مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
آهنگ «کدام طرفی هستی» فلورانس ریس که برای معدنچیان اعتصابگر کنتاکی در ۱۹۳۱ نوشته شد، الگوی همتایان بریتانیایی آنها شد که در ۱۹۸۴ در اعتراض به تعطیلی معادن زغالسنگ توسط دولت محافظهکار با نخستوزیری مارگارت تاچر، دست به اعتصاب زدند. آن اتفاق اخیراً، در بحبوحه اختلافات ملی درمورد برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) طنین جدیدی پیدا کرده است.
حالا سریال شروود (Sherwood) که شاید شخصیترین پروژه جیمز گراهام، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس پرکار تاکنون باشد، شکاف بین آن زمان و حال حاضر را پر میکند. داستان سریال شش اپیزودی بیبیسی در اشفیلد روی میدهد، منطقهای در ناتینگهامشایر که قبلاً در آن کار معدن انجام میشد و گراهام در آنجا بزرگ شد. ما شاهد سریالی هستیم که تا حدی یک تریلر جنایی است و تا حدی راوی داستانی با یک موضوع ملی و کاملاً پوشیده در درد و آسیب.
گراهام ۳۹ ساله میگوید: «از وقتی یادم میآید، میخواستم چیزی درباره شهر خودم بنویسم. به ما گفته میشود در جستجوی ما برای رسیدن هدف و هویت ملی، این جوامع “دیوار سرخ” نقش بوته آزمایش را دارند. اعتصاب کارگران معدن هویت سیاسی این کشور را از نو شکل داد، اما همه مردم لزوماً چنین اعتقادی ندارند.»
جامعه کوچک «شروود» زمانی از هم میپاشد که گری (با بازی آلون آرمسترانگ)، پیرمردی ستیزهجو و سابقاً معدنچی که چند دهه پس از اعتصاب همچنان اعتصابشکنان را «دلمه» میخواند، به قتل میرسد. قاتل به جنگل شروود میگریزد. ایان سینکلر، یک کارآگاه متفکر (دیوید موریسی) در تعقیب اوست و این کار را در حالی انجام میدهد که با اکراه میپذیرد کارآگاه کوین سالزبری، یک افسر پلیس لندن (رابرت گلنیستر) که هنوز تاوان اقدامات خود در دوره اعتصاب را پس میدهد، او را همراهی کند. نکته قابل توجه این که سریال بر مبنای داستان واقعی دو قتل نامرتبط در این منطقه در سال ۲۰۰۴ ساخته شد.
موریسی درباره شخصیت کارآگاه سینکلر میگوید: «در شروع سریال در حالی با او آشنا میشوید که به خاطر مقابله با جرائم خیابانی و خشونت گروههای تبهکار شهر تجلیل میشود، بنابراین او فردی موفق است و مسیر درستی را میرود. گمان کنم میتوانید او را یکی از ستونهای جامعه توصیف کنید. بعد او بهسرعت باید درمورد یک قتل وحشیانه تحقیق کند. کسی که او را از قبل میشناسد، کسی که در خیابانهایی که در آن بزرگ شد کشته میشود. سینکلر به جامعه و مکانی بازمیگردد که روزهای پرتلاطمی را پشت سر گذاشت و حالا فضایی پیچیده بر آن حاکم است. او باید با بسیاری از شیاطین روبرو شود، نهفقط با شیاطینی که در دیگران وجود دارند، بلکه در خودش، در درون خودش. او نماینده قانون است، اما در عین حال کسی است که تلاش میکند یک مرکز اخلاقی را حفظ کند.»
موریسی پیشتاز یک گروه بازیگری برجسته است که شامل این افراد میشود: لسلی منویل در نقش جولی، بیوه گری؛ کلر راشبروک در نقش خواهر جولی که از وقتی همسرش (کوین دویل) از صف پیشقراولان اعتصاب خارج شد، با جولی قهر است؛ عادل اختر در نقش یک راننده قطار که مردی مهربان، اما آسیبدیده است؛ و جوآن فراگت در نقش عروس او که یک مشاور بلندپرواز حزب محافظهکار است.
