مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
دیوید ای. کلی، تهیهکننده تلویزیون در اواسط دهه ۲۰۰۰، تریلر حقوقی «وکیل لینکلنسوار» نوشته مایکل کانلی را که تازه به بازار نشر آمده بود، مطالعه کرد. این اولین کتاب از مجموعه شش کتاب کانلی درباره میکی هالر، یک وکیل ماهر و باهوش لس آنجلسی است که سوار بر یک ماشین مشکی کار میکند. در همین حال، کلی نویسنده و تهیهکننده و گرداننده سریالهای دادگاهی موفقی مانند «وکالت» و «الی مکبل» بود؛ بنابراین، علاقه او به داستان کانلی خیلی باعث تعجب نبود.
اما واکنش کانلی چه بود؟ یک فحش. او میگوید: «وقتی دیوید کلی به چیزی علاقهمند میشود، شما قید همهچیز را میزنید، اما خیلی دیر شده بود – من برای یک کار دیگر قرارداد امضا کرده بودم.» حاصل آن قرارداد فیلم سینمایی «وکیل لینکلنسوار» با بازی متیو مککانهی بود که سال ۲۰۱۱ به نمایش درآمد؛ بنابراین، قبل از این که داستانها به دست کلی برسد، نسخه دیگری از کتاب به پرده بزرگ راه یافت.
با این که ساخت سریال از روی داستانهای کانلی تقریباً دو دهه طول کشید، او از روند کار پشیمان نیست. کانلی میگوید: «فیلم خیلی خوبی بود و من با متیو مککانهی آشنا شدم.» و بعد نوبت کلی شد.
سریال «وکیل لینکلنسوار» (The Lincoln Lawyer) که از ۱۳ مه ۲۰۲۲ در نتفلیکس به نمایش درآمد، از روی «عدالت خیابانی»، دومین رمان این مجموعه ساخته شد و میکی هالر (با بازی مانوئل گارسیا رولفو) را در حالی در کانون توجه قرار میدهد که دو پرونده قتل مهم به او محول میشود.
میکی با گذراندن یک سال و نیم دوران نقاهت بعد از یک سانحه موجسواری – و متعاقب آن اعتیاد به مسکن – یکی از بزرگترین پروندههای دوران کاری خود را بر عهده میگیرد: موکل او، تِرِوِر الیوت (کریستوفر گورهام)، کارآفرین حوزه فناوری اصرار دارد که در پرونده قتل همسرش و معشوق او بیگناه است. چه چیزی تنش را بیشتر میکند؟ وکیل قبلی ترور به قتل رسید، درحالیکه مدتی پیش از مرگ، بهطور مرموزی ادامه بررسی تمام پروندههای موکلان خود را به میکی واگذار کرد.
کانلی با اشاره به این که «میکی تلاش میکند طلسم خودش را برگرداند»، تأکید میکند تصمیم برای شروع داستان او درست از وسط ماجرا شاید مرتبطترین مسیر باشد. «خیلی از آدمها شاید هیچوقت از یک مظنون به قتل دفاع نکرده باشند یا حتی در یک دادگاه پا نگذاشته باشند، اما میتوانند با کسی که زمین خورده است و تلاش میکند دوباره بلند شود، ارتباط برقرار کنند. این ستون فقرات داستان است و همان چیزی است که کلی میخواست انجام دهد.»
با ادامه این سریال ۱۰ اپیزودی واضح است کانلی و کلی از دنیای واقعی الهام میگیرند تا روایتی خیالی پیرامون زندگی میکی در سال ۲۰۲۲ بسازند. کانلی میگوید: «من بین آنچه در این سریال میگذرد و آنچه در جهان میگذرد رابطهای میبینم: ما در چند سال گذشته از همهگیری و اتفاقات دیگری که در دنیا میافتد، ضربه خوردهایم و همه تلاش میکنیم طلسم خودمان را برگردانیم. وکیل مدافع، یک آدم تنها در برابر ادارات پلیس و دادستانیهای پر از نیرو و با بودجه مناسب است. این یک داستان کلاسیک از آدمی بازنده است که دوباره سوار اسبش میشود و این همان کاری است که ما در جامعه انجام میدهیم. باعث میشود لحظه مناسبی باشد، اما وقتی سریال را میساختیم این را میدانستیم؟ نه. فکر میکنم واقعاً خوششانس بودیم.»
