مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
در ۲۰ ماه و در بحبوحه بیماری همهگیر کرونا، هریسون فورد در انگلستان در دنباله فیلم «مهاجمان صندوق مقدس گمشده» بازی کرد؛ در بربنک جلوی دوربین سریال کمدی ۱۰ اپیزودی «رواندرمانی» رفت؛ و در دمای زیر صفر مونتانا، برای «۱۹۲۳»، تازهترین پیشدرآمد سریال وسترن موفق «یلواستون»، گله گاو را در یک کوه هدایت کرد. او در عین حال تولد ۸۰ سالگی خود را جشن گرفت.
فورد، درحالیکه با ریش نتراشیده، شلوار کابوی و پوتین در هتل لوکس سانست بلوار روی یک صندلی نشسته بود، گفت: «تقریباً پشت سر هم کار میکردم، کاری که معمولاً نمیکنم.»
او یک شب در لس آنجلس بود، برای اولین نمایش «۱۹۲۳» – که اپیزود اول آن ۱۸ دسامبر ۲۰۲۲ از پارامونت پلاس پخش شد. قرار بود فردای آن روز برای نمایش بعدی به لاسوگاس برود، یک توقف دیگر پس از یک دوره طولانی تصویربرداری، مسافرت و تبلیغات که حتی برای یک بازیگر با نصف سن او خستهکننده است.
فورد جرعهای از فنجان قهوهاش نوشید و گفت: «نمیدانم چطوری اتفاق افتاد، اما شد.»
۴۵ سال از زمانی که او در نقش هان سولو در اولین فیلم «جنگ ستارگان» پرده را به تسخیر خود درآورد، میگذرد – نقشی که یک دوران کاری بسیار موفق برای او پایهریزی کرد و زمینهساز حضورش در تعدادی از پرفروشترین مجموعههای سینمایی تاریخ سینما شد. او در بیش از ۷۰ فیلم بازی کرده است که مجموع فروش آنها در گیشههای سراسر جهان بیش از ۹ میلیارد دلار بوده است. حالا به نظر میرسد دیگر چیزی برای اثبات کردن ندارد.
اما در سنی که بسیاری از همدورهایهای فورد از دید عموم دور شدهاند، او سرعتش را کم نمیکند، چه رسد به این که زمان بیشتری را در مزرعه خود در جکسون، وایومینگ بگذراند. او همچنان چیزهای تازه را امتحان میکند – «۱۹۲۳» اولین حضور تلویزیونی مهم اوست – هنوز در جستجوی یک نقش دیگر است و هنوز برای ماندن در مقابل دوربین انگیزه دارد.
او گفت: «من عاشق این کار هستم. من عاشق چالش و روند ساخت یک فیلم هستم. احساس میکنم در خانه خودم هستم. همان کاری است که زندگیام را صرف آن کردهام.»
و چرا باید سرعت خود را کم کند؟ هیچ نشانهای از محو شدن چه به لحاظ جسمی یا ازنظر ذهنی در فورد نیست – وقتی برای مصاحبه با ما وارد هتل شد، تند و انعطافپذیر بود، کلاهش را پایین کشیده بود و بعداً که به مهمانی پس از اولین نمایش سریال در رستوران هالیوود مادر وُلف رفت، همین حال را داشت. به نظر میرسد او با این سرعت و انتخاب گزیده نقشها، ازجمله جیکوب داتون، مزرعهدار هوازده و خسته «۱۹۲۳»، مثل همیشه مصمم است نشان دهد که میتواند چیزی بیش از یک قهرمان اکشن ماجراجو مانند هان سولو یا ایندیانا جونز باشد.
مارک همیل، بازیگر نقش لوک اسکای واکر در «جنگ ستارگان» که خودش در ۷۱ سالگی، ۵ صبح بیدار میشود و باعجله سر نقش بعدی میرود، گفت: «هریسون میتواند به دستاوردهای خود قانع باشد: او نیاز مالی ندارد، اما حاضر است در یک “ایندیانا جونز” دیگر بازی کند. او من را حیرتزده میکند.»
فورد به بداخلاق بودن و این که پاسخگو نیست، معروف است، بازیگری که دروننگری برایش مهم نیست و خیلی حوصله مصاحبههای بلند را ندارد. در ۴۵ دقیقهای که با هم بودیم، این اتفاق تا حدی افتاد. در یک نقطه گفت: «میدانم وارد آن کوچه تاریک شدم و حالا تو قرار است از من بخواهی که این شخصیت را توصیف کنم، اما من نمیخواهم.»
