مجله نماوا، رضا صائمی
در شرایطی که گیشه سینماها خلوت و سریالهای تلویزیونی کممخاطب شدهاند؛ شبکه نمایش خانگی و پلتفرمها تا حدود زیادی توانستند این خلاء دراماتیک و نیاز به سرگرمیسازی را پر کنند و حتی برخی جاها، به ارتقای سلیقه مخاطب هم کمک کنند. گویی پلتفرمها به مثابه رسانهای میانجی توانستند منجی مخاطبانی باشند که نیاز آنها به تماشای سریال و سرگرمی از طریق رسانههای سنتی و رسمی سینما و تلویزیون تامین نمیشود و رضایت بخش نیست. شبکه نمایش خانگی را میتوان رسانهی جامعه مدنی و رسانهای میانی دانست بدین معنی که این شبکه به عنوان یک مدیوم سوم مابین سینما و تلویزیون قرار گرفته که واجد برخی ظرفیتها و کارکردها است که این دو رسانه، فاقد آن هستند. شبکههای خانگی فارغ از ضعف و قوتهای دراماتیکی و کیفیت ساختاری آن، از حیث جامعهشناسی ارتباطات و مطالعات فرهنگی نیز قابل تحلیل بوده و نمونه بارزی از سویه صنعتی و تجاری در این زمینه است. در این فرایند دیگر طبقه اشراف یا روشنفکران نیستند که مصرف کننده محصولات هنری بوده و برای آن هزینه میکنند.
توسعه تکنولوژی ارتباطی و دیجیتالی با تکثیر کالاهای هنری آنها را در اختیار همه طبقات اجتماعی قرار داده و لذت ناشی از آن را برای طیفهای متنوع و گستردهای از مخاطبان فراهم میکند.واقعیت این است که سینما و تلویزیون همواره دو مدیوم و رسانه رقیب بودهاند که هر کدام تلاش میکردند با تمهیدات مخاطبشناسانه خود، مخاطب دیگری را به طرف خود جلب کنند و به رونق بازارشان بیفزایند؛ اما امروزه انگار بینامتنیت مثل الگووارهی حاکم بر رشتههای دانشگاهی به فضای رسانهای هم بسط یافته و شاهد ظهور و بروز وضعیتی بینارسانهای هستیم که در حد فاصل تلویزیون و سینما قرار گرفتهاند. رسانههایی که از ظرفیت و قابلیتهای هر دو مدیوم استفاده میکنند، بدون اینکه از حیث ماهوی شبیه آنها باشند. در این رسانه مخاطب میتواند هر قسمتی را که بیشتر دوست داشت، بارها ببیند و از بخشهایی که ناراضیست، به سرعت بگذرد. این اختیار در سینما و تلویزیون امکانپذیر نیست، اما رسانه ویدیو به مخاطب قدرت بیشتری بخشیده و او دیگر از حیث ارتباطی و آیین تماشا و نمایش تابع مطلق رسانه نیست و بر آن تسلط نسبی دارد. دستکم در اینجا از لحاظ فرمی، هژمونی رسانهای کاهش یافته و نوعی ساختارشکنی در اقتدار آن رخ میدهد. اینجا دیگر سینما و تلویزیون نیست که مخاطب مجبور به تحمل هر محصول ضعیفی باشد. کمکاری و بدکیفیتی به ضرر خود تولیدکننده تمام خواهد شد.