انتخاب شروع سریال با کتاب «عدالت خیابانی»، یک دستانداز ناخودآگاه داشت که سازندگان باید بر آن غلبه میکردند: در رمان، راه میکی با هری بوش، کارآگاه اداره پلیس لسآنجلس که به دنبال حل پرونده مرگ وکیل مدافع اصلی الیوت است، یکی میشود. در پایان کتاب میکی متوجه میشود که او و بوش برادران ناتنی هستند. ازآنجاییکه شخصیت بوش سریال مخصوص خودش (۲۰۱۴ تاکنون) را دارد، «وکیل لینکلنسوار» در عوض یک کارآگاه جدید را به داستان معرفی میکند.
کانلی میگوید: «ما میدانستیم به خاطر بخش بوش در این کتابها با چالش مواجه میشویم… آنها همخون هستند. واقعاً باید یک شخصیت جدید ابداع میکردیم که این ارتباط عاطفی خانوادگی اضافی را نداشته باشد؛ بنابراین به کارآگاه گریگز رسیدیم.»
کانلی برای نقش گریگز با انتاره گوما امباهو وینه کار کرد که در چند اپیزود سریال «بوش» نیز بازی کرده بود. «میدانستم بازیگر خیلی خوبی است. وقتی با او در این مسیر همراه شدیم، این حس را داشتیم که “این بوش نیست، اما خیلی خوب از کار درمیآید.”»
مشارکت کانلی در سریال فراتر از انتخاب شخصیتهای جدید بود. تد هامفری، تهیهکننده و گرداننده سریال میگوید بخشی از مفهوم «وکیل لینکلنسوار» شامل فرصت دادن به کانلی برای آزمایش قوسهای داستانی جدید، روایتها و موارد کلی در اقتباس بود.
هامفری میگوید: «او بهنوعی احساس میکند فرصتی است که کتابها را دوباره بنویسد؛ بنابراین، اولین کسی است که میگوید، “خوب، این مورد واقعاً در کتاب خیلی خوب جواب نداد” یا “من هیچوقت واقعاً این نکته را دوست نداشتم” یا “چرا ما اینجا کار دیگری نکنیم؟” این یک سواری عالی حتی برای کسانی است که کاملاً با کتابها آشنا هستند.»
بااینحال، فقط یک چیز بود که کانلی واقعاً دوست داشت از رمانهایش به سریال منتقل شود. او میگوید: «میکی در درون با یک دوگانگی روبروست. او در دادگاه محشر است، اما در زندگی شخصیاش خیلی این ویژگی را ندارد. او میخواهد خانوادهاش را برگرداند. میخواهد پاک و هوشیار بماند. همه این چیزها در اطراف او در جریان است، اما بهمحض این که آن درهای چوبی بزرگ باز میشود و او وارد دادگاه میشود، فوقالعاده است. این اساس این شخصیت و این داستانهاست – فقط میخواستم مطمئن شوم که آن را داریم.»
با در نظر گرفتن این که کتابها بهصورت اولشخص روایت میشود، طبیعتاً هر نوع بازگویی زنده باید حس متفاوتی داشته باشد. کانلی به اضافه شدن شخصیت ایزی (جز ریکول)، راننده میکی بهعنوان یکی از تغییرات در سریال که از آن بسیار راضی است، اشاره میکند. او با آب و تاب میگوید: «من این شخصیت را دوست دارم. کل این ایده که میکی در طول فصل در ماشین با او صحبت میکند و بعد در اپیزود آخر نتیجه میدهد. من این را دوست دارم.»
