مجله نماوا، منوچهر دینپرست
فیلمهای تاریخی همچنان جذابیت دارند و بسیاری از علاقهمندان در سراسر دنیا این ژانر را پیگیر هستند. به خصوص وقتی فیلمی توسط کارگردانی صاحب نام و سبک ساخته میشود و میتواند بازگوکننده بخشی از یک رویداد تاریخی باشد. فیلم «افسر و جاسوس» که در ژانر مهیج و درام تاریخی به کارگردانی رومن پولانسکی در سال ۲۰۱۹ منتشر شد توانست مخاطبان بسیاری را به این فیلم دیدنی پولانسکی جذب کند. فیلمنامه این فیلم دربارهٔ ماجرای دریفوس و توسط پولانسکی و رابرت هریس براساس رمانی به همین نام محصول سال ۲۰۱۳ به رشته تحریر درآمده است. فیلم در هفتاد و ششمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ونیز برنده جایزه ویژه هیئت داوران شد. اما پولانسکی در این فیلم سعی کرده یک واقعه تاریخی را دراماتیزه کند و آن مورد ماجرای دریفوس است. ماجرای دریفوس یک رسوایی سیاسی بود که جمهوری سوم فرانسه را از سال ۱۸۹۴ تا پایان ماجرا در سال ۱۹۰۶ درگیر خود کرد. این ماجرا در طول سالیان تبدیل به نمادی از بیعدالتی مدرن در جهان فرانسهزبان شده و همچنان یکی از برجستهترین نمونههای اشتباه قضائی و یهودستیزی به حساب میآید.
پولانسکی در این اثر سعی کرده با ایجاد یک فضای تاریخی مناسب مربوط به قرن هیجدهم پاریس و با به کار گیری بازیگران مشهور و حرفهای همچون ژان دوژاردن، لویی گارل و امانوئل سنیه فیلم خود را دیدنی کند. فارغ از خلاقیتهای کارگردان نسبت به این فیلم باید آن را از جهات مختلف مورد توجه قرار داد. پولانسکی در این اثر از فضای دیگر فیلمهای خود که پیش از این ساخته، فاصله گرفته و در یک موقعیت تاریخی و نظامی واقعه تاریخی را در حد قامت یک درام با بن مایه عاشقانه و خیانتآمیز سر و سامان دهد.
اگرچه باید اعتراف کرد که پولانسکی در این فیلم نه جذابیت «پیانیست» را تکرار میکند، نه هیجان «محله چینیها» و نه پیچیدگی «مستأجر» و «بچه رزمری». او در این فیلم سعی کرده جنبه دیگری از خلاقیتش را نشان دهد که البته این مورد میتوان نقطه چندان مثبتی برای پولانسکی نباشد اما فیلم «افسر و جاسوس» با اینکه میزانسنهای تخت و قصه نه چندان پر پیچ و خم و درگیرکننده دارد جزو کارهای خوب پولانسکی است.
فیلم در یک موقعیت کارآگاهی قرار گرفته و جنبه معمایی دارد. لذا مخاطب در یک متنی قرار میگیرد که باید گرههای فیلم را بگشاید. پولانسکی با تعقیب و گریزی معنادار و از سوی دیگر دسترسی به برخی از اسناد سعی میکند این وضعیت معمایی را پیچیدهتر کند. اگرچه امانوئل سینه که در نقش معشوقه افسر بازی میکند سعی کرده فضای معمایی را قدری تلطیف کند البته رابطه عاطفی آنها مرکز داستان فیلم نیست، اما این رابطه نشاندهنده این است که پیکارت مردی است که شغلش را اولویت زندگیش قرار داده است. همچنین جذابترین و هیجانانگیزترین سکانس فیلم احتمالا جایی است که پیکارت برای روشنفکران به سرکردگی امیل زولا، نویسنده بزرگ واقعیت ماجرا و گمانههایش را توضیح میدهد. فردای آن روز امیل زولا نامهای در صفحه یک روزنامه خطاب به رئیس جمهور مینویسد. تیتر نامه زولا این است: «من متهم میکنم.»
اما فیلم پولانسکی را نباید به صرف تاریخی یا درام بودن آن نگاه کرد پولانسکی با زیرکی و رندی تمام همانطور که در دیگر فیلمهایش از آن استفاده کرده نگاه کرد. بلکه پولانسکی سعی کرده نشان دهد که چگونه اشتباه جمعی منجر به یک فاجعه تلخ تاریخی می شود، چگونه است که با سرپوشی حقیقت، فردی بیگناه تبعید میشود. پولانسکی با ایجاد چنین دوگانهای که پیکارت در آن قرار میگیرد می خواهد نشان دهد که قطعا حقیقت روزی آشکار میشود و آن روز، روز چندان خوبی نخواهد بود. چرا که فیلم زبانی تلخ اما برنده دارد و این از خلاقیتهای پولانسکی است.