مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
پیدا کردن یک پیچش تازه در داستانهای کارآگاهی سنتی عملاً غیرممکن است، اما آنتونی هوروویتس با سریال شش اپیزودی «قتلهای مگپای» (Magpie Murders) به شکلی جسورانه این کار را انجام داد.
نویسنده ۶۷ ساله بریتانیایی، مغز متفکر اقتباس تلویزیونی مسترپیسِ پیبیاس/بریتباکس از کتاب پرفروش خود در ۲۰۱۶ است که به شکلی مبتکرانه (و گاهی گیجکننده) دو داستان بههمپیوسته را شامل میشود، یکی در زمان حال روی میدهد و دیگری در دهه ۱۹۵۰.
در این سریال که فوریه امسال پخش شد، کانلث هیل («بازی تاج و تخت») نقش آلن کانوِی، نویسنده رمانهای جنایی پرفروش را بازی میکند که مردی ثروتمند، اما تلخ و ناامید است. کانوی با مجموعه رمانهای خود با محوریت کارآگاه آتیکوس پوند، پول زیادی درآورده است (پوند که بازمانده اردوگاه کار اجباری آشویتس است تحقیقات خود را با ظاهری غمگین و در عین حال متفکرانه انجام میدهد)، اما آرزوی همیشگی او این بود رمانهایی بسیار جدی بنویسد که ذخایر فکری آن میراث دائمی او باشد.
بااینحال، کلوور بوکز ناشر کتابهای کانوی خیلی خوشحال است که مجموعه کتابهای پرفروش او را در کاتالوگ خود دارد. درواقع، کتابهای او بهقدری سودآور است که چارلز کلوور (مایکل مالونی)، رئیس انتشارات تمام تلاش خود را میکند با تکیه بر آنها سهام انتشارات را به یک شرکت ثروتمند بفروشد. تصویر توأم با شک و تردید هوروویتس از تجارت انتشاراتی یکی از لذتهای فراوان سریال است.
تنها مشکل این است که شرط نهایی شدن معامله، گنجاندن «قتلهای مگپای»، آخرین رمان در فروش است، اما نویسنده به دلایلی کتاب آخر خود را بدون فصل نهایی مهم آن به انتشارات تحویل میدهد و بعد خبر تکاندهندهای میرسد که جنازه کانوی پیدا شده است؛ به نظر میرسد نویسنده از برج بلند خانه بزرگ خود در سافوک سقوط کرده است، آیا او خودکشی کرده یا کسی او را هل داده است؟
سوزان رایلند (لسلی منویل)، کارمند کلوور بوکز و ویراستار کتابهای کانوی که مشتاق حل این معما است، با ماشین امجیبی قرمز خود سرعت به سافوک میرود و به دنبال پاسخها و مهمتر از همه فصل گمشده کتاب آخر اوست. چیزی نمیگذرد که مشخص میشود سفر تحقیقاتی سوزان پر از پیچشهای گولزننده و سرنخهای کاذب است، اما آنچه به «قتلهای مگپای» جذابیت منحصربهفرد میبخشد، خط داستانی دوگانه آن است که به شکلی شیطنتآمیز در دو مقطع زمانی مختلف روی میدهد. رمان کانوی که داستان آن در سال ۱۹۵۵ روی میدهد، بهعنوان انتقام او از تمام کسانی که در زندگیاش از آنها متنفر است تصور میشود و او در کتاب خود نگاهی تحقیرآمیز و نیشدار به بستگانش و بیشتر اهالی دهکده زادگاهش، ساکسبی-آن-ایوان دارد.
طرح داستان و شخصیتهای کتاب او به طرز زیرکانهای از حال و هوای آهستهتر و خوابآلود اواسط دهه پنجاه، پژواکهای تحریفشدهای در زمان حال پیدا میکند. درحالیکه سوزان در قالب یک پاسبان آماتور به تحقیقات خود در دهکده ادامه میدهد، شخصیت خیالی پوند (با بازی تیم مکمولان که بهواسطه سریال «جنگ فویل»، یک اقتباس تلویزیونی دیگر از نوشتههای هوروویتس، آشنا به نظر میرسد) با همان بارانی و ظاهری که در کتاب ترسیم شده است، مثل یک شبح بر او ظاهر میشود و بینش خود را درمورد پرونده با او در میان میگذارد.
