مجله نماوا، سحر عصرآزاد
فیلم سینمایی زنده باد زاپاتا یک اثر زندگینامهای درباره مبارز انقلابی مکزیکی است که با چاشنی درام بدل به اثری جذاب و تأثیرگذار به واسطه ثبت تصویری تعمیمپذیر از آزادیخواهان برای مخاطب روزگار خود و آینده شده است.
الیا کازان؛ فیلمساز آمریکایی- یونانی سال ۱۹۵۲ پس از ساخت آثاری تحسینبرانگیز همچون فیلم در بارانداز، بر اساس فیلمنامهای از جان اشتاین بک که اقتباس از رمان «زاپاتای شکست ناپذیر» اجکامب پینچون بود، «زنده باد زاپاتا» را ساخت.
فیلمی که با محور قرار دادن روند تبدیل شدن امیلیانو زاپاتا؛ در دهههای ابتدایی ۱۹۰۰ میلادی، از یک دهقان ساده معترض به رهبر مبارزات مردمی مکزیک (برای بازپسگیری زمینهای تصاحب شده توسط حکومت دیکتاتوری)، به وجه اسطورهای او فراتر از رئالیسم دامن زده است. در نهایت هم تصویری دراماتیزه شده نه کاملاً واقعی از او ثبت میکند که البته تأثیرگذار است.
شخصیتی که در موقعیت اولیه اعتراض در محضر رئیس جمهور، معرفی و به واسطه جسارت و تهور نشانهگذاری میشود که خط کشیدن دور اسمش توسط رئیس جمهور مصداق آن است. زاپاتا طی روندی تدریجی؛ از دل موقعیت و شرایط مبتلابه برای مخاطب ملموس و باورپذیر شده و وقتی در قامت قهرمان اسطورهای قاب میشود که به عنوان رئیس جمهور رفتاری مشابه با دهقان معترض دارد. این خودآگاهی کافیست تا او زیر میز بزند و با تحول شخصیتی و عملکرد خود، فساد برآمده از قدرت را به نقد کشیده و آن را رها کند.
«زنده باد زاپاتا» همان سال با نامزدی در ۵ بخش جوایز اسکار، توانست جایزه بهترین بازیگر مرد مکمل را برای آنتونی کویین به همراه داشته و در جشنواره فیلم کن و جوایز بفتا نیز جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای مارلون براندو ثبت کند.
این فیلم سیاه و سفید ۱۱۳ دقیقهای در فاصله بین دو سکانس قرینه و معنادار میگذرد تا زیرمتن خود را که نقد قدرت و فساد خواسته و ناخواسته برآمده از آن است، دراماتیزه کرده و تحلیل سنتز نهایی را به ذهن مخاطب خود واگذار کند.
این روند به گونهای طراحی شده که رفتار رئیس جمهور پورفیریو دیاز (بدون اطلاع از پیشینه او) با دهقانان و کشاورزان شاکی از بیعدالتی در سکانس ابتدایی، دافعه برانگیز و برخاسته از بیتوجهی جلوه کند. در عین حال جسارت زاپاتا (مارلون براندو) در مواجهه با بازی کلامی او، با راهکار دادن به همراهانش برجسته شود.
در واقع این سکانس هوشمندانه، کاربردی چندگانه در جهت دراماتیزه کردن قصه و شخصیتها دارد؛ بهخصوص که سویه رهبری زاپاتا را از همان ابتدا برجسته کرده و مسیر تبدیل شدن او به یک شورشی آزادیخواه را هموار میکند.
بر این بستر مبارزاتی مردانه که معمولاً زنان حضوری حداقلی و در حاشیه دارند، طراحی خطی فرعی برای پردازش سویه عاطفی و عاشقانه کاراکتر زاپاتا به چند وجهی شدن او کمک میکند تا نه درام، نه قهرمان و نه کاراکتر زن، در یک سطح درجا نزنند.
