مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
مصائب پیری و زوال عقل نقطه مرکزی سریال آخرین روزهای پتالمی گری (آخرین روزهای تالمی گری – The Last Days of Ptolemy Grey)، تازهترین پروژه ساموئل ال جکسون است.
سریال کوتاه اپل تیوی پلاس که مارس تا آوریل ۲۰۲۲ در شش اپیزود پخش شد، اقتباس از رمانی به همین نام نوشته والتر موزلی است و جکسون در آن نقش مردی ۹۱ ساله را بازی میکند که دچار زوال عقل شده است. به تالمی گری یک داروی معجزهآسا داده میشود تا کمک کند گذشته خود را به یاد بیاورد. اگرچه درمان، موقتی است، اما تالمی تصمیم میگیرد از این مهلت کوتاه برای تحقیق درمورد قتل خواهرزادهاش، رجی استفاده کند.
جکسون ۷۳ ساله در بیش از ۱۰۰ فیلم ظاهر شده است و به خاطر نقشهای دراماتیک در فیلمهایی مانند «داستان عامهپسند»، «تب جنگل»، «زمانی برای کشتن»، «مارها در هواپیما» و در نقش نیک فیوری در دنیای مارول شهرت دارد. او در مارس ۲۰۲۲ برای مجموعه آثار خود یک جایزه اسکار افتخاری دریافت کرد.
اما برای جکسون، حضور در کارهای تحسینشده صرفاً برای گرفتن یک تندیس نبود. او دوست دارد در پروژههایی ظاهر شود که سرگرمکننده و برای مخاطبان طنینانداز هستند.
جکسون میگوید: «وقتی کارگزاران من فیلمنامهای برای من میفرستند و میگویند، “کار خوبی است”، به این فکر نمیکنم که آن کار قرار است یک فیلم برنده اسکار باشد یا نه. برای من مهم است که خودم از بازی در آن لذت ببرم.» او اضافه میکند: «جامعه سیاهپوست یا کسانی که فیلم تماشا میکنند، اعتقاد دارند من خیلی وقت پیش اسکار گرفتم.»
جکسون در اینجا توضیح میدهد که چقدر طول کشید کتاب محبوب موزلی در قالب یک سریال کوتاه و شایسته دریافت جایزه امی اقتباس شود.
«آخرین روزهای تالمی گری» یک قطعه با حال و هوای شاعرانه است. قبلاً نقش کسی مانند تالمی را بازی کردید؟
خیلی وقت بود در کاری بازی نکرده بودم که کیفیت دراماتیک داشته باشد و از من بخواهد چیزهایی را که در تئاتر یاد گرفتم به کار بگیرم؛ بنابراین، بله. مدتها بود تجربهای مشابه نداشتم، اما قبلاً بازی کردم.
چقدر طول کشید این پروژه از مرحله ایده به تولید برسد؟
حدود ۱۰ سال یا بیشتر. وقتی والتر موزلی مشغول نوشتن رمانهای دیگرش بود یا به نیویورک آمده بود، چند بار او را ملاقات کردم، اما از وقتی این کار را شروع کردیم بیش از ۱۰ سال میگذرد و ما در این مدت با هم در تماس بودیم و سعی میکردیم پروژه را به نتیجه برسانیم؛ بنابراین، بله، مدتی است همدیگر را میشناسیم. من نوشتههای او را دوست دارم.
چرا ۱۰ سال طول کشید؟ خریدار سخت پیدا میشد؟
مدتی یک گوشه افتاده بود. آنها همچنان سعی میکردند بفهمند که چگونه کتاب را به یک فیلم ۹۰ دقیقهای، نهایت یک ساعت و ۴۵ دقیقهای تبدیل کنند. من مخالف بودم، بنابراین هرگز با هیچکدام از آن نسخهها موافقت نکردم. در متنهایی که به ما میدادند خیلی از بخشهای داستان حذف شده بود، درحالیکه این یک داستان کامل درمورد زندگی یک فرد است. گفتن آن در یک ساعت و ۴۵ دقیقه کار سختی است.
کتاب خیلی محبوبی بود. نگران نبودید نسخه تلویزیونی نتواند حق مطلب را درباره آن ادا کند؟
خوب، هیچکس از ابتدا نمیتواند نتیجه کار را حدس بزند. همانطور که گفتم قصه خیلی متراکم بود. ابتدا کمی نگران بودم که حتی شش اپیزود هم کافی نباشد، اما ما راهی برای انجام آن پیدا کردیم. من ترجیح میدادم هشت اپیزود باشد. کسانی که سریال را دیدند خیلی ناراحت شدند که تمام شد. مجبور شدیم بخشهایی را حذف یا کوتاه کنیم تا بتوانیم کار را انجام دهیم، اما در کل، از چیزی که به دست آوردیم راضی هستم.
عنوان «آخرین روزهای تالمی گری» مطمئناً از یک پایان قطعی نشان دارد. چرا فکر میکردید همچنان جواب میدهد؟
خوب، ما چیزهای از افرادی دیدهایم که در حال مرگ بودند یا دارند میمیرند و شما درنهایت به عقب برمیگردید و به زندگی آنها یا هر چیز دیگری فلاشبک میزنید. پس چیز سختی نیست. در یک نقطه، تعدادی در اپل نگران عنصر معما بودند و میگفتند، «میتوانیم با آن کار کنیم؟» من گفتم، «همه میدانند داستان چیست، پس فکر نمیکنم لزومی باشد موضوع را از مردم پنهان کنیم.» بنابراین، نه، من نگران این مسئله نبودم. ما داستان را تعریف میکنیم و کاری میکنیم که تماشاگران عاشق آدمهای درون داستان شوند. ما افراد فوقالعادهای داشتیم و همه از این لحاظ که پروژه چگونه قرار است اجرا شود و شخصیتهایشان چه کسانی هستند، متعهد بودند.
