به همین دلیل است که نوروز و عید به عنصری روایی در سینمای ایران تبدیل شدهاند چرا که روال زندگی شخصیتهای سینمایی میتواند هماهنگ با نوروز و سال نو تغییر یابد یا سال نو بر زندگیشان اثری مثبت یا منفی داشته باشد. همان طور که گفتم سال نو و چیدن هفت سین برای زوج فیلم «پل چوبی» بهانهای برای فکر کردن به برنامههای جدید و جاری زندگی شان است. نوروز و سال نو به شکلهای گوناگون در سینما مسیر گرفتهاند. گاهی در حاشیه بوده و به عنوان بازهای از زندگی شخصیت فیلمها نشان داده شده و گاهی در داستان عنصری کاملا کارکردی بوده است. برای نمونه باید به فیلم «آژانس شیشهای» اشاره کرده که سال نو تاثیری وسیع در پیشبرد داستان دارد.
شاهرگ گردن عباس میزبان ترکشهای دوران جنگ است و حالا دارند او را کاملا آزار میدهند طوری که عباسِ مهربان و بیریا و بیادعا باید تن به عمل جراحی در خارج از کشور بدهد. اما امان از دست خالی و تنگ. علاوه بر این، عباس آن آدمی نیست که عزت نفسش را زیر پا بگذارد و اجازه دهد که به کسی رو بیندازد. با این حال او یک حاج کاظم با معرفت دارد که همه جوره حاضر است او را حامی باشد. اینجا در فیلم آژانس شیشهای، سال نو و عید در داستان حضور فیزیکی ندارند اما به واقع تاثیری کاملا مستقیم بر روند وقایع و اصولا اعمال و کنش شخصیتها دارند. سال نو را نمیتوان بدون پرداختن به سال جاری (یا کهنه) تعریف کرد. یکی از مشخصات اصلی روزهای پایانی سال، شلوغی، گرفتاری آدمها و بینظمی و گاه هرج و مرج است و همین چیزهاست که سبب به وجود آمدن کنشی میشود که از حاج کاظم سرمیزند و زنجیره روایت را شکل میدهد. در واقع شاید اگر رجوع آنها به آژانس هواپیمایی برای تهیه بلیت در روزهایی معمولی و غیر از آخر سال بود، شاید که اساسا فیلم «آژانس شیشهای» شکل نمیگرفت. در واقع عید نوروز و سال نو، بهترین بهانه برای درست کردن داستانی همچون آژانش شیشهای است. حاج کاظم به قصد تهیه بلیت ماشین خود را میفروشد اما پول به موقع به آژانس نمیرسد و مدیر آژانس نیز حاضر نمیشود به آنها بلیت بدهد. به دلیل بودن در روز آخر سال و کمبود بلیت – از یک طرف – و متقاضیهای فراوان برای رفتن به سفر، حاج کاظم متوجه میشود بلیتی در دست ندارد. آن وقت است که دست به طغیان میزند تا همه را متوجه حال وخیم عباس بکند. حاج کاظم نمیخواهد طوری شود که عباس سال بعد را به چشم نبیند، بنابراین با گروگان گرفتن مسافران همه را به سوی خود فرا میخواند و عاقبت به کمک بالاترین نهاد حکومتی، عباس بخت آن را پیدا میکند که سوار هواپیما شود. با این حال او درست در لحظه تحویل سال به استقبال معبود میشتابد و حاج کاظم را در آستانه سال نو به غمی عمیق فرو میبرد.
ژاپن و کار کردن در این کشورِ آفتاب تابان، دورهای را برای ایرانیان فراهم کرده بود که برخی از جوانهای بیکار یا ورشکستگان میتوانستند به نان و نوایی برسند. آن روزها خاطراتی تلخ و شیرین برای خانوادههای ایران درست کرده است. فیلم مرد آفتابی نیز از دیگر فیلمهای سینمای ایران است که عید و هفتسین در آن حضور دارند. حمید و اکبر که در ایران به بیپولی خوردهاند به ژاپن میروند تا پولی فراهم کنند و مغازهای را خریداری کنند که سالها در آن کار کردهاند. آن دو اگرچه همکار و دوست هستند اما رقابتی پنهان نیز میانشان دیده میشود. این رقابت در ژاپن هم وجود دارد که گاه به قهرشان میانجامد. آخرین دعوای آن دو باعث دوریشان از هم شده و اکنون شب تحویل سال است و دو دوست از هم جدا افتادهاند. و ایرانی همان آدمی است که اگر هر جای دنیا که باشد سفره هفت سینش را راه میاندازد؛ حتی اگر وقتی سیب سرخ و سبزه و سکه را روی سفره بگذارد و دیگر سینها – مثلا سمنو – را نداشته باشد، جایش ساعت میگذارد. لحظه سال تحویل هنگامه از بین بردن کدورتهاست و آن دو دوست جدا شده به واسطه سال نو دوباره یکدیگر را در آغوش میگیرند. در فیلم مرد آفتابی اگر چه عید نوروز لحظاتی از روند زندگی آن دو را در غربت شکل میدهد و صرفا در یک حد یک سکانس میماند اما لحظهای مهم در زندگی آن دو نفر است؛ چرا که پیوند دوباره آن دو دوست زندگیشان را وارد مسیری تازه میکند.
