مجله نماوا، ندا قوسی
«فروید و اغلب فیلسوفان مکتب رفتار اجتماعی معتقدند […] که هر آنچه امروز اتفاق میافتد را میتوان اساساً برحسب آنچه در گذشته اتفاق افتاده است توجیه کرد.» (از متن کتاب «وضعیت آخر»)
امروزه در حوزههای شناختی گوناگونی مثل روانشناسی، انسانشناسی، جامعهشناسی و …. توجه ویژه و اساسی به کودکی انسانی (حتی دوران پیش از تولد، یعنی جنینی) مبذول میشود، چرا که موقعیت افراد در اکنونشان تسری شکلگیری شخصیت و یافتن الگوهایی بنیادین در آن برههی حساس است.
با توجه به پیشرفت روزافزون علوم رفتارشناسی و شناخت مفاهیمی چون عقدههای والدین در روانشناسی مدرن و همچنین تمایل بیشتر مردم (نه فقط متخصصان) به مقولهی تطبیق و پیوستگی و وابستگیِ عملکرد بشر به وقایع و اتفاقات دوران کودکی و اساساً تاثیر قوی و قدرتمند ناخودآگاه فردی و اجتماعی که سنگ بنای آن از همان آغاز تکوین بشر ایجاد شده توجه به این موضوعات و سرک کشیدنِ جزء به جزء به پیشینهی حیاتی شخصیتها در بسیاری دیگر از رشتهها مثل ادبیات و سینما نیز مورد توجه مولفان و تولیدکنندگان آثار و همچنین مخاطبان قرار گرفته. امروزه کمتر رمان و داستانی یافت میشود که در آن تطبیق و ارتباط بزرگسالی کاراکترها را با کودکیشان نخوانیم و نشنویم. در سینما و هنرهای نمایشی از جمله سریالسازی (که در سالهای اخیر بیشترین میزان اقبال را داشته) نیز این مقوله یعنی تصویرنگاری از وقایع همزمانِ بزرگسالی و کودکی هم توفیق بسیاری یافته و همین توجه و عنایت گاه سنگ محک پراهمیتی میشود برای شناخت یک اثر یا پیشنهاد دادن آن به سایرین.
مجموعهی تلویزیونی کمدی–درام «این ما هستیم» This is us که اولین بار از شبکهی انبیسی پخش شد و بعدتر در اقصی نقاط جهان مورد تفضل و توجه سریالدوستان قرار گرفت در این مبحث حرفهای زیادی برای گفتن دارد؛ این سریالِ پُر اپیزود دقیقاً از آن نمونههایی است که مستقیم و بیهیچ انکاری موارد گفته شده را پیرنگ اصلی قرار داده و اساساً نقل خود را با رفت و برگشتهای کاملاً معنادار و البته نمادین به شکل داستانهایی موازی از نوزادی، کودکی، نوباوگی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، کهنسالی و حتی در مواردی مرگ شخصیتها، روایت میکند و بدین شکل ابعاد جورواجور و متنوعی از زندگیها را مقابل چشم ما قرار میدهد.
این سریال قصهی خانوادهای آمریکایی است و اساساً به چالشهای زیست در آن مرز و بوم و جغرافیا نیز میپردازد، اما این را به انحصار آن اقلیم درنمیآورد و چنان نمودها و شمایلهای جهانشمول، ازلی-ابدی و همه جانبهای را در خود مطرح میکند که لاجرم مخاطب به راحتی میتواند خودش را جای کاراکترها بگذارد و حال و احوال درونیشان را درک کند، حال آنکه این کار را با محتوازدگی و حقنه کردن تفکری خاص و یا قضاوت مستقیم انجام نمیدهد بلکه همذاتپنداری و همدلی مشفقانهای را در یکیک سکانسها لحاظ میکند. اینجور است که تماشاگرِ «این ما هستیم» به هر حال اکثریت شخصیتها را میفهمد و باز دقیقتر خود را با یکی از آنها نزدیکتر و به بیانی خویشتن خویش را در یکی از آنها مییاید.