اما فورد در بیشتر لحظههای این گفتوگو در دسترس، آرام و متفکر بود. این یک تور تبلیغاتی بود و او پس از نیمقرن حضور در تجارت میداند این کار را چگونه انجام دهد. فورد گفت: «من اینجا هستم تا یک فیلم بفروشم.» البته، او آنجا بود تا یک مجموعه تلویزیونی بفروشد – و تا حدودی خودش.
او گفت: «نمیخواهم خودم را دوباره اختراع کنم. فقط میخواهم کار کنم.»
فورد همیشه چیزی بیش از یک ستاره اکشن هالیوودی کاریزماتیک بود. او میتواند بازی کند. خودستایی و پوزخند با او بود، اما این ویژگیها را برای ارائه قهرمانانی پیچیده، با نقاط ضعف و مردد به کار میبرد، ازجمله جان بوک، کارآگاه فیلم «شاهد»؛ جک رایان، تحلیلگر سیا در مرکز رمانهای تام کلنسی که الهامبخش فیلمها بود؛ و ریک دکارد که در «بلید رانر» با انساننماهای زیست مهندسیشده مبارزه میکند.
این سبک او را در بخش زیادی از دوران کاریاش از ستارههای اکشن تکهجایی و عضلانی مانند آرنولد شوارتزنگر یا ژان کلود ون دام متمایز میکرد؛ و این همیشه بخش جداییناپذیر جذابیت او بوده است: همیل گفت اولین باری که با هم بازی کردند، تحت تأثیر این مسئله قرار گرفت. «او به شکلی امکانناپذیر، خونسرد، بیزار از جهان، محتاط، تا حدی متلکگو و گستاخ بود.»
تلویزیون قلمرو کاملاً جدیدی برای فورد نیست. وقتی جرج لوکاس در ۱۹۷۳ برای فیلم «دیوارنوشتههای آمریکایی» او را در نقش یک راننده مسابقات خیابانی با لباسهای سفید و کلاه کابوی انتخاب کرد، فورد ۳۰ ساله بود و بهعنوان یک نجار پارهوقت در لس آنجلس امرار معاش میکرد. در آن زمان او از اواخر دهه ۱۹۶۰ در سریالهایی مانند «آیرونساید»، «ویرجینیایی» و «دود اسلحه» نقشهای بیادعا بازی میکرد.
نقش او در «۱۹۲۳» نیز یک نقش «بیادعا» است: صاحب مسن و باوقار مزرعه یلواستون و عموی چند نسل قبل جان داتون سوم، بزرگ خاندان داتون که کوین کاستنر در سریال محبوب «یلواستون» بازی میکند؛ مانند «یلواستون»، دامنه «۱۹۲۳» بسیار وسیع است – چشمانداز غرب آمریکا، نماهای هوایی گسترده، پیچیدگی شخصیتها و داستانهای آنها. همچنین یک ستاره بزرگ دیگر، هلن میرن در نقش کارا، همسر جیکوب و زن محترم و در عین حال سرسخت خانواده.
فورد زیاد تلویزیون تماشا نمیکند – گفت وقت ندارد – و وقتی مدیر برنامهاش اولین بار این نقش را به او پیشنهاد داد، درباره «یلواستون» اطلاعات کمی داشت. (او برای آماده شدن، تعدادی از اپیزودهای «۱۸۸۳» را دید، اولین پیشدرآمد «یلواستون» که داستان یک نسل قبلتر داتونها را درحالیکه با دلیجان به غرب سفر میکنند تا مزرعه خانوادگی را راه بیندازند، دنبال میکند.) با دیدن اول اپیزود، بلندپروازیهای سینمایی «۱۹۲۳» برای هر کسی که «بازی تاج و تخت» یا «بریکینگ بد» را دیده باشد، آشنا به نظر میآید، اما چند ماه گذشته برای فورد یک سورپرایز خوشایند بوده است.
او با اشاره به یک صفحه تلویزیون در اتاق کناری، گفت: «دائم به آن تلویزیون میگویند، اما این سریال خیلی غیر تلویزیونی است. چشمانداز بزرگی دارد. یک داستان فوقالعاده جاهطلبانه است که در مقیاس حماسی روایت میشود. به نظر من مقیاس این داستان برای تلویزیون خیلی بزرگ است.»