قتل سِر مگنوس پای، زمیندار محلی در رمان کانوی در نقطه مقابل مرگ خود کانوی قرار میگیرد و در همین حال چند بازیگر سریال در هر دو بازه زمانی نقش دارند؛ دنیل میز در قالب بازرس چاب در ۱۹۵۵ نقش کلیشهای ولی محبوب پلیس کمهوش را بازی میکند که دو بار مقهور کارآگاه باهوش میشود و در زمان حال نقش کارآگاه لاک را بازی میکند که از شخصیت چاب الگوبرداری شده است. سر مگنوسِ مقتول (لورکان کرانیچ) در زمان حال در قالب پدرِ قهرکرده و بهشدت بیمار سوزان دوباره ظاهر میشود، درحالیکه متیو برد در دوران معاصر نقش جیمز تیلور، پارتنر متظاهر کانوی و در دهه پنجاه نقش فریزر، وردست مصمم پوند را بازی میکند. سانجیو کوهلی در سال ۲۰۲۲ نقش یک وکیل را دارد و در ۱۹۵۵ یک پزشک است.
تأثیر این ترفند مثل یک نوع آشناپنداری مصنوعی است، چون بعضی وقتها مطمئن نیستید یک چهره را قبلاً کجا دیدهاید و نمیتوانید کاملاً بفهمید همه قطعات چگونه کنار هم قرار میگیرند. انحرافات بصری به این حس دید دوگانه اضافه میکند، مثلاً یک ماشین آستین دهه پنجاهی درست زمانی که ماشین امجیبی سوزان وارد قاب میشود، از کادر بیرون میرود. امتیاز این کار را میتوان به پیتر کاتانئو، کارگردان سریال داد که توانسته است چنین محتوای لغزندهای را محکم نگه دارد.
کاتانئو همچنین برخی از بهترین نقشآفرینیها را از بازیگران خود گرفته است؛ منویل در نقش یک ویراستار کهنهکار ماهر و یک کارآگاه آماتور بسیار نویدبخش که نمیتواند حقهبازیهای سیاسی مرتبط با فروش سهام شرکت را تحمل کند، باشکوه ظاهر میشود. بازی هیل در نقش شخصیت افعیمانند کانوی، ترکیبی بیعیب و نقص از جذابیت حیلهگرانه و کینهتوزیهای غیر قابل کنترل است، درحالیکه مکمولان در به تصویر کشیدن پوند، ظرافت ماهرانهای را به نمایش میگذارد.
«قتلهای مگپای» به روایت نویسنده
آنتونی هوروویتس خیلی از رمانهای خود را برای تلویزیون اقتباس کرده است، ازجمله «موج مرگ»، «برادران دایموند» و «جنوب از جنوب شرقی»، اما اعتقاد دارد اقتباس پیبیاس/بریتباکس از «قتلهای مگپای» او دستاورد بزرگتری است.
هوروویتس میگوید نوشتن شش اپیزود این سریال دو سال طول کشید و حدود نیمی از پیشنویسهای اولیه او را در برگرفت؛ و درحالیکه کار در قالب «معما در معما» چالشهای زیادی به همراه داشت، میگوید: «اولین بار است که کار را واقعاً درست انجام دادم.»
او توضیح میدهد: «کار در قالب “کتاب در کتاب” واقعاً دشوار است. در کتاب، معما یکییکی اتفاق میافتد، درحالیکه برای سریال میخواستم آنها را همزمان انجام دهم و این به من فرصت داد کارهایی کنم که قبلاً هرگز نکرده بودم. این دو بازه زمانی میتوانند با هم وجود داشته باشند و تماشاگر میتواند در یک چشم به هم زدن از یکی به دیگری برود.»
در کتاب، شخصیت سوزان تا صفحه ۲۵۰ ظاهر نمیشود، اما هوروویتس میخواست او در سریال از همان صحنه اول حضور داشته باشد. نویسنده میگوید: «ما یک پیشداستان کامل اضافه کردیم. برای من خیلی مهم بود که سوزان یک ویراستار است نه یک کارآگاه؛ و نوشتن شخصیت یک زن بالغ برای من دوستداشتنی است، چون چیزی نیست که اغلب روی صفحه تلویزیون ببیند. داشتن یک زن کاری بالغ، درگیر یک رابطه عاشقانه که به چیزی بین ازدواج و شغل خود فکر میکند، خیلی رضایتبخش بود.»