خیلی از بازیگران خاطرات خود را از اعتصاب دارند. موریسی، ۵۸ ساله، متولد و بزرگشده لیورپول، در راهپیماییهای متعدد حضور داشت. او میگوید: «این بخش بزرگی از تاریخ ماست که تا امروز بازتاب داشته و همیشه خواهد داشت. آن اتفاقات را بهوضوح به یاد دارم. من در آن زمان در لیورپول بودم و بعد حدود سال ۸۴ به لندن رفتم تا در مدرسه نمایش درس بخوانم. ما در راهپیماییها بودیم. یادم میآید هر آخر هفته تجمعات اعتراضی برپا میشد؛ یا اعتصاب معدنچیان بود یا اعتراض به نژادپرستی یا اعتراض به بیکاری. برای همه ما دوران بسیار فعال سیاسی بود.» او ادامه میدهد: «ما در کنار معدنچیان اعتصابی بودیم. ما مخالف دولت بودیم. همه کسانی که میشناختم، همینطور بودند.»
در همین حال، منویل در اوج درگیریها پنج روز را در یورکشایر گذراند. او میگوید: «من بیست و چند ساله بودم. آن زمان خیلی در رویال کورت تیهتر کار میکردم. در آن روزها یک کارگاه با موضوع همسران کارگران معدن در بارنزلی برگزار میشد. گروهی از ما برای مصاحبه با بنیانگذاران جنبش “زنان بارنزلی در برابر بسته شدن معادن زغالسنگ” رفتیم و من به یک صف از اعتصابگران ملحق شدم. ساعت چهار صبح بود و خیلی هولناک بود. خیلی احساس خطر کردم.»
منویل که در فصل ۵ سریال تاج نقش پرنسس مارگارت را بازی میکند، در پاسخ به این سؤال که برای بازی در نقش جولی از چه چیزی الهام گرفت، توضیح میدهد: «فیلمنامه. همیشه فیلمنامه، فیلمنامه، فیلمنامه است. هرقدر هم که تیم عالی باشد، اگر متن بنجل باشند، هرگز نمیتوانید یک کار خوب بسازید… بهعلاوه، من تا الان نقشهای مختلفی بازی کردهام، از پرنسس گرفته تا یک زن خوب از طبقه متوسط و فکر کردم حالا وقتش است نقش کسی را بازی کنم که فقط ازنظر اجتماعی به یک طبقه متفاوت تعلق ندارد، بلکه کسی است که بهنوعی آشکار و بیپرده است، کسی که خیلی باز و صادق است.»
در ناتینگهامشایر، بیشتر معدنچیان با این نگاه که اعتصاب ملی، بدون رأی، غیرقانونی است، سر کار بازگشتند. آنها که از اعتراضات ستیزهجویانه معدنچیان یورکشایر خشمگین بودند، اتحادیه دموکرات کارگران معدن (UDM) را تشکیل دادند. در پسزمینه این حال و هوا بود که روشهای سرکوبگر پلیس لندن برای خاموش کردن اعتراضها، جو را بیشازپیش متشنج کرد. هرچند شخصیتهای سریال «شروود» تخیلی هستند، اما احساساتی که برمیانگیزند کاملاً واقعی است.
گراهام میگوید: «بازگشت پلیس لندن به ناتینگهامشایر در ۲۰۰۴ فوقالعاده تهییجکننده و تحریککننده بود. آنها نگران بودند مردم فکر کنند یک فرد یا یک گروه کارگران معدن را هدف قرار داده است، بنابراین خیلی تلاش کردند جامعه را مطلع و در کنار خود نگه دارند. در دورانی که ما قرارداد شهروندان با پلیس را زیر سؤال میبریم، چه به خاطر موضوع قتل سارا اورارد… یا پارتیگیت، این کار من را بسیار تحت تأثیر قرار داد.»
گراهام و لوئیس آرنولد، کارگردان «شروود» هنگام تصویربرداری صحنهها در منطقه مراقب بودند به احساسات جامعه لطمه وارد نکنند. ارتباطات محلی گراهام (خانواده او هنوز در آنجا زندگی میکنند) کمک کرد، همچنین دو تفاوت مهم با نمونههای تصویری قبلی، مانند «بیلی الیوت» و «ناامیدی» که داستان آن در جریان اعتصابها و بسته شدن معادن زغالسنگ اتفاق میافتد. اول، تمرکز اصلی «شروود» میراث اعتصابهاست، نه خود رویدادها؛ دوم، سریال یک تحلیل متوازن و با ظرافت بیشتر از هر دو طرف است.