فورد گفت پسازآن که تیلور شریدان، خالق اصلی «یلواستون»، او را به مزرعه خود در خارج از فورت ورث برد و شخصیت جیکوب را برای او ترسیم کرد، بازی در این نقش را پذیرفت. (فورد با پوزخندی کنایهآمیز گفت: «من ۸۰ ساله هستم و نقش یک مرد ۷۷ ساله را بازی میکنم. کمی اغراقآمیز است.») فورد مجذوب جیکوب شد، یک دامدار خویشتندار و موقر که در سالهای آخر زندگی خود باید برای محافظت از سرزمین و خانوادهاش بجنگد.
فورد گفت: «این شخصیت برای من یک شخصیت معمولی نیست.» او جیکوب داتون را به نقش خود در سریال «رواندرمانی» تشبیه میکند که یک روانپزشک است. «من در عمرم هیچوقت پیش یک روانپزشک نرفتهام.» (پخش این سریال از ۲۷ ژانویه از اپل تیوی پلاس شروع میشود. جیسون سیگل، بیل لارنس و برت گلدستین از سریال «تد لاسو»، خالق «رواندرمانی» هستند.)
تصویربرداری «۱۹۲۳» تابآوری و عشق او به این صنعت را آزمایش کرد. مونتانا برای کار محل بسیار سختی بود. بازیگران و گروه تولید هر روز ۱۰ ساعت را تقریباً بهطور کامل در فضای باز سپری میکردند و با کولاک مطلق و هوای بسیار سرد مواجه بودند.
تیموتی دالتون، جیمز باند سابق که در سریال نقش یک دامدار را بازی میکند و شخصیت فورد را در کنترل زمین به چالش میکشد، گفت: «یک کابوس بود. درحالیکه باد شدیدی میوزید بالای تپهای بودیم. دوربینها یخ میزدند. انگشتان پا یخ میزدند.»
بن ریچاردسون کارگردان بیشتر اپیزودهای «۱۹۲۳»، کار با فورد را درحالیکه داتون به امید مزارع بیشتر برای چرا، گلهها را به ارتفاعات بالاتر میبرد و در شرایطی که بازیگر در میان بادهای تند، سوار بر اسب از کوههای با شیب تند بالا میرفت، توصیف کرد.
ریچاردسون گفت: «من هیچوقت از او شکایتی نداشتم. نمیتوانم بیان کنم او چقدر یک بازیکن در خدمت تیم است – تا جایی که شوکه میشوید. او هریسون فورد است. میتواند هر کاری را انجام دهد. مطمئن هستم بعضی بازیگران ترجیح میدهند در چنین صحنههایی بدل داشته باشند، اما او این کار را نکرد.» ریچاردسون اضافه کرد «احتمالاً ۲۰ بار “بلید رانر” را دید.» و دقت کرد فورد چطور خود را روی پرده به نمایش میگذارد.
ریچاردسون گفت: «نوع مواجهه او با موقعیتهای دشوار واقعاً قانعکننده است.»
از اولین روزهایی که فورد در نقش هان سولو ظاهر میشد، احتیاط میکرد بهعنوان یک قهرمان اکشن از خود چهره کلیشهای ترسیم نکند. او پذیرفت در فیلمهای پرفروشی که لوکاس یا استیون اسپیلبرگ به او پیشنهاد کرده بودند، بازی کند، اما در عین حال به دنبال چیزی بیش از سلاحهای لیزری و شلاقهای چرمی بود و جذب فیلمهایی مانند «شاهد» پیتر ویر و کارگردانهایی مانند آلن جی پاکولا («بیگناه فرض میشود»، «شیطان درون») شد.
فورد با اشاره به کارگردانها – و تماشاگرانِ – علاقهمند به بلاکباسترهای اکشن-قهرمانانه، گفت: «من همیشه از یک فیلم برای خودم به یک فیلم برای آنها میرفتم. نمیخواهم فقط برای یک تماشاگر کار کنم.»
به همین دلیل است که او در «۱۹۲۳» نقش یک دامدار و در «رواندرمانی» نقش یک درمانگر را بازی میکند – چند ماه قبل از آن که پنجمین فیلم «ایندیانا جونز» او با عنوان «شمارهگیر سرنوشت» در ژوئن روی پرده برود.
