مجله نماوا، علیرضا نراقی
…
بهار
تپهای بینام
پوشیده در مه صبحگاهی
ماتسوئو باشو
بنا نیست اتفاقی بیفتد. قرار نیست تا در درامی دیگر طمأنینه و روان آرام و استوار جهان فرو بریزد و چشم مضطرب ما در پیچیدگی سلسله رخدادهایی ناگوار، کینهها و سؤتفاهمها را پرورده کند. قرار نیست باز این ذهن بازیگوش در پیوندی با جلوههای هوشربا، سادگی را از روند نرم شفقت و همدلی با موجودات منحرف سازد و تصور نهادی ناآرام از گذر روزها و فصلها را بسازد و تصویر بودن را در ذهنمان آشوبناک کند.
درام هنری جذاب است که با آشوب میآغازد. با ناآرام شدن نهاد جاری و روند پیشبینیپذیر زمان. لحظه آشفتگی لحظه آغاز درام است و این میراثی است باقی مانده و پرورش یافته در سینما و همه اینها خود بازتابی است از ذهن متلاطم انسان در پردههای خودمحوری، تحمیلات اجتماعی و انزوای ناگزیر. اما این قصهای متفاوت است. قصهای با سبک بیانی نرم و لطیف بیآنکه دلی بلرزد، یا خاطری کدر شود. تلخیها همچون نجاستی بر گستره پاک دریا شسته میشود. شکوفههای بهاری، صدای زنجرههای تابستانی، برگهای خوشصدای پاییزی و باد سپیدپوش زمستانی آیههای الهام مهر و توافقاند.
فیلم خواهر کوچک ما ساخته هیروکازو کوریدا فیلمساز ژاپنی بارها ستایش شده و در عین حال غریب از جریان متداول سینمای جهان، در سال ۲۰۱۵ همان قصه متفاوت و تطهیرکننده است. همان قصه نرم که تن به ذهن آشفته و آشنای درام نمیدهد؛ قصه خواهرانی بدون والدین که در دستان نرم طبیعتی آرام و گذرنده محافظت میشوند؛ قصه وسعت شفقت که لکههای کینه و عداوت را بر تن زندگیشان که از غم و جدایی کم ندارند محو میکنند و هر فصل گویا همانطور که رنگی تازه بر خانه کهنه میزند، آداب ماندگاری در این زیستن زیبا را نیز نو به نو باز میگوید. سه خواهر به نامهای ساچی، یوشینو و چیکا هر کدام در نقطهای از دهه دوم زندگیشان، خبر مرگ پدری را که سالهاست به علت عشق ورزیدن به زنی دیگر آنها را ترک کرده میشنوند و بدون مویه و بهت به مراسم وداع با او به شهری دور که گویی ته دنیاست میروند. آنها آنجا با خواهر ناتنی کوچکشان سوزو آشنا میشوند. دختری که حاصل همان عشقورزی است و پس از مرگ مادرش با نامادری خود یعنی همسر سوم مرد زندگی میکند. سوزو که در ابتدای نوجوانی است به دلیل شرایط زندگی دختریاش آرام و درونگرا و بالغ است. او در همان ابتدا توجه و علاقه خواهران خود را جلب میکند. در میان مراسم وداع با پدری که مدام بیعرضه و بیمسئولیت خوانده میشود همسر سوم پدر تاب سخنرانی ندارد در پیش چشم ساچی خواهر بزرگتر از سوزو میخواهد که جای او سخنرانی کند و این خواهر بزرگتر را که جدیتی برجسته و مداوم دارد به اعتراض وا میدارد که نباید این کار را یک بچه انجام دهد. سرانجام همسر سوم سخنرانی میکند اما این گفت و گو اهمیت دارد چرا که در فیلم روند بزرگ شدن و درک نعمت وجود خواهر ناتنی برای این سه خواهر آشکار میشود. او در نهایت تصویر پدر را هم پیش چشم سه خواهر تغییر میدهد چرا که نعمتی زیبا چون او را برایشان به یادگار گذاشته است. ساچی در انتهای سفر از سوزو میخواهد که اگر مایل است پیش خواهراناش بیاید تا حالا که جز یک نامادری کسی را ندارد با آنها زندگی کند. سوزو با اشتیاق میپذیرد و این ورودیهای به فیلمی خانوادگی است که هیچ شباهتی به ملودرامهای خانوادگی ندارد. این فیلم داستان جدایی و تنش و بازیابی بارها شنیده شده یک خانواده نیست، داستان تداوم و تعمق یافتن بیانتها و مداوم ارتباط است. داستان فراز و فرود نیست بلکه داستان ماندن، آرام گرفتن و تکامل در عین سکنا گزیدن است.
