مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
میا هانسن-لوو، نویسنده و کارگردان فرانسوی، با فیلمهایی مملو از بینشهای احساسی آزاردهنده که باظرافت روایت میشوند، نام خود را بهعنوان یکی از قابل اعتمادترین و تحسینشدهترین چهرههای جشنوارههای سینمایی دنیا در سالهای اخیر مطرح کرده است. «جزیره برگمان» (Bergman Island) تازهترین ساخته او این جذابیت را بیشتر گسترش میدهد.
گروهی چهره بینالمللی شناختهشده در اولین فیلم انگلیسیزبان هانسن-لوو ۴۱ ساله بازی میکنند که اولین بار در دنیا سال گذشته در بخش مسابقه اصلی جشنواره کن به نمایش درآمد. فیلم او همچنین به شکلی جسورانه با میراث اینگمار برگمان فیلمساز سوئدی که سنگ محک چند نسل است، درگیر میشود.
در شروع «جزیره برگمان»، یک زوج – کریس (ویکی کریپس) و تونی (تیم راث) – به جزیره فارو در سوئد میرسند، جایی که برگمان در آن زندگی میکرد، خیلی از فیلمهای شاخص خود را در آنجا خلق کرد و همانجا به خاک سپرده شد. تونی و کریس، هر دو خودشان فیلمساز هستند و امیدوارند در محیطی ایدهآل و الهامبخش، فیلمنامهای بنویسند، گو این که رابطه آنها در خفا، تیره و پرتنش به نظر میرسد.
در همان حال که کریس با فیلمنامهاش کلنجار میرود، آن را برای تونی توصیف میکند؛ همزمان داستانی که او روایت میکند به تصویر درمیآید و درباره زنی جوان به نام ایمی (میا واشیکوفسکا) است که رابطهاش با یک عشق قدیمی، جوزف (آندرس دانیلسن لی) دوباره شعلهور میشود و این زمانی است که هر دو به عروسی یکی از دوستانشان در فارو دعوت میشوند.
در بخش پایانی مهم فیلم، کریس را در حال فیلمبرداری فیلمی میبینیم که برای تونی تعریف میکرد و واشیکوفسکا و لی در نقش خودشان ظاهر میشوند – واشیکوفسکا با لهجه استرالیایی خود حرف میزند و نام شخصیت لی، «آندرس» است. این حس که چه چیز واقعی و چه چیز خیالی است به موردی تبدیل میشود که با بازیگوشی و باظرافت، با انتظارات و تمایل تماشاگران به توضیحات بازی میکند و حتی شاید با امتناع فیلم از ارائه یک پاسخ مستقیم، کمی عرفانی نیز شود.
خیلی وقت است فیلمهای هانسن-لوو بهنوعی از زندگی او ناشی میشوند، از یک رابطه عاشقانه متحولکننده در «خداحافظ عشق اول» در ۲۰۱۱ تا حرفه برادرش بهعنوان یک دیجی کلوپ در «بهشت» در ۲۰۱۴. او طی چند سال چند بار به فارو رفت و فیلمنامه «جزیره برگمان» را در آنجا نوشت. او در عین حال مدتها با اولیویه آسایاس، فیلمساز فرانسوی رابطه داشت و آنها هم یک فرزند دارند، بنابراین طبیعی است تماشاگران فرض را بر این بگذراند که مشکلات روابط زوجهای روی پرده بهنوعی نشاندهنده جدایی واقعی هانسن-لوو و آسایاس است.
هانسن-لوو میگوید: «فیلم من درباره سردرگمی بین خیال و واقعیت است. من سعی میکنم کاملاً صادق باشم، اما همیشه یک تفسیر مجدد هست و داستان شکلی میگیرد که لزوماً به واقعیتهای زندگی من وفادار نیست. فکر میکنم حقیقت حتی از این هم عمیقتر است. برای مثال، من هیچوقت با اولیویه آسایاس به فارو نرفتم و این خیلی باعث تعجب است چون او از طرفداران سرسخت برگمان است. وقتی به فارو رفتم، تنها بودم و فیلمنامه را خودم نوشتم.»
