مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
وقتی به تولید پروژه سینمایی «وسپر» (Vesper)، در شرایطی که گونههای جدید کرونا همچنان در دنیا خرابی به بار میآورد، چراغ سبز نشان داده شد، فیلمنامهای که برونو سامپر، فیلمساز فرانسوی و کریستینا بویژیته، همکار لیتوانیایی او مدتی قبل با همراهی برایان کلارک نوشته بودند، جان گرفت.
داستان آنها تقریباً پیشگویانه به نظر میرسید؛ روایتی از دنیای داشتهها و نداشتهها که در آن منابع زمین در جایی به نام سیتدل در احتکار گروهی از افراد ثروتمند است، درحالیکه بقیه مردم در خاک بیحاصل در جستجوی چیزهای ناچیز پرسه میزنند.
دو سینماگر برای رساندن این دیدگاه آیندهنگر به پرده نباید وقت تلف میکردند، اما عملی بودن راهاندازی یک تولید سینمایی در دورانی که دنیا بسیار تغییر کرده بود، چالشهای غیرمنتظره ای به همراه داشت.
سامپر که اعضای گروه بازیگری عالی فیلم را بدون برگزاری یک جلسه عمومی تا پیش از حضور سر صحنه فیلمبرداری، تعلیم داد، میگوید: «همه کارها از راه دور با زوم انجام شد. بازیگران برای ما ویدیوهایی میفرستادند و ما آن را میدیدیم و در زوم جلسه میگذاشتیم. ما تا چند هفته قبل از شروع فیلمبرداری بازیگران را از نزدیک ندیده بودیم.»
خوشبختانه، همانطور که حالا میتوان دید، سازندگان این فیلم که تولید مشترک لیتوانی، فرانسه و بلژیک است، تخیلات قوی دارند و «وسپر» به لحاظ مقیاس احساسی و ابعاد تولید، به یک اندازه بلندپرواز است. شخصیت اصلی دختری ۱۳ ساله به نام وسپر (رافییلا چپمن) است، یک بازمانده نظم جهانی جدید که در «عصر تاریکی جدید» در یک دنیای دیستوپیاییِ در حال فروپاشی با پدر بیمارش، داریوس (ریچارد بریک) که حتی نمیتواند از تخت بلند شود و دروید قابل اعتماد خود زندگی میکند.
وسپر در یکی از جستجوهای روزانه برای فراهم کردن غذا با چیزی غیر منتظرهتر از دانههای بیمصرف مواجه میشود: زنی به نام کاملیا (رزی مکیوون) که ادعا میکند از سیتدل آمده است و برای بازگشت به آنجا به کمک وسپر نیاز دارد. این فقط وسپر نیست که کاملیا را زمینه نجات خودش و پدرش میداند، یوناس (ادی مارسن)، عموی او هم به دنبال زن است. یوناس ارتش کوچکی از کسانی که بر اثر تغییرات اکوسیستم بیخانمان شدهاند دور خود جمع کرده است و کالاهای مختلف ازجمله خون مبادله میکند تا در دوران فروپاشی اقتصادی سرپا بماند.
درحالیکه وسپر به دنبال رسیدن به یک راه حل علمی است که میتواند به یک زنجیره غذایی مجدد برای همه منجر شود، آدمهای اطراف او اهداف خودخواهانهتری دارند. فیلم واکنشی قانعکننده به عصر بحران زیستمحیطی است که در آن کسانی که بیشترین قدرت را دارند، برای برآورده کردن خواستههای این لحظه از تاریخ که انقراض بشریت چیزی فراتر از نگرانیهای شخصی است، کمترین تجهیزات را دارند.
هرچند سامپر و بویژیته آشکارا به شباهتها به دنیایی که در آن زندگی میکنیم، اشاره میکنند، اما آنچه خلق کردهاند گیرا – هرچند غیردوستانه و رعبانگیز – و جالب توجه است. به بیراهه رفتن یک آزمایش بیوژنتیکی، انواع گونههای شگفتانگیز را به همراه داشته است و تماشاگر بهواسطه اکتشافات وسپر با محیط اطراف او آشنا میشود.
