مجله نماوا، علیرضا نراقی
استنلی کوبریک چهرهای استثنایی و به معنای واقعی کلمه بینظیر در تاریخ سینماست. در تاریخ سینما فیلمساز خوبی که بتواند قصه بگوید و با کیفیتی بالا مخاطبش را سرگرم کند کم نبودهاند؛ همچنین فیلمسازان متفکری که بتوانند اندیشههای خود را به مخاطب منتقل کنند و درباره انسان سخن بگویند نیز تعداد قابل توجهی هستند؛ فیلمسازان متعددی هم بودند -هر چند کمتر از دو دسته قبل- که اراده آنها تغییر دستور زبان سینما و تجربهگرایی در هنر فیلم بود. اما کوبریک با همه فیلمسازانی که در دسته فیلمسازان خوب و بزرگ تاریخ سینما قرار میگیرند متفاوت بود. کوبریک نه به دنبال سرگرمی بود و نه در پی بیان اندیشه یا یک ایدئولوژی خاص در سینما، او حتی در پی تغییر دادن و تجربهگرایی در دستور زبان سینما نبود. کوبریک در پی ساخت فیلم کامل بود؛ فیلمی که هیچ نقصی نداشته باشد. کوبریک در پی خلق هنری بود که در عین اینکه تمام ارکان آن متعلق به خودش باشد، در هنر سینما کامل باشد و این تلاش وقتی در ۱۳ فیلمی که در طول چهل سال ساخت متحقق شد این فیلمساز را تبدیل به افسانهای دور از دسترس کرد، پدیدهای که هیچ مشابه دیگری در تراز خود تا به امروز نداشته است.
کوبریک کمالگرایی، وسواسی بود. جدیتی که بسیاری را از همکاری با او میترساند. اما فیلم مستند «کوبریک به روایت کوبریک» ساخته گرگوری مونرو در سال ۲۰۲۰ ضمن اینکه روایت دسته اولی از نگاه خود این فیلمساز به آثارش و فرایند خلق آنهاست، به ما نشان میدهد که در عین دشواری همکاری با کارگردانی چنین سختگیر و دقیق، کوبریک انسانی روان و شوخ طبع در روابط فردی و زندگی روزمره خود بود. اما همین انسان روان در مقام کارگردان از اینکه یک نما را بارها حتی برای چند روز تکرار کند تا به آنچه منظور نظرش است برسد ابایی نداشت. مستند «کوبریک به روایت کوبریک» اثر نادر و پرارزشی است برای اینکه از زبان خود این فیلمساز درباره او میشنویم. فیلمسازی که اساساً تن به مصاحبه و توضیح خود نمیداد و این فیلم از معدود منابعی است که به طور دسته اول اندیشهها و دیدگاههای او را بازتاب میدهد.
فیلم روایت خود را در چند ساحت پیش میبرد. هسته اصلی روایت را صدای مصاحبه مفصل میشل سیمان منتقد و نویسنده سینمایی با کوبریک که پیشتر به صورت کتاب منتشر شده بود میسازد، در کنار این گفتارها تصاویر فیلمهای کوبریک که در مصاحبه به آنها اشاره میشود قرار میگیرد، همچنین مصاحبههای دیگری که با عوامل و همکاران کوبریک در طول سالیان انجام شده و شکل کار و ارتباط خود را با او توضیح میدهند نیز به فیلم افزوده شده است. در نهایت گفتارهای مختلفی از منتقدان و برخوردی که در زمان نمایش فیلمها با آنها داشتند را نیز در فیلم میبینیم. فیلم با تدوین این عناصر به شکلی روان و پاکیزه به یک پرتره دقیق و روشنگر از فیلمسازی مرموز و گوشهگیر میرسد که خود هیچگاه تمایل نداشت پرتره خودش میانجی درک آثارش شود. اما این نیاز مخاطب و سینمادوستان و خود جاذبه رمزآلود کوبریک بود که پدید آوردن چنین اثری را الزامی کرده است. حال فیلم «کوبریک به روایت کوبریک» با این تمهیدات به اثری با ارزش تبدیل شده است برای آموختن از نگاه این فیلمساز و همچنین شناخت بهتر دیدگاهی که به طور منطقی آن وسواس و سختگیری را در کار او ایجاد کرده است. کوبریک در پی سرگرمی نبود هر چند که تمام فیلمهایش از لحظه ابتدایی تا انتها مخاطب را میخکوب و مبهوت میکرد. آنچه کوبریک در پی آن بود حقیقت بود، تعهد به حقیقت، وسواس رسیدن و متحقق کردن آن را در کار هنری ناگزیر میکند. آنچه کوبریک در ۱۳ فیلم خود بیان کرد حقیقت بود، حقیقت هر قصه و هر موضوع که در نهایت فیلم را علاوه بر بلوغ و کمال سینمایی، به منبعی مطالعاتی و درگیر کننده درباب ریشههای تمدن بشری ارتقا میدهد.
همانطور که اشاره شد کوبریک تن به مصاحبه نمیداد. این از آن جهت نبود که او بتواند تصویری مرموز از خود ارائه کند، بلکه به این دلیل بود که او اصلاً نمیخواست تصویری از خود را صرفاً به سبب اینکه در عرصهای پر طرفدار فعالیت میکند ارائه دهد. او در حقیقت داشت با ادامه منطقی اما معذب کننده و مبتذل ساز صنعت سرگرمی مقابله میکرد. کوبریک به این نتیجه رسیده بود که بیان خود و آنچه موجب ساختن فیلمها میشود و بیان معنای فیلم توسط خود فیلمساز، امری ناممکن است. این محالاندیشی در بیان خود بیشتر از هر چیز برآمده از شیفتگی او به خود فیلمسازی و هنر فیلم بود. فیلم باید خود گوینده خود باشد و فیلمساز با غیاب خود فضای سخن گفتن خود اثر را وسعت میبخشد. کوبریک همانطور که میخواست فیلمها نمونه کاملی از تصور ذهنی او از هنر فیلم باشند و حقیقت خود را بیان کنند در بیان خود و روند شکلگیری فیلم هم نمیتوانست به گفتههایی کلیشهای، فنی یا کلی اکتفا کند. پس از یک سو فضای روزنامه-نگاری سینمایی و از سوی دیگر وسواس خود او در عدم تطابق و شباهت بود که سبب میشد کوبریک از گفت و گو و توضیح بیشتر درباره فیلمهایش گریزان باشد. امر دیگری که ممکن بود توضیح فیلمساز ایجاد کند، آغشته کردن ذهن مخاطب و تفسیر تماشاگر به دیدگاه کارگردان بود. دیدگاهی که قطعاً نگاه و تأثیر فیلم را هدایت میکرد و محدود میساخت. این روندی بود که میتوانست به نوعی فراتر از فیلم، فیلمساز را بر تجربه خود اثر سوار سازد و مخاطب فیلم را از رویارویی مستقیم و خودبسنده با آن دور گرداند. کوبریک در جستجوی امر ناب بود، در هنر و در زندگی. زندگی او همان میراث او- یعنی آثارش- بود. میراثی فرهنگی و تأمل برانگیز در باب تمدن بشری و مرگ او نیز مرگی در خواب؛ مرگی کامل، آرام و بدون درد که او را از رؤیا و تجربه بیخودی به عنوان کسی که همواره در حال کنترل هنرش برای رسیدن به حقیقت بود به رهایی رساند.