مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
وقتی گیرمو دل تورو دوران کودکی را در گوادالاخارا، مکزیک میگذراند، شبها تا دیروقت بیدار میماند و با برادر بزرگش تلویزیون تماشا میکرد. یک شب آنها اتفاقی، اپیزود «جهشیافته» از سریال آنتولوژی (گلچین) علمی تخیلی «محدودیتهای بیرونی» را دیدند که در آن وارن اوتس نقش فضانوردی را بازی میکند که در سیارهای دیگر در باران رادیواکتیو گرفتار میشود.
دل تورو به یاد میآورد: «در لحظهای او عینک ایمنی خود را برمیدارد و چشمانش بهاندازه عینک ایمنی بزرگ شده است. من شروع به جیغ زدن کردم. برادرم من را به رختخواب برد. میتوانم بگویم بقیه زندگی من واکنش هراسگریز به ترسی بوده است که با دیدن آن اپیزود احساس کردم.»
امروز، دل تورو ۵۸ ساله با فیلمهایی مانند «هزارتوی پن» و سریالهای تلویزیونی مثل «دگردیسی»، جیغ دیگران را درمیآورد و حالا او سریال آنتولوژی خود را دارد: «حجره عجایب گیرمو دل تورو» (Guillermo del Toro’s Cabinet of Curiosities) که پخش فصل اول آن از ۲۵ اکتبر در نتفلیکس شروع شد، یک مجموعه شامل هشت داستان ترسناک یک ساعته، هر کدام با یک کارگردان متفاوت.
دل تورو هشت کارگردان فصل اول را خودش انتخاب کرد که تعدادی از درخشانترین خالقان فیلمهای ترسناک دنیا هستند، ازجمله آنا لیلی امیرپور («گروه بد»)، پانوس کوسماتوس («مندی») و جنیفر کنت («بابادوک»).
این کارگردانها از چهرههای تازهوارد دنیای فیلمسازی بلند مانند دیوید پرایر، کارگردان فیلم «مرد توخالی» – که اپیزود «کالبدشکافی» را کارگردانی کرد – و حرفهایهای باتجربه مانند کاترین هاردویک کارگردان «گرگ و میش» و دوستان و همکاران قدیمی دل تورو مانند گیرمو ناوارو و وینچنزو ناتالی – که اولین بار یک دهه پیش با دل تورو در فیلم «شکاف» کار کرد – را نیز شامل میشود.
ناتالی توضیح میدهد: «من این شانس را داشتم که سالها در مدار گیرمو دل تورو باشم. هرچند وقت یک بار ناگهان سر و کله او پیدا میشد و میگفت؛ “من این داستان را دارم.” این اولین موردی بود که واقعاً اتفاق افتاد و فوقالعاده است. او با فهرستی از داستانها پیش من آمد. “موشهای قبرستان” در آن فهرست بود. دقیقاً همان چیزی بود که من به آن گرایش داشتم.»
«موشهای قبرستان» بر مبنای داستان کوتاهی به همین نام نوشته هنری کاتنر ساخته شد و ماجرای سرایدار قالتاق یک گورستان را دنبال میکند که میکوشد هم به دلهدزدیهای خود از افراد دفنشده ادامه دهد و هم با مشکل موشهای تونلهای زیر قبرستان که روزبهروز ببشتر میشوند، روبرو شود.
ناتالی درمورد «موشهای قبرستان» میگوید: «گیرمو میگوید این داستان او را در کودکی بیش از هر چیزی دیگری میترساند، اما من با آن آشنا نبودم.»
او ادامه میدهد: «اما من بدون شرمندگی از طرفداران ایسی کامیکس هستم، بهویژه برنی رایتسون که یکی از هنرمندان کتابهای مصور محبوب من است و کارگردانی این اپیزود را راهی برای ابراز قدردانی و عشق خودم به آن کمیکها دیدم، چون به زیبایی با آن الگو مطابقت دارد. چیزی است که واقعاً من را هیجانزده کرد.»