همیل گفت: «او برای تنوع انتخابهایش اعتباری نمیگیرد. همه “ایندیانا جونز” را دوست دارند، اما ما میدانیم چیست و قبلاً آن را دیدهایم – او میتواند این کارها را تا آخر عمر انجام دهد. این واقعیت که او کاری چالشبرانگیزتر و متفکرانهتر انجام میدهد، نکتهای است که به خاطرش او را تحسین میکنم.»
پارادوکس اصلی زندگینامه فورد این است که «جنگ ستارگان»، فرنچایزی که احتمالاً بیشترین مسئولیت را در تغییر شکل تصویر صنعت دارد، او را به یکی از آخرین ستارههای واقعی دنیای سینما تبدیل کرد، مردی که نامش بهتنهایی میتوانست بلیت بفروشد؛ جابجایی هالیوود از فیلمهای متکی بر ستاره به حوزه اندیشمندانه، از پرده بزرگ به قاب کوچک، حالا میتواند بهسادگی در قوس دوران کاری او دنبال شود.
«جنگ ستارگان» یک کشور را متحد کرد و با عبور از خطوط جغرافیایی، طبقاتی و سیاسی، تماشاگرانی را که در سالنهای سینما جمع شده بودند تا در قصه پریان عاشقانه و پرماجرای آن سهیم شوند، مجذوب کرد. این روزها، تماشاگران را دوستان و اعضای خانواده تشکیل میدهند که در یک اتاق نشیمن جمع شدهاند و فورد با پرسشهایی درمورد این که آیا فرنچایز «یلواستون» سرود پیروزی «آمریکای قرمز» است، مواجه میشود.
او گفت: «من از تعلقات سیاسی شخصیتهای سریال آگاه هستم» و اضافه کرد هیچ علاقهای به باورهای سیاسی جیکوب داتون ندارد. (فورد که در شیکاگو از پدر و مادری دموکرات به دنیا آمد و در ۲۰۲۰ از جو بایدن در برابر دونالد ترامپ حمایت کرد، معتقد است تماشاگران «یلواستون» آنقدر زیاد هستند که بعید به نظر میرسد فقط جمهوریخواهان باشند.)
وقتی فورد کار روی «۱۹۲۳» را شروع کرد، شریدان به او گفت طوری به آن نزدیک شود که انگار یک فیلم ۱۰ ساعته است. فورد گفت: «و من این حس را دارم، اما ما با سرعت تلویزیون کار میکنیم، برخلاف سینما که قالب کار اجازه میدهد سرعت کمی کمتر و زمان کمی بیشتر باشد و…»
آیا فورد پیش از پذیرش نقش خود، شایستگیهای سینما در مقابل تلویزیون را بررسی کرد؟ او پاسخ داد: «فکر نمیکنم واقعاً بخواهم خیلی وارد این موضوع شوم، چون به جایی نمیرسم. من همان کار را انجام میدهم. فقط روی قاب کوچک و یک روش متفاوت برای توزیع.»
او یک پیشگام نیست. فورد سالها در مقابل تلویزیون مقاومت کرد و درنهایت از دیگر ستارههای پرفروش سینما – کوین کاستنر در «یلواستون» و سیلوستر استالونه در «پادشاه تالسا» – که به تولیدات تلویزیونی تیلور شریدان پیوستهاند، پیروی کرد.
بااینحال، وقتی برای شرکت در اولین نمایش «۱۹۲۳» در هالیوود امریکن لیجن آماده میشد، کاملاً مشخص بود دلش کجا مانده است.
فورد گفت: «مهم این است با غریبهها به یک اتاق تاریک بروید، یک چیز را تجربه کنید و فرصت داشته باشید انسانیت مشترک خود را در نظر بگیرید. با غریبهها؛ و موسیقی-سیستم صوتی، همهچیز بهتر است، نیست؟ تاریکی عمیقتر است، نیست؟ و یخدان هم خیلی به شما نزدیک نیست.»
فورد از این که ناخودآگاه به یک وسیله آشپزخانه از یک دوران دیگر – دورانی که او بزرگ شد – اشاره کرد، خندهاش گرفت. مکث کرد و گفت: «یخدان!».
منبع: نیویورک تایمز (آدام ناگورنی)