آرنولد میگوید: «کسانی که به سر کار برگشتند احساس کردند هرگز واقعاً درباره استدلال آنها بحث نشده است. خیلی از آنها فکر میکردند، فقط به این خاطر که زغالسنگ در زمین وجود دارد، باید سرعت تولید را کم و از صنعت محافظت کنند. البته بخشی از این نگاه به پول و تأمین خانوادههایشان برمیگشت؛ چیزی از نوع تصمیمهایی که ما با شروع احساس اثرات تورم، قراردادهای صفر ساعت و افزایش هزینههای زندگی میگیریم. متأسفانه به نظر مناسب میآید.»
ازنظر گراهام، تأثیرش در آن زمان ملموس بود. او میگوید: «وقتی در اواسط دهه ۹۰، محوطههای معدن شروع به از بین رفتن کردند، چیزی بسیار غریزی تجربه شد… جادههایی که به معادن منتهی میشدند، دیگر به چیزی منتهی نمیشدند. بخش زیادی از زندگی اجتماعی جامعه با صنعت و اتحادیههای کارگری مرتبط بود و از آن زمان تاکنون هیچچیز واقعاً جایگزین آن نشده است.»
در سریال شروود، باشگاه رفاه کارگران معدن کمتر یک مرکز اجتماعی و بیشتر یادآور یک گذشته مشترک سخت است که خیلی از اعضا همچنان در آن گیر کردهاند. معدنچی که دویل نقش او را بازی میکند، با غصه میگوید: «جز به یادآوردن، چه کار دیگری میتوان اینجا انجام داد؟»
در بیشتر موارد، وعدههای داده شده به کارگران معدن درمورد بازگشت به سر کار توخالی بود و معادن در چند سال بسته شدند. اجتماعات و خانوادهها آسیب جانبی در نظر گرفته شدند، اما کینه و تلخکامی ناشی از آن گاهی دائمی میشد. منویل شوکه شد وقتی فهمید چند دهه جدایی جولی از خواهرش ریشه در حقیقت دارد؛ آرنولد مردی را دید که حتی تا زمان مرگش حاضر نشد با برادر اعتصابشکن خود حرف بزند. کارگردان اشاره میکند اگر پس از برگزیت با شکافهای مشابه روبرو نمیشد، این را «یک مفهوم دیوانهوار» در نظر میگرفت.
درنهایت، «شروود» سرود مصالحه، ارتباط و بازخواست گذشته است: مضامینی که در سریالهای اخیر درباره جوامع متأثر از فروپاشی صنعت، از دِلِوِر کانتی در «مر از ایستتاون» تا بالتیمور در «ما صاحب این شهر هستیم»، طنینانداز است.
منویل میگوید: «جولی فکر میکند اتفاقی که بین او و خواهرش افتاده، هدر دادن یک رابطه محبتآمیز، حمایتکننده و همسایهای بوده است. درحالیکه آشتی آنها نباید چنین آسیبی در پی داشته باشد، اما این رویدادها کاتالیزوری میشود تا چیزی را که با آن زندگی میکردند بررسی کنند. هر دوی آنها به اصول خود پایبند بودهاند، اما این سؤال مطرح میشود: ارزشش را داشت؟»
موریسی تکرار میکند نکته این است که طرف کسی یا چیزی را نگیرید. او میگوید: «”شروود” برای یک تیم نمیجنگد؛ میگوید مهم است احساس کنید حرفهایتان شنیده میشوید… گاهی لازم است مستقیماً به گذشته خیره شویم. نمیگویم کار آسانی است، اما مطمئن نیستم بدون آن بتوانید ادامه دهید.»
«شروود» ۱۳ ژوئن ۲۰۲۲ از بیبیسی وان و آیپلیر پخش شد.
منبع: فایننشال تایمز، تریپوایر مگزین، رادیو تایمز
تماشای سریال شروود در نماوا