او اضافه میکند: «بنابراین هیچکدام از صحنههایی که در جزیره بین تونی و کریس میبینید، برای من اتفاق نیفتاد. همه آنها تفسیر مجدد و بازآفرینی هستند، اما آیا آن صحنهها از چیزی الهام گرفتند یا من سعی میکردم با چیزهایی که از سر گذرانده بودم، کنار بیایم؟ بله حتماً. لذت من بهعنوان یک کارگردان واقعاً این است که تجربهام را به یک داستان خیالی تبدیل کنم، به شکلی که درنهایت دیگر زندگی من نباشد. چیز دیگری شود و امیدوارم چیزی بزرگتر و جهانیتر از زندگی من شود.»
شخصیت کریس مانند خود هانسن-لوو از پرواز متنفر است و به همین دلیل است که در اول فیلم وقتی هواپیمای او و تونی به سوئد میرسد، کریس بسیار مضطرب است؛ ضمن این که او مانند خالق خود، نویسندگی را یک فرآیند سخت و غیر قابل تحمل میداند که احساس نداشتن امنیت و آسیبپذیریهای او را کاملاً آشکار میکند.
هانسن-لوو میگوید: «فکر میکنم من در “جزیره برگمان” واقعاً روند نوشتن ازنظر خودم را شرح دادم، اما خندهدار این است تنها وقتی که اینطور نبود، زمانی بود که فیلمنامه را در فارو نوشتم و این واقعاً عجیب است، چون دقیقاً وقتی فیلمنامهای را مینوشتم که در آن توضیح میدهم نوشتن چقدر برای من دشوار است، آسانترین فیلم من برای نوشتن بود. فکر میکنم به لحظه زندگی من مربوط میشود، مطمئنم، اما در عین حال به جزیره و جادوی آن هم ربط دارد. واقعاً اعتقاد دارم فارو درهایی را به روی من باز کرد که قبلاً هرگز نمیتوانستند باز شوند.»
فیلمبرداری در آن جزیره افسانهای کار سادهای نبود. فیلم در ابتدا قرار بود تابستان ۲۰۱۸ با بازی گرتا گرویگ در نقش کریس و جان تورتورو در نقش تونی تولید شود. وقتی گرویگ که در فیلم «بهشت» هانسن-لوو نقش کوچکی داشت، کمی قبل از شروع فیلمبرداری مجبور شد برای کارگردانی اقتباس خود از «زنان کوچک» پروژه را ترک کند، تولید با مشکل مواجه شد. (تورتورو نیز در همان زمان از فیلم خارج شد.)
هانسن-لوو که بهتازگی ویکی کریپس را در فیلم «رشته خیال» پل توماس اندرسون دیده بود، به سراغ این بازیگر متولد لوکزامبورگ، ساکن برلین رفت تا ببیند علاقه دارد این نقش را بازی کند یا خیر. هانسن-لوو و شارل ژیلیبر، تهیهکننده برنامهریزی کرده بودند صحنههایی را با واشیکوفسکا و دانیلسن لی فیلمبرداری کنند و همچنین طراحی کرده بودند هر صحنهای که به کریپس مربوط میشد و قابل فیلمبرداری بود، بگیرند، بدون این که درواقع بازیگر نقش تونی هنوز انتخاب شده باشد.
همین که راث سرانجام انتخاب شد، صحنههای تونی و کریس یک سال بعد در ۲۰۱۹ فیلمبرداری شد تا همان فصل در جزیره تصویر شود. «جزیره برگمان» برای اولین نمایش در جشنواره فیلم کن ۲۰۲۰ بهموقع به پایان رسید، اما شیوع بیماری همهگیر اولین نمایش آن را تا کن ۲۰۲۱ به تعویق انداخت.