سامپر و بویژیته در این گفتوگو از «وسپر» میگویند که اولین بار در دنیا ژوئیه امسال در جشنواره بینالمللی فیلم کارلووی واری به نمایش درآمد و از ماه اوت در آمریکا اکران شد.
چطور به این داستان رسیدید؟
کریستینا بویژیته: تصمیم گرفتیم فیلمی در لیتوانی بسازیم. بعد به این فکر کردیم که بهترین ویژگی لیتوانی چیست؛ خوب، طبیعت لیتوانی است که شگفتانگیز و زیبا است، بنابراین به موضوع طبیعت فکر کردیم و بعد به این ایده رسیدیم که میخواهیم یک قصه پریان تاریک و تلخ تعریف کنیم که خیلی واقعگرایانه است و یک دنیای پسا آخرالزمانی را نشان میدهد.
برونو سامپر: ما یک قالب خاص از قصه پریان را به کار بردیم، چون هنگام خلق دنیای جدید باید قوانین زیادی را به تماشاگر معرفی میکردیم. میدانستیم اگر همه آن مقدمات و شخصیتهای جدید را همزمان معرفی کنیم، تماشاگر را از دست میدهیم، پس سعی کردیم سادهترین داستان ممکن را بگوییم. بعد واقعاً میتوانستیم بیشتر روی جزئیات کار کنیم و به عمق احساسات و ساختن دنیای فیلم برویم، چون میتوانستیم به این چند شخصیتِ بسیار کهنالگو تکیه کنیم.
کریستینا بویژیته: چون هر شخصیت مضامین و مشکلات خاص خود را میآورد، نهفقط نگاه کردن به داستان از منظر پیرنگ، بلکه نگاه کردن به آن از منظر استعاره و نماد هم خیلی جالب بود. مثل این بود که یک شخصیت درباره چیزی صحبت میکند و شخصیت دیگر از چیز دیگری میگوید.
در فیلم حتی حیات گیاهی نیز ویژگیهای بسیاری دارد. از چیزی الهام گرفتید؟
برونو سامپر: برای خلق این نوع زندگی گیاهی از خیلی چیزها الهام گرفتیم. خیلی از مستندهای حیات وحش و حیوانات را دیدیم. همه نوع تنوع زیستی به نحوی الهامبخش ما بود، اما با کمی چرخش. به همین دلیل بود که میخواستیم هر گیاه چیزی انسانی در درون داشته باشد. این را در ذهن داشتیم که کمی دیانای انسان با دیانای این گیاه مخلوط شده است، پس همیشه چیزی شبیه رنگ پوست یا شاید بافت پوست یا رفتار انسان را میبینید – شکل حرکت یا نوع تماس آنها. همه گیاهان یک ویژگی مبهم انسانی دارند و چالش بزرگ ما این بود که چیزی خیلی عجیب و خیلی جدید برای گیاهان میخواستیم، اما نمیخواستیم شبیه یک موجود بیگانه از سیارهای دیگر باشد. پیدا کردن چیزی که دگرگون شده، اما آشنا به نظر میرسد، خیلی سخت است. واقعاً یک چالش هنری برای رسیدن به تعادل مناسب بود. ما همچنین روی رفتار گیاه بر مبنای دو اصل بسیار ساده کار کردیم – تنفس و تپش، دو تحرک ارگانیک اساسی که ما داریم، پس آن را روی گیاه قرار دادیم با این ذهنیت که کمی وحدت به دنیایی بدهد که خلق میکنیم.
برای این فیلم یک گروه بازیگری قوی دارید. انتخاب بازیگران و آوردن آنها به این دنیا چگونه بود؟
برونو سامپر: همه کارها از قبل با زوم انجام شد. آژانس انتخاب بازیگران تعدادی ویدیو برای ما ارسال کرد و برای نقش وسپر فوراً رافییلا را انتخاب کردیم، چون او بهعنوان بخشی از نسل زد چیزی ذاتی دارد – ترکیبی از حساسیت و قدرت و اراده. شخصیت وسپر در فیلمنامه کمی زمختتر بود، چون در طبیعت وحش زندگی میکند. رافییلا توانست لایههای بیشتری برای شخصیت وسپر بیاورد – نوعی شکنندگی و حساسیت که انتظارش را نداشتیم. اینجوری وسپر واقعاً جالبتر شد.