همچنانکه بسط خط قصه عشق زاپاتا به ژوزفا (جین پیترز) ابعاد زمینی و باورپذیر این قهرمان را پرورش داده، گسترش رابطه زاپاتا با برادرش؛ اوفمیو (آنتونی کویین) زیرساختی است هوشمندانه برای ترسیم مسیر تولد دیکتاتوریها.
دیکتاتوری که در کنه وجود همه انسانها وجود دارد و قدرت به مثابه جرقهای است که این آتش زیر خاکستر را روشن میکند. یکی همچون اوفمیو غرق فساد برآمده از قدرت و تبدیل به دیکتاتوری کوچک شده و دیگری همچون زاپاتا؛ مبارزی علیه دیکتاتوری، از اشراف به خود در کسوت یک دیکتاتور برآمده از قدرت، برمیآشوبد!
به گفته بهتر فیلم زنده باد زاپاتا یک اصل مهم را در طول زمان به مخاطبانی در زمان و جغرافیاهای مختلف یادآور میشود که رمز ارجاع پذیری آن است. اینکه انسانها در مواجهه با قدرت یا افیون قدرت، به تناسب گرهها و پیچیدگیهای درونی و درکی که از آزادی و آزادگی دارند، برخوردهای متفاوتی دارند. همین تمایز است که مسیر زاپاتا و برادرش را به عنوان کاراکترهایی نمونهوار از هم جدا و تأثیرگذاری و ماندگاریشان را به نقد میکشد.
تحول ایجاد شده در کاراکتر زاپاتا به واسطه تلنگر دهقانان و کشاورزان معترض در محضر او به عنوان رئیس جمهور وقت؛ وقتی نمود پیدا میکند که او باورش را به عدالت برآمده از قدرت و حکومت از دست داده و به این اعتقاد میرسد که مردمان قوی نیازی به رهبری ندارند و باید توسط خودشان رهبری شوند!
به همین واسطه است که تخت و جایگاه و مقام ریاست جمهوری را رها کرده و مسیر اسطوره شدن را به گونهای طی میکند که موافقان و مخالفانش همصدا؛ دیدگاه او را ریشهدارتر از آن میدانند که با زنده بودن یا نبودنش، اهمیت و تأثیرگذاری خود را از دست بدهد.
طبعاً تعمیق این مفاهیم که میتوانند بدل به شعارها و پیامهای سیاسی یا اجتماعی مستقیم و رو شوند، به نوع نگاه نویسنده و فیلمساز و زبان تصویرسازی از روند اوج و فرود قهرمانی که قرار است تبدیل به اسطورهای ماندگار شود، بستگی تامّ دارد.
همین سویه است که «زنده باد زاپاتا» را در عین تعلق به جریان فیلمسازی استودیویی هالیوود دهه ۵۰، واجد نوعی تشخص از جنس جهانبینی و دیدگاههای شخصی نویسنده و کارگردانش میکند که در کارنامه ادبی و سینماییشان آثار نمونهوار کم نیستند.
وقتی فیلم کازان امروز پس از گذر ۷۰ سال همچنان با وضعیت اجتماعی- سیاسی زمان حال در جغرافیاهای مختلف و دور از هم، گفتوگو برقرار کرده و حرفی برای بیان دارد، میتوان به پیشرو بودن و اهمیت فیلم بهخصوص در زمان خودش پی برد که سویهای مهم و تحلیل پذیر است.
«زنده باد زاپاتا» در روزگاری از مبارزه علیه دیکتاتوری گفت که شکافی ۵۰ ساله با زمان وقوع قصه واقعی و جاری امیلیانو زاپاتای واقعی داشت. همچنانکه امروز نیز محلی از اعراب دارد و میتوان پیش بینی کرد در آینده نیز با روزگار و مردمانی از نسلهایی دیگر ارتباط خود را پیدا کرده و به ماندگاری ادامه بدهد؛ چراکه تا وقتی قدرت خودکامه حکومت ها وجود دارد، دیکتاتوری نیز به حیات خود ادامه می دهد.
تماشای آنلاین فیلم زنده باد زاپاتا در نماوا