دو اپیزود «حجره عجایب» («واحد ۳۶» به کارگردانی ناوارو و «پچپچ» به کارگردانی کنت) از روی داستانهایی نوشته دل تورو که خالق سریال است، ساخته شد و دو داستان دیگر برگرفته از قصههای کلاسیک اچ. پی. لاوکرفت، استاد ادبیات وحشت هستند. همه اپیزودها به لحاظ ارزش تولید در سطح بالایی قرار دارند.
امیرپور میگوید: «باید آنهمه پول نتفلیکس را خرج میکردم!» اپیزود بامزهای که او کارگردانی کرد «بیرون» نام دارد و داستان زنی (کیت میکوچی) را روایت میکند که با یک محصول جدید زیبایی رابطهای ناسالم برقرار میکند.
او اضافه میکند: «وقتی با گیرمو کار میکنید با کسی روبرو هستید که قدرت زیادی دارد، واقعاً میتوانید پر و بال بگیرید و چیزی جالب بسازید.»
دل تورو با هدف پررنگ کردن داستانها، داستاننویسان و فیلمسازانی که دوست دارد، در قالب یک نمایشگاهگردان و یک طرفدار وارد پروژه شد. او میگوید: «امیدوار بودم داستانهایی را انتخاب کنم که دوستشان دارم، اما تا پیشازاین یا اقتباس نشده بودند یا در شرایط تولید بسیار محفوظ اقتباس شدند. ضمن این که میخواستم کارگردانهایی را پیدا کنم که نسبت به آنها کنجکاو بودم. میخواستم گروهی از کارگردانها و داستانها را کنار هم قرار دهم و هدایت کنم و بعد به آنها حمایت و آزادی کامل بدهم تا دستشان برای نسخه نهایی اپیزودهایی که کارگردانی میکنند باز باشد و احساس کنند منابع لازم را در اختیار دارند.»
چالشهای بزرگی پیش روی تولید بود. «حجره عجایب» عملاً شامل هشت فیلم یک ساعته است، با زمانها و مکانهایی ازجمله ماساچوست روستایی ۱۹۰۹ («مدل پیکمن») و نسخهای از شوک آیندهگرایانه در اواخر دهه ۱۹۷۰ («تماشا»، کوسماتوس). کارگردانها اساساً گرداننده و همهکاره اپیزودهای خودشان بودند.
امیرپور میگوید: «اپیزود من واقعاً شبیه یکی از فیلمهای خودم است. از مرحله نگارش متن تا پایان کار، یک روند کاملاً خلاقانه بود. حس میکردم همهچیز کاملاً و مطلقاً متعلق به خودم است.»
کوسماتوس از بین اپیزودهای سریال، «تماشا» را انتخاب کرد، داستانی نوشته آرون استوارت-آن، درباره یک میلیاردر عجیب و غریب و منزوی که در عمارت شیک خود میزبان چهار میهمان خبره میشود تا چیزی را تجربه کنند که شاید تنها یک بار در زندگی فرصت آن ایجاد شود، اما کار کنجکاوبرانگیز آنها خیلی زود به وحشت تبدیل میشود.
کوسماتوس احساس میکرد اجازه دارد چیزی جدید بسازد. او میگوید: «یکی از درخواستهای من این بود که اجازه داشته باشم از فیلمبردار و آهنگسازی که خودم میخواهم استفاده کنم، چون این دو مورد برای من خیلی مهم است. آنها خیلی مهربان و خوب بودند و به من اجازه دادند با مایکل ریگن یکی از فیلمبردارهای محبوبم کار کنم و اجازه دادند دانیل لوپاتن که همیشه دوست داشتم با او کار کنم، موسیقی اپیزود من را بسازد. برای من مهم بود فیلم خودم را بسازم. برایم مهم بود بخشی از دنیای من باشد.»
چند فیلمبردار و تدوینگر روی سریال کار کردند، اما تنها یک طراح صحنه زبردست با پروژه بود، تامارا دِوِرِل، همکار همیشگی دل تورو («کوچه کابوس»، «دگردیسی») که وظیفه طراحی همهچیز از یک موش انیماترونیک غولپیکر (برای «موشهای قبرستان») و یک انبار بیدر و پیکر (برای «واحد ۳۶») را بر عهده داشت.