فصل اول با یک موقعیت دلهرهآور به پایان میرسد که اشاره به آن داستان را لو میدهد و این پایان آشکارا به فصل بعدی چراغ سبز نشان میدهد، فصلی که کانلی و تیم پشت سر سریال امیدوارند با یک چرخش دیگر به آن نزدیک شوند.
هامفری میگوید: «ما میخواهیم در فصل دوم به کتاب اول برگردیم تا با داستانی که مشخصاً در پایان اپیزود ۱۰ فصل اول تنظیم کردیم، بازی کنیم. این نقش مهمی دارد، اما همچنین به سراغ کتابهای دیگر این مجموعه میرویم.» هامفری در عین حال میگوید اگر فصل سومی هم در کار باشد، لزوماً روی «نقض»، سومین کتاب مجموعه که در آن میکی موقتاً دادستان میشود، متمرکز نیست – اما این خط داستانی ممکن است در آینده سریال باشد.
برای کانلی که هر نوع تغییر در داستانهای میکی هالر را تصور کرده است، مسیرهای زیادی هست که فصل دوم بهطور بالقوه میتواند در آن پیش برود. او میگوید: «شما میکی را به روشهای مختلف در کتابها میبینید: دفاع از خود، در مقام یک دادستان، احساس گناه نسبت به برخی از پروندههایی که رسیدگی میکند و غیره. فکر میکنم همه اینها زمینهساز یک شخصیت عالی است.»
کانلی میگوید: «درنهایت میتوانید این را یک تریلر قانونی با هر چیز نزدیک به آن بنامید، اما واقعاً درباره این شخصیت است: هر چقدر ساعتهای بیشتری برای کشف او داشته باشیم، بهتر است.»
چالش بزرگ
بازی در نقش میکی هالر برای مانوئل گارسیا رولفو از دو جهت چالشبرانگیز بود: او قرار بود اولین نقش اصلی خود در یک کار تلویزیونی را بازی کند؛ از آن مهمتر این که باید نقش یک وکیل سخنور را به زبانی بازی میکرد که زبان مادری او نبود.
گارسیا رولفو که در مکزیک به دنیا آمد و بزرگ شد، میگوید: «من لهجه دارم. انگلیسی زبان اول من نیست. روزهای اول دچار حمله عصبی میشدم. نمیدانم چطور آن همه دیالوگ را به زبان انگلیسی حفظ کردم. موقع تصویربرداری میگفتم: “نمیتوانم.” میخواستم کار را ول کنم.» اما او دست از کار نکشید.
برای تماشاگرانی که نقش میکی را با بازی متیو مککانهی به یاد میآورند، دیدن گارسیا رولفو در این نقش ممکن است در نگاه اول مانند یک انحراف به نظر برسد. در واقعیت، این یک بازگشت است نه فاصله گرفتن: قهرمان رمانها یک پدر آمریکایی و یک مادر مکزیکی دارد و تیم خلاق «وکیل لینکلنسوار» – و در رأس آنها کلی – هنگام انتخاب بازیگر نقش میکی تصمیم گرفت به میراث مادری او تکیه کند.
این برای گارسیا رولفو نیز یک شروع تازه بود. بازیگر ۴۱ ساله، پیش از همهگیری، با نقشهایی در فیلمهای انگلیسیزبان بزرگ مانند «هفت دلاور»، «قتل در قطار سریعالسیر شرق»، «بیوهها» و «۶ زیرزمینی» اسم و رسمی به هم زده بود، اما وقتی کووید شیوع پیدا کرد، تصمیم گرفت خانه خود در لس آنجلس را ترک کند و به زادگاهش مکزیک پناه ببرد، جایی که در مزرعهای در گوادالاخارا با پدربزرگِ علاقهمند به فیلم خود که عاشق کارهای چارلی چاپلین و کانتینفلاس، کمدین مکزیکی بود، بزرگ شد.