فیلم شب یلدا داستان مردی است که برای خودش تنهایی را انتخاب کرده و برای رسیدن به تنهایی چارهای نمیبیند که خودش را در آپارتمانش حبس کند و پردهها را نیز طوری بکشد که حتی نور آفتاب نیز واسطهای بین او و تنهایی نباشد. البته از دلشکستگی است که او به تنهایی پناه برده و حالی خراب دارد و ویران. مردی که همسر و دخترکش را به خارج فرستاده و میخواسته بعدا با آنها باشد اما در تنهایی خود و مکاشفاتش در مییابد که همسرش او را هیچ وقت دوست نداشته و همسرش آن زنی نیست که بخواهد در آینده کنارش باشد. در واقع او به تدریج و به تلخی سرنوشت خود را میپذیرد. فیلم «شب یلدا» از آن دست فیلمهای زمانمند است. از آن نوع فیلمهایی که احوالات آدمی را در یک بازه زمانی طولانی شرح میدهند. «شب یلدا» چیزی نزدیک به یک سال از زندگی حامد احمدزاده را پی میگیرد و کم کم او را به آدمی دیگر تبدیل میکند. لحظه سال تحویل و سفره هفت سین نیز از آن لحظاتی است که از زندگی حامد عبور میکنند و حامد را به زمانی دیگر وارد میکنند. حامد با همه ناراحتیهایش همت میکند و برای خودش و تنهاییاش سفره هفت سین میچیند اما خانهای که او در آن سکنی دارد، مواد و مصالحاش فرسوده است. برای همین است که تکهای از سقف پایین آمده و درست روی سفره هفت سین حامد میافتد و هفت سین او را خراب میکند. این اتفاق کنشی متافوریک است که باعث میشود حامد نگاهی تازه به زندگی پیدا کند. او درست مثل همان ماهی قرمزی است که از تنگ آب بیرون افتاده و وقتی حامد آن را به دست میگیرد و دوباره ماهی را به آب میاندازد، حتما همزمان به این فکر میکند که خودش نیز باید جان تازهای بیاید. در «شب یلدا» لحظه سال تحویل بسان تلنگری عمل میکند که حامد را به فازی جدید میبرد.
عید و سفر، دوگانهای ابدی برای همه ایرانیان است. خانه تکانی را نیز اگر به این دوگانه اضافه کنیم، مثلثی کامل شکل میگیرد که عیدهای ایرانیان را شکل میدهند. در فیلم چهارشنبه سوری هم سفر وجود دارد و هم خانه تکانی. مژده زنی است در آستانه چهل سالگی که ازدواجش را در معرض شکست میداند و برای همین آشفته و دل نگران است. از آن طرف دختری جوان در کسوت نظافتچی به خانه آنها آمده تا در خانه تکانی به مژده کمک کند و اوست که میشود راوی داستان زندگی مژده و ناظر بر اعمال و حرکات او. دختر نظافتچی است که سرنخهایی را به مژده میدهد تا مژده متوجه شود که ظنش به شوهرش درست است یا نه. شاید اگر درست باشد سفر سال نو دیگر نباشد و آنها مجبور باشند لحظه سال تحویل را دور از هم بگذرانند. خانهی شلوغ و بینظم آنها نشانهای از زندگی پر تنش این زوج است هر چند که در این رابطه آن کسی که بیشتر زجر میکشد مژده است و نه مرتضی. رسیدن به آخر سال نیز میتواند نشانهای باشد بر رسیدن آنها به آخر زندگی مشترکشان. اما همه چیز به نوروز و سفری میرسد که آنها قصد دارند بروند. رفتن به سفرِ نوروزی لااقل یک پیروزی موقتی برای آنهاست. سال نو میتواند روندی را ایجاد کند که آن دو به آشتی و صلح برسند و این بستگی به آن دارد که اساسا باهم به سفر بروند یا نه. «چهارشنبه سوری» ما را در این تعلیق فرو میبرد که آیا بلیتهای سفر نوروزی آنها کنسل می شود یا به کارشان میآید؟ و این تاثیری است که آینده بر حالِ جاری در زندگی این زوج میگذارد. ما سال نو را در زندگی آنها نخواهیم دید اما به خوبی دیدهایم که آنها در آن لحظات منتهی به سال نو چه کنش و واکنشهای ملهتبی را پشت سر گذاشتهاند.