دورل میگوید برای «واحد ۳۶» و «موشهای قبرستان» بار دیگر از یک دکور فیلم «کوچه کابوس» (۲۰۲۱) دل تورو استفاده کرد. او همچنین به پیچیدگیهای اجرای نگاه هشت فیلمساز مختلف اشاره میکند، اما گلایه نمیکند. او دل تورو را یک همکار عالی میداند، هنرمندی که میداند روایت یک قصه هم بصری و هم کلامی است.
دورل میگوید: «گیرمو درک درستی از فضا و چیزهایی مانند ارتفاع سقف و متراژ مربع و شکل اشیاء دارد، درحالیکه این چیزها برای خیلی از کارگردانان قابل درک نیستند. او کار را خیلی آسان میکند. دکورها و صحنه فیلمبرداری بهاندازه بازیگران یا داستان اهمیت دارد و بخشی از همان دنیایی است که او میکوشد ایجاد کند.»
دل تورو یک کلکسیونر کتاب و قصه مصور است و این کار را با اشتیاق انجام میدهد. در دفتر کار او در سانتا مونیکا، کالیفرنیا انبوهی از کتابها و مجلهها در پسزمینه خودنمایی میکند. او از طرفداران پر و پا قرص آنتولوژیها است. اولین کتابی که با پول خودش خرید یک آنتولوژی ترسناک با ویرایش فارست جی. آکرمن، نویسنده قصههای علمی تخیلی بود. او عاشق سریالها و برنامههایی مانند «منطقه گرگ و میش»، «آلفرد هیچکاک تقدیم میکند»، «یک قدم دورتر»، «گالری شب» و «داستان ارواح» بود.
دل تورو میگوید: «اینها برنامههای محبوب من بودند. به همان اندازه خواندن داستانهای کوتاه را بیشتر از هر قالب دیگری دوست داشتم. به نظرم چشمگیر، جامع و فوقالعاده جذاب هستند. اگر بخش قصههای ترسناک کتابخانه من را ببینید متوجه میشوید بیشتر آنتولوژی جمعآوری میکنم.»
او این مضمون و تاریخچه آن را میپرستد، واقعیتی که ازنظر تیم بلیک نلسون، بازیگر پنهان نیست. نلسون که در «کوچه کابوس» دل تورو و «پینوکیو»، تازهترین ساخته او نیز نقشآفرینی کرده است، ستاره اپیزود «واحد ۳۶» است؛ داستان یک زبالهگرد نژادپرست که انباریهای کسانی را که کرایه خود را نپرداختهاند چپاول میکند و وسایل آنها را میفروشد. بله، او درنهایت توسط یک موجود غولمانند – با شاخکهای بسیار – به سزای اعمال بد خود میرسد.
ازنظر نلسون، اشتیاق دل تورو به قصههای ترسناک، کار او را به فراتر از قلمرو ژانر سوق میدهد. او میگوید: «من معتقدم احترام گیرمو برای ژانر وحشت بهقدری عمیق است که برای او دیگر وحشتناک نیست. شما با آدمی روبهرو هستید که میتواند وحشت را واقعیت ببیند، نه خیالپردازی مبتنی بر ترس. دیگر آن را اسرارآمیز یا ژانر تلقی نمیکنید؛ آن را واقعیت در نظر میگیرید و این چیزی است که آن را ترسناکتر میکند.»
ابتدا قرار بود دل تورو یکی از اپیزودها را خودش کارگردانی کند، اما همهگیری کرونا تولید هر دو فیلم «کوچه کابوس» و «پینوکیو» را به تعویق انداخت. در عوض، او پیشنهاد داد مجری سریال باشد. او در ابتدای هر اپیزود از تاریکی و نزدیک چیزی که به نظر میرسد یک مدل استادانه و کشودار از یک عمارت است، ظاهر میشود.
دل تورو یک مجسمه عاج مینیاتوری از هر کارگردان بیرون میآورد و او را معرفی میکند و بعد کمی از چیزی که تماشاگر قرار است ببیند، میگوید. (در ابتدا، حجرههای عجایب شامل نمونههای وابسته به کالبدشناسی، طلسمها و مواردی ازایندست بودند که همگی بازتاب سلیقه و غریزه دل تورو هستند.) این مقدمهها افتتاحیههای کلاسیک برنامه «آلفرد هیچکاک تقدیم میکند» را به یاد میآورند.