چطور برای بازی در نقش یک مرد مبتلا به زوال عقل آماده شدید؟
افرادی را که میشناختم که دچار زوال عقل بودند و خاطرم هست وقتی با آنها سر و کار داشتم چه چیزهایی میدیدم، بعد سعی کردم خودم را در آن جا قرار دهم. فکر میکنم این شناخت ازنظر کاری که میخواستم انجام بدهم، این که ازنظر ظاهری چطور باشم یا مسئله گمشدن در دنیای شخصی یا تنها بودن، به من کمک کرد. بعضی از بخشهای مورد علاقه من لحظههایی هستند که تالمی تنها است و سعی میکند بفهمد چه خبر است یا کیست یا چرا آنجا نشسته و آن لوبیاها را میخورد.
در یکی از اپیزودهایی که قرار است دکتر روبین (والتون گاگینز) با داروی معجزهآسای خود زوال عقل تالمی را درمان کند، یک زوج سیاهپوست را در اتاق انتظار میبینیم. قرار بود تماشاگران متوجه میشوند این داروی آزمایشی فقط برای رنگینپوستان استفاده میشود؟
نمیدانم چنین قراری بود یا نه، اما من در ذهنم همیشه این تصور را داشتم که شخصیت والت گاگینز برای یک شرکت داروسازی ناشناس کار میکند؛ و فکر میکنم او به کلینیکها میرود، نه لزوماً در جامعه سیاهپوستان، اما خوب بهاحتمال زیاد بیشتر به جامعه سیاهپوستان میرود که در آن افراد در موارد مختلف مثل دیابت یا سرطان تحت درمان هستند. ضمن این که دارویی است که شرکت همه جور آن را آزمایش میکند و مطمئناً آن را روی افراد فقیر و رنگینپوستان به کار میبرد. بعد وقتی افراد مورد آزمایش میمیرند، شرکت هزینهای پرداخت میکند تا با معاینه اجساد تأثیر دارو را بررسی کند. در کتاب، تالمی قرار نیست بیشتر از یک هفته عمر کند، اما درنهایت عمر طولانیتری دارد، چون به دلایلی یک فرد بسیار قوی است یا ازنظر ژنتیکی دارو روی او تأثیری بیشباهت با افراد دیگر دارد. تالمی فقط یکی از دهها فردی است که شرکت داروسازی به هر دلیل داروی خود را روی او آزمایش میکند.
این سریال من را به یاد فیلم «بیدار شدنها» در ۱۹۹۰ میاندازد که خیلی خوب و در عین حال ناراحتکننده بود. اگر قرار بود به سرنوشت تالمی دچار شوید، حاضرید دارویی مصرف کنید که بهطور موقت حافظهتان را بازیابی کند؟
البته. همه دوست دارند فرصتی دوباره داشته باشند تا به عقب برگردند و چیزهایی را که میدانند قابل اصلاح است، درست کنند. گاهی به این مسئله فکر میکنم. نمیدانم… چند نفر هستند که ایکاش هیچوقت نمیدیدم، بهجز آن مشکلی با این مسئله ندارم.
دومینیک فیشبک در نقش رابین، زنی جوان که درنهایت از تالمی مراقبت میکند، خیلی خوب است. کار کردن با او چگونه بود؟
او خیلی اهل مطالعه و پرشور است. سعی کردم با گفتن این حرف که «ببین، ما باید کمی اینجا خوش بگذرانیم. نگران این نباش که همهچیز درست از کار درمیآید یا نه، چون ما رابطهای داریم که جواب میدهد.» کمی از شور و حرارت او کم کنم. پشت دوربین، از همراهی او و چیزهایی که با خود سر کار میآورد لذت میبردم، مثل یک پاورپوینت ۲۸ صفحهای از شخصیت رابین. (میخندد). سعی کردم به او اجازه بدهم خودش باشد و از این که هر روز سر کار میآید و یک شغل دارد، بهطور طبیعی لذت ببرد. گفتم: «ببین، ما نمیتوانیم همیشه نقش بازی کنیم؛ بنابراین وقتی فرصتش را داریم، باید از آن لذت ببریم، آن را در آغوش بگیریم و خودمان را گرفتار جزئیات نکنیم.» و فکر میکنم به این هدف رسیدیم.
این نگاه میتواند زمینهساز ساخت یک سریال جالب درباره یک مرد مبتلا به زوال عقل باشد که با یک داروی مرموز زنده و سر پا میماند و به حل جنایات ادامه میدهد.
خوب، تکلیف کتاب که روشن است، اما بله. مردم قطعاً سر و صدا میکنند که «او نمرده است. اجازه بدهید ببینیم شاید دکتر با داروهای بیشتری برای او برگردد.»
ده سال. این زمان زیادی برای منتظر ماندن است. نتیجه کار همان چیزی بود که انتظارش را داشتید؟
بله. من یکی از کسانی هستم که نظرات آنلاین مردم را میخوانم. توییتر را بالا و پایین میکردم تا متوجه شوم مردم چه احساسی نسبت به سریال دارند. پس بله، ارزشش را داشت. پاداش عالی دریافت کردیم. نظرات مردم واقعاً محبتآمیز است. اپیزود اول بعضیها را کمی اذیت میکند چون خودشان بستگانی دارند که به زوال عقل مبتلا هستند. امیدوارم این دسته از تماشاگران تحمل داشته باشند. اگر اپیزود اول را پشت سر بگذارید، درست میشود. داستان کمی سبکتر میشود.
منبع: ددلاین (لینت رایس)
تماشای سریال آخرین روزهای پتالمی گری در نماوا