وقتی گارسیا رولفو ۱۳ ساله بود، پدر و مادرش یک سال او را به ورمونت فرستادند تا زبان انگلیسیاش بهتر شود. ازآنجاییکه استودیوی آموزش بازیگری استلا آدلر در نیویورک و یک آموزشگاه دلقک در فرانسه خیلی گران بودند، او در لس آنجلس و مکزیک آموزش بازیگری دید و در ادامه خیلی زود وارد این حرفه شد، هرچند نقشهای آمریکاییاش تا حدی تکراری بودند: یک آدمکش حرفهای اینجا، یک قانونشکن آنجا و برای تغییر ضربآهنگ نقش یک قاچاقچی را هم بازی کرد.
بنابراین وقتی از او خواسته شد برای بازی در «وکیل لینکلنسوار» تست بدهد، درحالیکه هنوز در مکزیک بود، از فرصت استفاده کرد و فیلمی از خود فرستاد. فرآیند انتخاب بازیگران سریال کاملاً آنلاین انجام شد و گارسیا رولفو توانست نقش میکی را بگیرد، اما نگران بود از پس کار برنیاید.
نو کمبل که در سریال نقش مگی، همسر اول میکی را بازی میکند میگوید او و گارسیا رولفو سال گذشته قبل از شروع کار برای آشنایی با هم به پیادهروی رفتند. «قابل درک بود که مانوئل نگران بازی در نقشی باشد که نباید به زبان مادریاش بازی میکرد. به او گفتم: “گوش کن، کار در تلویزیون راحتتر است و کسانی هستند که به تو کمک کنند.”»
بااینحال، گارسیا رولفو در ابتدای کار دستپاچه بود. کمبل با خنده میگوید: «اولین صحنهای که با هم گرفتیم در اپیزود اول بود. او ترمز کرد و از ماشین بیرون پرید، اما یادش رفت آن را در حالت پارک بگذارد، درنتیجه ماشین راه افتاد.»
خوانشپریشی گارسیا رولفو وحشت او را بیشتر کرد. او برای به خاطر سپردن دیالوگهای خود به روشی بازگشت که مادربزرگش که یک هنرمند بود، به او یاد داده بود. «یک تخته را خریدم و در آپارتمانم گذاشتم و با عکس و طرح تمرین میکردم. دیوانهکننده بود. برای هر صحنه این کار را کردم. اگر تفنگ بود، طرح یک تفنگ میکشیدم. من اینطوری راحتتر یاد میگیرم.»
یادگرفتن دیالوگها فقط بخشی از کار بود. هامفری میگوید گارسیا رولفو سر صحنه تصویربرداری سؤالهای زیادی داشت. «بعضی وقتها درمورد عبارات یا دیالوگهای خاص سؤال میکرد، اما اغلب درباره خود شخصیت سؤالهای عمیقتری میپرسید: مثلاً یک وکیل مدافع جنایی واقعی درمورد این یا آن مسئله چطور فکر میکند یا با این یا آن مسئله چطور روبرو میشود؟ مانوئل میتواند خیلی غریزی باشد که به نظر من یک ویژگی عالی و ضروری برای یک بازیگر است، اما در عین حال درمورد نحوه برخورد با مسائل خیلی فکر میکند.»
گارسیا رولفو به ساخت نسخه خود از میکی نیز کمک کرد و برای این کار به پیشینه مکزیکی این شخصیت توجه داشت. او این نگاه را حتی نسبت به نوع غذاها و نوشیدنیهایی داشت که میکی در سریال سفارش میدهد.
وقتی از جایی به بعد مسیر کار مشخص شد، گارسیا رولفو درنهایت به آرامش رسید. او با خنده میگوید: «واقعاً از بازی در این نقش لذت بردم. میکی وقتی در دادگاه است، حساب همه را میرسد و این حس خوبی دارد.»
منبع: نتفلیکس، نیویورک تایمز
تماشای سریال وکیل لینکلنسوار در نماوا