اما اگر «حجره عجایب» یک جد اعلی روحانی داشته باشد، آن شخص، اچ. پی. لاوکرفت است که از ۱۸۹۰ تا ۱۹۳۷ زندگی میکرد و الهامبخش فیلمها («احیاگر») و سریالهای («لاوکرفت کانتری») بهیادماندنی بود. دو اپیزود «رؤیاهای خانه ساحره» به کارگردانی کیت توماس و «مدل پیکمن» به کارگردانی هاردویک درباره یک نقاش (کریسپین گلوور)، با ذوق هنری تاریک و شیطانی، از داستانهای او الهام گرفته شدند. («مدل پیکمن» همچنین در ۱۹۷۱ مبنای یکی از اپیزودهای سریال «گالری شب» بود.)
فیلمسازان فضای زیادی برای کار داشتند. برای مثال هاردویک و میکا واتکینز نویسنده، زمان زیادی را شکل دادن به نسخهای جدید از «رؤیاهای خانه ساحره» لاوکرفت کردند. آنها با حفظ زمان و مکان قصه کلاسیک و بسیاری از شخصیتهای کتاب حسی بهروز به آن بخشیدند. این اپیزود با بازی روپرت گرینت داستان یک محقق را روایت میکند که سالها پس از مرگ خواهر دوقلویش، برای زنده کردن دوباره او با کمک یک داروی خاص وارد قلمروی تاریک و مرموز میشود.
هاردویک میگوید: «من بهنوعی آن را پذیرفتم. گفتم بیاییم داستان لاوکرفت را غنیتر کنیم، اقتباس میکا و منبع الهام او را غنیتر کنیم و زنان قصه را جالبتر کنیم؛ بنابراین وارد کار شدیم و با همکاری تیم گیرمو، طراح مخلوق، طراح صحنه، طراح لباس و فیلمبردار به لایهها و بافت و محتوای زیبایی رسیدیم.»
لاوکرفت که به خاطر آنچه دل تورو «نثر بیشازحد توضیحی و صفات پنهان» مینامد، معروف است، به لحاظ دیدگاه تاریک خود نسبت به انسانیت نیز ایجاد وحشت میکند.
دل تورو میگوید: «او ازنظر کیهانی، انسانگریز بود. او بیگانهی موجودات بیگانه بود. خیلی سخت میشود کسی را تصور کرد که تا این اندازه تحت تأثیر ترس قرار گرفته باشد. ایده او این بود که کیهان صرفاً به دلیل بزرگی خود بدسیرت است. شما نمیتوانید آن را احاطه کنید و این خود به معنای جنون است که در طول اعصار طنینانداز میشود.»
دل تورو از هر نظر لاوکرفت نیست. او یک مرد شاد و یک همکار حامی است؛ بااینحال به سمت تاریکی کشیده شده است. او طرف هنرمندان و هیولاها است. او آدم شادی است که دیگران را میترساند.
امیرپور میگوید: «گیرمو هرگز خواسته خود را به کسی تحمیل نمیکند. فقط سعی میکند به شما کمک کند تا بهترین راه را برای انجام کاری که میخواهید انجام دهید، پیدا کنید. چیزی که واقعاً او را متمایز میکند، بخشندگی روح اوست.»
هرچند «حجره عجایب» بیانگر یک چشمانداز ترسناک متنوع و همیشه در حال تغییر است که در آن در هر ساعت چیزی متفاوت به تماشاگران ارائه میشود، اما یکچیز ثابت داشت: نگاه دل تورو به سریالی که وسعت استعدادها در ژانر وحشت در حال حاضر را برجسته میکند و اشتیاق او برای به نمایش گذاشتن کار سایر فیلمسازان.
ناتالی درباره او میگوید: «گیرمو بهاندازه هر یک از مخلوقاتش یک شخصیت جادویی است. او واقعاً اهمیت فرهنگی ژانرهای وحشت، علمی تخیلی، فانتزی و اسطوره در دنیای امروزی ما را درک میکند. او مثل یک نمایشگاهگردان موزه این ژانرها را به شیوهای خیلی محافظتی ارتقا داده است.»
منبع: نیویورک تایمز، سایفای