گاه به گاه ابرها
فراغت میدهند آدمیان را
از نظارهی ماه
ماتسوئو باشو
در متن داستان فیلم خواهر کوچک ما به همان اندازه این چهار خواهر، مکان و زمان نیز حضوری پررنگ دارند. اساساً شیوه پیش برد روایت در فیلم متأثر از توافق این دو عنصری است که همواره در اندیشه عقلانی و غربی متضاد فرض شدهاند. مکان در زندگی نماینده امر خاص، انضمامی و ماناست؛ نماینده برجا ماندن و استواری تاریخ در برابر زمان که نماینده امر کلی، ناماندگاری و انتزاع یافتن تاریخ از واقعیت است. بر هم کنش این دو، برهم کنش تنش آلودی است از غفلت و تعلق از یک سو، و فرسودگی و از دست دادن از سویی دیگر. یکی آرام گیری و مأوا یافتن در جهان را ممکن میکند (مکان) و دیگری پیامآور گذر، اضطراب و گسست است (زمان). اولی وهم جاودانگی است و دومی حقیقت تناهی و مرگ. هیچگاه این دو در دیدگاهی روزمرگی شده و در روند عادی زندگی مدرن بهم نمیرسند بلکه یکدیگر را ختثی میکنند. اما در سایه تصور مداوم کلیت و وحدت وجود در میان طبیعتی که هم برجاست و هم دگرگون شونده این تنش آرام میگیرد و به توافق میرسد. برای همین و بر مبنای همین دیدگاه هم هست که هر تنش و تلاطمی در فیلم کوریدا موقتی و در گذر است، در حالی که فضا و حس و حال فیلم نوعی تداوم را تداعی میکند. از همین رو نیز مکان به اندازه گذر مداوم فصلها در فیلم اهمیت دارد. مکان با اسامی و جغرافیا در فیلم حضور ندارد، بلکه در انتزاع نابش نسبت به ذهن انسان یعنی در واقعیت است که اهمیت پیدا میکند. خانه خواهران نماد این مکان است که با طبیعت در بر گرفته شده است. شکوفههای گیلاس، رودخانه، خانه، آلوها، غذاها و صدفها، حتی رستوران کوچک محلی که گویا در حال بسته شدن است همه فارغ از ظهور و زوالشان و بود و نبودشان، نمایندهای از همنشینی ایستایی (مکان) و گذرند (زمان). روح شرقی و اندیشه بودیستی در فیلم سبب شده است که در پس ارتباط و همدلی ظاهری، نوعی همدلی تام و گسترده در فیلم جان بگیرد. مادر دخترها بیش از چهارده سال است که پس از خیانت پدرشان آنها را ترک کرده. دختران خاصه دختر بزرگ به همان اندازه که پدر را بیعرضه و هوسباز میداند، مادر را نیز بیمسئولیت میپندارد. تنش او با مادر امری اجتناب ناپذیر است که حتی در حضور کوتاه او با تمام خودداری و مبادی آداب بودنش نمیتواند آن را پنهان کند. اما در نهایت روح پذیرش بر تفکر و جهان آدمهای فیلم حاکم است و همین مسئله دید آنها را نسبت به یکدیگر نو میکند.