هوروویتس همچنین کارگردان سریال را به خاطر رسیدن به «یک لحن نسبتاً شوخیآمیز» تحسین میکند و میگوید: «پیتر نمیخواست به شکلی بردهوار از رمانهای آگاتا کریستی تقلید کند.»
هوروویتس که نگارش متن سریالهای کارآگاهی سنتی مانند «جنگ فویل» و «قتلهای میدسامر» از آیتیوی را در کارنامه دارد، میگوید دیگر معماهای جنایی تلویزیونی به سبک کلاسیک نخواهد نوشت. «همیشه از من میپرسند چرا “جنگ فویل” نمیتواند بازگردد و پاسخ من این است که چشمانداز تغییر کرده است. دوران کارآگاههای کلاسیک با نامهای تک مثل مورس، بارنابی و تاگارت تمام شده است و برای انجام کارها باید راههای جدیدی پیدا کرد.»
بازی در نقش یک شخصیت «نامتعارف»
لسلی منویل که برای بازی در بسیار از فیلمهای مایک لی کارگردان بریتانیایی همچنین «رشته خیال» پل توماس اندرسون و بهتازگی «خانم هریس به پاریس میرود» و سریالهایی چون «شروود» و «ریور» چهرهای آشناست، درباره شخصیت سوزان در سریال «قتلهای مگپای» میگوید: «نکته واقعاً خوب در مواجهشدن با سوزان این بود که او یک زن نامتعارف است. او زندگی مستقلی را انتخاب کرده است؛ انتخاب کرده است کاملاً با شیوهای که خودش را نشان میدهد، حضور داشته باشد؛ او با هیچچیز کلیشهای درباره یک زن هم سن و سال خود مطابقت ندارد؛ سوزان واقعاً شغل خوبی دارد؛ خیلی باهوش است و در عین حال واقعاً به ماشین و لباسهای خود علاقه دارد.»
منویل ادامه میدهد: «سوزان نمیخواهد ازدواج کند؛ او یک معشوق یونانی دارد که مرد خیلی خوبی است، اما نمیخواهد همیشه با او زندگی کند. سوزان بچه ندارد. او بهنوعی مسیری نامتعارف را انتخاب کرده است و من این را دوست داشتم.»
منویل همچنین فاش میکند برای خلق شخصیت سوزان از امیلی میتلیس، خبرنگار بیبیسی الهام گرفت: «یک بار او را در بیبیسی دیدم. در پذیرش منتظر بودم که او را دیدم بهسرعت از راهرو رد میشود، درحالیکه سرش شلوغ بود. فوقالعاده به نظر میرسید.»
بازیگر ۶۵ ساله ادامه میدهد: «امیلی لباس شگفتانگیزی به تن داشت. ساعت ۱۰ صبح بود و او کفشهای پاشنهبلند پوشیده بود. پیش خودم گفتم، “آره، واقعاً جالب است”، چون فکر میکنم ما از نوع لباس پوشیدن آدمهایی در چنین جایگاهی تصوراتی در ذهن داریم. وقتی به سوزان فکر میکردم به نظرم رسید چون او در کار نشر است، شاید باید کمی ساده باشد، اما بعد گفتم، “نه، بیخیال، بگذار او را کمی شبیه امیلی کنم.” بنابراین این سوزان، ترکیبی از سبک و ذهن درخشان او است. امیلی چنین ویژگیهایی دارد و بنابراین فکر کردم، “آره، کمی از او را میگیرم و به سوزان تبدیل میکنم.”»
منویل رمانهای هوروویتس را تحسین میکند، اما میگوید مطمئن نبود داستان «قتلهای مگپای» با قالب «کتاب در کتاب» و روایت در دو مقطع زمانی متفاوت چگونه روی صفحه تلویزیون قابل اقتباس است. «تنها چیزی که بعد از خواندن کتاب به ذهنم رسید این بود که “او چطور میخواهد این دو دنیا را با موفقیت به هم ربط دهد؟”»
منبع: د آرتز دسک، رادیو تایمز
تماشای سریال قتلهای مگپای در نماوا