«این ما هستیم» شروع و آغازی آرام و صبور دارد و اصلاً برخلاف بسیاری از آثار اکشن و هیجانی این روزها غافلگیرکننده و عجیب وارد داستان نمیشود، اما در عین حال با تمام آهستگی و تانیای که دارد توان میخکوب کردن بیننده را در بسیاری از لحظات داراست؛ داستان با تولد سه نوزاد آغاز میشود (این تولدها در آغازین سال دههی هشتاد میلادی است -حتی در سکانسی از قسمت اول که تلویزیونِ زایشگاه را میبینیم ما متوجه تغییرات و دگرگونیهایی در ایران آن دوران نیز هستیم!) از همان شروع، خانوادهی ینگه دنیایی صاحب سه فرزند میشوند (دوقلوی دختر-پسر و یک پسر رنگین پوستِ به فرزندی پذیرفته شده -اداپت شده، آنچه متاسفانه در فرهنگ ما جایگاه و منزلتی ندارد)
من شدن در چشم پدر و مادر
کودک در چشم پدر و مادر است که خودش را کشف میکند و تجلی خویش را مییابد چرا که هویتش را در چهره، رفتار و گفتار پدر و مادر پیدا میکند و میسازد. اینجا هم هر یک از شخصیتها در جایگاهی که هستند قدمقدم از کودکی و نوجوانی و جوانیِ منحصر به فرد خود برخوردارند پس اینچنین میشود که در «این ما هستیم» تنها به یک کاراکتر اصلی و یا داستان عمده پرداخته نمیشود بلکه خرده داستانها و ریز ریز نقل کردنها آنقدر با جزئیات و دقیق ترسیم میشوند و آنچنان کاراکترها واقعی به نظر میرسند و گوشت و پوست و استخوان دارند و درشان خون و احساس جاری است که همواره بیننده خود را در کنارشان یا نه اصلا به جای آنها مییابد.
ربکا (مندی مور) مادرِ خانواده، جک پیرسون (میلو ونتیمیگلیا) پدرِ خانواده، رندال (استرلینگ کی براون) فرزند خوانده، کوین (جاستین هارتلی) پسر خانواده، کیت (کریسی متز) دختر خانواده هستند و بنمایهی اساسی کل این مجموعه، روابط و چالشهای این کاراکترها در سنین گوناگون، در بحرانها و لحظات پر از آرامش، در رنجها، غم و شادیها با هم یا با سایرین و دیگرانِ دور و نزدیک است و دقایقی را میسازند که نه تنها در آنِ دیدن قسمتهای سریال بلکه پس از آن و بسیار پس از آن نیز در ذهن مرور میشوند و نتیجه و اثری تدریجی و صد البته دوستداشتنی و مشفقانه از خود به جای میگذارند.
«این ما هستیم» شاید از منظر سریالبینهای حرفهای چندان عمیق و چندلایه نباشد لیکن در عین سادگی و همهفهم بودن که ویژگی یک ملودرام است پیچیدگیهای دریافتی در مورد هر پنج کاراکتر اصلی و بسیار بسیار کاراکترهای فرعی را در خود دارد و چون پایه و شالودهی قصهی آن خانواده است از این روی سرشار از مفاهیم انسانی (نه صرفاً زنانه -فمنیستی- و نه مردانه) است و بدون دست و پا زدن در احساسات صرف و سانتیمانتالیزم رایج با تکیه بر متنی پرقدرت، کاراکترپردازی باورپذیر و همه فهم و تاریخنگاری دقیق (که در طراحی صحنه و لباس و گریم نیز لحاظ شده) فضایی دست یافتنی و دلنشین را به ناظر خود میدهد.
آنچه در پایان سریال بیش از هر چیز دلِ مخاطبِ بُردبار و متفق و همگام با ۶ فصل و ۱۰۶ قسمت را آرام و خشنود میکند معنایی است که وقایع به ما نشان میدهند، اینکه در عین گذر از فراز و نشیبها و روشناییها و تاریکیها نهایتاً انسان مسیر خویش را مییابد و حتی در ظلمانیترین لحظات هم بالأخره روزنه و کورسویی میتوان یافت تا حیات شکل دیگری از خود را به ما نشان دهد چرا که در «این ما هستیم» تمام داستانها از زبان آدمهایی شبیه به خودمان گفته میشوند و در این مسیر شاید میتوانیم گذشتهی خویش را که کلید امروزمان است به مدد این مجموعه واکاوی مجدد کنیم و درکی پیدا کنیم از اینکه زندگی فعلیمان محصول گذری است که باتمام زخمها، غمها، فقدانها و از دست دادنها از کودکی تا به امروزمان امتداد یافته.
این مطلب ادامه دارد…
[در این مطلب از قسمتهایی از کتاب «وضعیت آخر»، تامس هریس، ترجمه: اسماعیل فصیح، نشر نواستفاده شده است.]
تماشای سریال این ما هستیم در نماوا