در شرایطی که امکان تأسیس تلویزیون خصوصی در جامعه ما فراهم نیست، تولید سریالهای خانوادگی در ژانرهای مختلف میتواند تا حدودی این خلاء را پرکند. یکی از مهمترین سازوکارها و تمهیدات این هدف، سریال سازی است. نه اینکه هر آنچه در پلتفرمها تولید شده شاهکار یا مماس با استانداردهای سریال سازی در جهان بوده اما نمیتوان از اثربخشی آنها در تولید سریالهایی که توانستند مخاطب را با خود همراه کنند نادیده گرفت. کافیست به همین ۶ ماه اخیر نگاهی بیاندازیم که به دلیل شرایط عمومی جامعه که هم سینماها عملا بیمخاطب بودند و تلویزیون با ریزش بیسابقه مخاطب همراه بود، این مجموعههای نمایشی پلتفرمها بودند که حلقه وصل نمایش و مخاطب بودند و مخاطب بیحوصله و بیدل و دماغ را با خود همراه کنند و کمی از حال بد و بحرانی عبور دهند. یکی از دلایل موفقیت پلتفرم در سریالسازی این است که سانسور در پلتفرمها کمتر است و قصهپردازی، شخصیتپردازی و پرداخت یک سری مباحث که در صداوسیما ممیزی میشوند در این فضا تا حدودی بازتر است. در واقع چون شرایط تولید در نمایش خانگی دموکراتیکتر از صدا و سیماست، این امکان را به وجود میآورد که آثار بهتری تولید شود.
البته تنها این شرایط کافی نیست یعنی فیلمنامه، کارگردانی، بازیها و … هم در این موضوع بسیار تاثیرگذار است و شاهدیم که سطح بازیهای تلویزیونی به چه شکل است. بازیها معمولا کلیشهای هستند و به دلیل محدودیتهایی که وجود دارد کمتر امکان خلاقیت در آنها دیده میشود. با توجه به اینکه مناسبات و روابطی که بین زن و مرد وجود دارد در نمایش خانگی آزادانهتر است میتوان در این بستر لایههایی از مدلهای اجتماعی را در مناسبات انسانی نشان داد که در تلویزیون به خاطر محدودیتها کمتر پرداخته میشود. همچنین نگاه ایدئولوژیک و سریال سفارشی کمتر است به همین دلیل تمام عناصر، مولفهها و امکانهایی که میتواند سریالها را برای مخاطب جذابتر کند در آثار شبکه نمایش خانگی استفاده شده است.
شاید گزافه نباشد که بگوییم امسال این سریالهای پلتفرمی بودند که توانستند نیاز بصری و سرگرمی و دراماتیک مردم را تامین کنند و نگذارند فرهنگ و عادت تماشای فیلم وسریال به خاموشی و رکود مطلق دچار شود. همین چند ماه اخیر سریالهایی مثل «خاتون»، «پوست شیر»،«سرگیجه»، «سقوط»، «آکتور» و …علیرغم تفاوتهایی که از حیث کیفی دارند، توانستند هم خلاء سریالهای کمرمق تلویزیونی را پر کنند و به سنت سریال بینی رونق ببخشند و هم تجربههای نو و تازه ای در سریال سازی ارائه دهند تا مخاطب با آثار نوآورانه و خلاقانهتری مواجه شوند. حالا با تماشای این سریالها نه فقط بخش عمدهای از نیاز مخاطب به تماشای سریال و لذتهایش تامین شده که انتظار مخاطب هم بالاتر رفته و حالا تلویزیون با رقیب قدر و قدرتی روبرو است که به سادگی نمیتواند با آن رقابت کند و برای جذب مخاطب باید دست به تولید سریالهای با کیفیتتری بزند. گرچه این نکته را هم نباید فراموش کرد که خود پلتفرمها هم انتظار مخاطب از خود را بالا بردهاند و بعد از این باید مجموعههایی بسازند تا با ریزش مخاطب روبرو نشوند.
تا اینجا البته آنها با وجود فشارها و محدویتهایی که از سوی نهادهای نظارتی رسمی مثل ساترا داشتند توانستند چراغ سریالسازی و سریالبینی را روشن نگه دارند و به نظر میرسد حالا سریالسازی در نمایش خانگی گوی را از سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی برده و صاحب اقتداری رسانهای شده که بعد از این چشم مخاطب بیش از گذشته به آثار و تولیدات آن خواهد بود.