ژیلیبر درمورد وقفه غیرمتعارف در تولید فیلم میگوید: «راستش را بخواهید مطمئن نیستم خیلی منطقی باشد. بعد از همه کارهایی که میا کرد، این که به جزیره رفت، فیلمنامه را در آنجا نوشت، همهچیز را کنار هم گذاشت و یک گروه عالی انتخاب کرد و تأمین مالی همه اینها هم خیلی دشوار بود، واقعاً نمیخواستم این پویایی را خراب کنم و ازآنجاییکه فیلم واقعاً به دو بخش تقسیم شده بود، ما این امکان را داشتیم که قسمت اول را با دو بازیگری که آنجا داشتیم فیلمبرداری کنیم.»
او درمورد آوردن کریپس به پروژه در کوتاهترین زمان ممکن میگوید: «شما باید در لحظه با کسی ملاقات کنید، همهچیز سریع است و اعتماد به آن فرد خیلی دشوار است. مردم چطور در دیوانهوارترین لحظه به هم اعتماد میکنند؟ اما درمورد این پروژه حفظ انرژی و پویایی مسئله اصلی بود.»
کریپس بدون این که زمان زیادی برای آماده شدن داشته باشد، وارد پروژه و چالش فیلمبرداری صحنههایی شد که قرار بود در آنها تنها باشد و درمورد رابطه با شوهری فکر کند که بازیگر او هنوز انتخاب نشده بود. کریپس خیلی زود با هانسن-لوو پیوند برقرار کرد. آن دو از مشکلات احساسی و تدارکاتی یک مادر شاغل درک متقابل داشتند.
کریپس میگوید: «میتوانستم ارتباط بین ما دو نفر را احساس کنم. حس مشترک نسبت به زندگی – مادر بودن، تلاش برای این که هنرمند هم باشی، درحالیکه مادر بودن و کار کردن و این که کارهای خودت را هم انجام بدهی، خیلی دشوار است.»
او ادامه میدهد: «این مسئله مشکلات زیادی به همراه دارد. برای کار در یک فیلم، ما میدانیم که چه چیزی از قبل باید انجام شود تا این مانع را رد کنیم تا بتوانیم کار کنیم؛ بنابراین این موردی بود که هر دوی ما درگیر آن بودیم و هرگز مجبور نبودیم درباره آن صحبت کنیم. واقعاً بعد از ساخت فیلم بود که شروع کردم به سؤال پرسیدن از او و گفتم، “زندگی تو هم همینطور است؟”»
واشیکوفسکا به تصویر خود از ایمی – جایگزین خیالی کریس که خودش جایگزین خیالی هانسن-لوو است – بهعنوان «انتزاعی از یک انتزاع، انتزاعی از میا» اشاره میکند.
در فیلمی که به ماهیت بیثبات و غیر قابل اعتماد هویت میپردازد و به جابجایی شخصیتها اشاره دارد، حضور دو نفر به نام میا در صحنه فیلمبرداری چیز دیگری نیز اضافه کرد. واشیکوفسکا میگوید: «بعضی وقتها که کسی او را صدا میزد، هر دو پاسخ میدادیم، اما مشکلی نبود. من فیلمنامه او و در کل فیلمهای میا را دوست دارم، چون او کاملاً صادق است و شما در احاطه آن مضامین هستید… و کمی بیشتر از آنها آگاه میشوید.»
باوجود برنامهریزی نامعمول، خود مرحله فیلمبرداری حس خوبی داشت. کریپس اشاره میکند عوامل تولید فرانسوی یک سیستم خیلی خاص طراحی کرده بودند تا اطمینان حاصل شود نوشیدنی همیشه بهاندازه کافی در دسترس باشد. واشیکوفسکا راحتی جابجایی از یک لوکیشن به لوکیشنی دیگر را به یاد میآورد و این که اغلب با دوچرخهای که شخصیت او در فیلم استفاده میکند، به اینطرف و آنطرف میرفت.
واشیکوفسکا میگوید: «نه این که بخواهم قضیه را جنسیتی کنم، اما من آنقدر که با کارگردانان مرد فیلم کار کردهام، با کارگردانان زن نکردهام و میا یک فضای کاملاً شگفتانگیز در صحنه فیلمبرداری ایجاد میکند. همهچیز خیلی آرام بود. او همچنین خیلی دقیق است و گاهی اوقات وقتی آدمها خیلی دقیق هستند، همهچیز کاملاً سفت و سخت، سازشناپذیر، پرتنش و دلهرهآور میشود، اما او میتوانست تمام آن چیزها را با بینش خود، دقیق و سازشناپذیر کند، اما همچنان آرامترین فضا را برای گروه تولید فراهم آورد. یک فیلمبرداری واقعاً خوشایند بود.»