حیران و شوریده، بیهمنشین
درخت گیلاس کوهی
ایستاده است و شکوفه میکند
برای همه آنهایی که نمیشناسدشان
راهب گییسن
زیبایی به همان اندازه که میتواند حقیقی و ناب باشد، خاصه در زمانه ما تبلوری ساختگی و جراحی شده دارد. زیبایی مفهوم مهمی در فیلم کوریدا است، اما زیبایی جراحی شده و بزک شده نیست. این راهنمای دستور زبان سینمایی «خواهر موچک ما» و به طور کلی سینمای کوریدا هم هست. درست همانطور که هیچگاه صورت سه زنان جوان فیلم را بزک شده و آغشته به آرایههای متداول نمیبینیم، هیچگاه نیز زیبایی فیلم را در آرایههای سینمایی اعم از نورپردازی، حرکات دوربین و یا بداعتهای تدوین در نمییابیم. حضور نامحسوس سینما، حضور در گذر هنرمندی است که در حال مراقبه روی سوژههایش است، درست مثل هنرمند انزو (enzo) که دایرهای ساده را به عنوان شکوفه مراقبهاش بر کاغذ میکشد، یا نقاش ذهنی مینیاتورهای بودایی که پس از تأمل در کنار سوژهاش و مراقبه در دیدن درخت و طبیعت سپس با محو کردن خود و حتی صورت ظاهری چیزها، احساس تهنشین شده و ماندگار را با کمترین نشانهها بر کاغذ میآورد. کوریدا نیز در نهایت سادگی و در همنشینی با سوژه انسان و جهان دربرگیرندهاش را تصویر میکند و همین مسئله هم این امکان را به مخاطب میدهد که با آدمها زندگی کند و خیلی زود از جایگاه پرموضع و در مقابل نشین تماشاگر به جایگاه همراه ارتقا یابد.
به وضوح زاویه دید کوریدا در راستای ستایش سنتها، اندیشه بودیستی و آداب فرهنگی ژاپن است، اما این ستایش بر آمده از نوعی گذشتهگرایی و ساخت یک فضای غیرواقعی شبه ایدئولوژیک نیست، بلکه فارغ از میزان مطابقت آن با واقعیت امروز جامعه ژاپن، از طریق ساخت یک فضای زنده درونی و زندگی بخشیدن به جهان درونی فیلم حاصل میشود، برای همین فراتر از دغدغه مطابقت، باور میشود و بر جان مینشیند.
کوریدا آشکارا در داستان و ساختار «خواهر کوچک ما» متأثر از هنرمند سترگ ژاپنی یاسوجیرو اُزو است. هم در نوع داستانگویی، هم در رسیدن به یک زیباشناسی همخوان با معماری و طریق سکونت در آن معماری در ژاپن، کوریدا وامدار اُزو است. دروبینی که حاصل تأمل و مشاهده است و بر چیزها و آدمها متمرکز است، اندازه این ایستادن و گذر را به خوبی میداند و به همین دلیل -یعنی حفظ اندازه که خود حاصل حفظ ارتباط و نسبت با داستان و سوژه است- از کندی به کسلی و کرختی نمیرسد، بلکه تنوره گرم و سوزانی را سبب میشود که بهجای بطالت، روح نهفته در زندگی را عمل میآورد.
…
هایکوی اول و دوم از مجموعه «آوای جهیدن غوک» (شعرهای ژاپنی) ترجمه: زویا پیرزاد، ناشر: زویا پیرزاد، چاپ اول:۱۳۷۱
شعر سوم از مجموعه «صد شعر از صد شاعر ژاپنی» با انتخاب فوجیوارانو سادایی ( تیی کا)، ترجمه علیرضا سعادت، نشر قصه، چاپ اول:۱۳۸۵