کریستینا بویژیته: البته بازیگران بریتانیایی بهترین هستند و ما استعدادهای فوقالعادهای داشتیم، مثل ادی مارسن که خیلی تجربه دارد و رزی مکیوون که استعداد محض است. رزی میتواند همه کار انجام دهد. او کاملاً در شخصیت کاملیا فرو میرود. فقط کافی است دکمه را فشار دهید، رزی یک پالت خیلی بزرگ از احساسات برای شما میآورد، بنابراین کار کردن با بازیگران و دیدن پویایی بین آنها خیلی جالب بود. همگی بازیگرانی بسیار بلندنظر بودند. نهفقط در تمرینات و سر صحنه فیلمبرداری بلکه نسبت به هم و شخصیتهایشان هم بلندنظر بودند. هر بازیگر واقعاً مرزهای شخصیت خود را تا آنجا که حتی تصورش را هم نمیکردیم، جابهجا میکرد.
شما همچنین داریوس، همراه دروید وسپر را دارید که انگار واقعاً زنده است. او کاملاً با جلوههای تصویری ساخته شد یا در صحنه فیلمبرداری چیزی فیزیکی همراه او بود؟
کریستینا بویژیته: خیلی جالب بود. داریوس چالش بزرگ ما و شرطبندی بزرگ ما بود، چون به یک پهپاد واقعی نیاز داشتیم که بتوانیم آن را کنترل کنیم. طراحی تا اجرای او هفت ماه طول کشید، چون وقتی کار را شروع کردیم، مطمئن نبودیم که میتواند پرواز کند یا نه، چگونه کنترل میشود و اصلاً میتوانیم او را بهصورت واقعی فیلمبرداری کنیم. درواقع چهار پهپاد مختلف سر صحنه داشتیم که در موارد مختلف از یک کدام از آنها استفاده میکردیم. خیلی خندهدار بود. اخیراً با فیلمبردارمان فیلم را میدیدیم و او گفت: «میدانی؟ نمیدانم کدام پهپاد واقعی است، کدام نه.» (میخندد) این شخصیت واقعاً دستاورد بزرگ تیم جلوههای تصویری فیلم بود که در هر نما آن را واقعی کردند.
مراحل پس از تولید فیلم قبلی شما «امواج ناپدیدشده» یک سال طول کشید. تجربه قبلی گذراندن یک فرآیند گسترده به شما کمک کرد برای تولید چیزی تا این حد بلندپروازانه، کارآمدترین و مقرون بهصرفهترین روش را در پیش بگیرید؟
برونو سامپر: فقط مسئله زمان نیست. بحث بودجه هم هست، بخصوص اگر کاری بلندپروازانه داشته باشید. مراحل پس از تولید حدود یک سال ادامه داشت. خیلی شدید بود، اما ما چهار شرکت جلوههای تصویری داشتیم، سه شرکت در فرانسه و یک شرکت در بلژیک که همه کاملاً به فیلم متعهد بودند، چون در اروپا کار روی فیلمهای علمی تخیلی فرصتی نیست که هر روز برای شما پیش بیاید. واقعاً یک پروژه پرشور بود.
کریستینا بویژیته: بله، اگر به خاطر شور و علاقه گروه تولید در هر مرحله از فیلم – سر صحنه فیلمبرداری، لباس، صدا، جلوهها – نبود، چیزی که هست نمیشد. بودجه ما خیلی محدود بود، اما خوششانس بودیم و در عین حال شانس همکاری با تیمی را داشتیم که خیلی فراتر از آنچه انتظار میرفت خود را در اختیار پروژه قرار داد. بهنوعی یک چالش درونی بود. آنها توانستند فیلمی بسازند که میتوانند به آن افتخار کنند.
منبع: د موویبل فست (استیون سایتو)