در یک صحنه، کریس و تونی با نمایندگان مرکز برگمان شام میخورند و کریس از زندگی شخصی برگمان میپرسد. او ۹ فرزند از شش زن مختلف داشت و گفته میشد خیلی درگیر زندگی هیچیک از فرزندانش نبود. برای کریس این سؤال مطرح است برای یک زن این امکان وجود دارد که خانوادهاش را به خاطر هنر خود نادیده بگیرد و میپرسد: «فکر میکنید میتوانید کارهای عالی خلق کنید و همزمان خانواده تشکیل دهید؟»
هانسن-لوو میگوید فیلمبرداری این صحنه باعث شد بحثهایی مشابه و تا حدی داغ در بین عوامل او مطرح شود، درحالیکه خیلی از آقایان حتی قادر به درک این سؤال نبودند. «اینها سؤالهایی هستند که همیشه از خودم میپرسم و فکر میکنم تا الان این سؤالها واقعاً فقط برای زنان جالب است. منظورم این است، کدام کارگردان مرد را در تاریخ سینما میشناسید که قبلاً این سؤالها را در فیلمی از خود پرسیده باشد، مثل این که “میتوانم پدر خوبی باشم و هنرمند بزرگی هم باشم؟” حتی به ذهن مردان هم نمیرسد و بعد از سالها فیلمسازی متوجه شدم – و این را با یک دیدگاه ایدئولوژیک و ستیزهجویانه نمیگویم – اما واقعاً، حقیقتاً، صادقانه، فقط زنان از خود چنین سؤالهایی میپرسند.»
هانسن-لوو با اشاره به این که دنبال کردن هنر خود را «ضروری» میداند، اضافه میکند: «من یک مادر هستم و بچههایم را دوست دارم و میخواهم آنها را خوب بزرگ کنم. نمیخواهم مثل برگمان آنها را رها کنم؛ و من همچنان از ستایشگران بزرگ برگمان هستم. این چیزی از عشق من به او کم نمیکند، اما من با او فرق دارم… من نمیتوانم ۹ بچه به دنیا بیاورم، ازنظر جسمی نمیتوانم؛ بنابراین فکر میکنم ارزشش را دارد که این سؤال را از خود بپرسید، چون هیچکس قبلاً نپرسیده است و من هیچ پاسخی نمیدهم. شاید جواب من خود فیلم باشد.»
هانسن-لوو در مدتی که منتظر اکران «جزیره برگمان» بود، صاحب فرزند دوم خود شد، یک پسر، از لورن پرو فیلمساز – او میگوید: «مدتزمان طولانی شیوع کووید به ما کلی وقت داد که کارهای زیادی انجام بدهیم، ازجمله بچه درست کردن.» – و همچنین روی فیلمی جدید به نام «یک صبح خوب» با بازی لئا سیدو که داستانش در پاریس روی میدهد، کار کرد.
هانسن-لوو داستان «جزیره برگمان» را در جایی روایت کرد که برای او بسیار عزیز است و از این که ساخت فیلم، فارو از چشم او نینداخت، خیلی شگفتزده شد. او میگوید: «بیشتر وقتها وقتی فیلمی را در جایی میسازید و زمان زیادی را در یک مکان خاص میگذرانید، بعد نمیخواهید به آنجا برگردید، اما برای من، جادوی فارو قویتر از این حرفها بود. بعدازاین که فیلم تمام شد، به خاطر کووید نتوانستم به آنجا برگردم، چون سفر غیرممکن بود، اما میخواهم برگردم. قصد دارم برگردم و بنویسم و مدتی را آنجا بگذرانم. جادوی این جزیره حتی بعد از فیلم هم با من ماند.»
منبع: لس آنجلس تایمز (مارک اولسن)