مجله نماوا، سحر عصرآزاد
مازیار میری و همایون اسعدیان از معدود سینماگرانی هستند که توانستهاند طی سالها همکاری نزدیک و موفقی داشته و خروجی قابل قبولی هم داشته باشند که فیلم سینمایی «سعادت آباد» نمونه آن است. همکاری جدید این دو کارگردان برای تولید یک سریال در شبکه نمایش خانگی، منجر به ساخت سریال عاشقانه «خسوف» شد که از سایت فیلم نماوا پخش شد. به همین بهانه همراه با کیوان کثیریان گفتوگویی با این دو سینماگر کردیم که محدود به این سریال نماند و به تفاوتها، تمایزها و چالشهای سریالسازی برای تلویزیون و شبکه نمایش خانگی و بهخصوص آینده پلتفرمها نیز پرداخته شد.
کیوان کثیریان: آقای اسعدیان جدای از ساخت فیلم سینمایی، شما با توجه به اینکه تجربه ساخت سریال در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی را دارید، تفاوتهای این دو مدیوم را از نظر تولید و پخش در چه مولفههایی میدانید؟
همایون اسعدیان: به نظر من امروز تلویزیون در چنبره قواعدی که خودش تعریف کرده، گرفتار شده و تا جایی که می دانم عقلای این رسانه به دنبال راه چاره هستند. چراکه خودشان محدودیتهای نانوشته و سلیقهای به وجود آوردهاند که باعث شده دست و پایشان بسته شود و در میدان رقابت با سریالهای شبکههای ماهوارهای قافیه را ببازند. اینکه تلویزیون مرتب آمار ارائه میدهد که فلان سریال چند درصد مخاطب داشته، دروغ نیست چراکه در کل ایران بُردی دارد که چه بسا از شبکههای ماهوارهای بیشتر باشد. اما به این معنا نیست که فقط سریالهای تلویزیونی دیده میشوند، بلکه مخاطب سریالهای هر دو مدیوم را میبینند و اتفاقاً از سریالهای ماهواره ای رضایت بیشتری دارد. به نظرم عقلای این رسانه نتوانستهاند جا بیندازند که زمانه عوض شده و تلویزیون هم باید کمی به روز شود و شرایط را درک کنند. متأسفانه روز به روز در حال عقبگرد هستند به گونهای که سریالی که 20 سال قبل در تلویزیون ایران ساخته شده، امروز امکان ساخت ندارد. ایدههایی که 15-10 سال قبل در تلویزیون مجاز بودند، در حال حاضر مجاز نیستند و این دایره مرتب در حال بستهتر شدن با ساخت کارهای بیخاصیت است.
در چنین شرایطی شبکه نمایش خانگی و پلتفرمها کمی فضای سریالسازی را باز کردند؛ نه اینکه بخواهند انقلاب کنند، اما سعی کردند تا حدی با زمانه همراه شوند. نه فقط به واسطه پوشش بلکه به جهت ایدهپردازی نیز به سمتی رفتند که آنچه را در تلویزیون امکان بیان وجود ندارد، در این مدیوم بیان کنند و اتفاقاً نتایج خوبی هم گرفتند. نمیخواهم بگویم پلتفرمها در این مدت کاملاً موفق بودهاند چون هرحرکت جدیدی با آزمون و خطا همراه است. پلتفرمها فضایی برای کارگردانان ایجاد کردند که بتوانند با ذهن بازتر کار کنند و نتیجه این شد که کارگردانان شاخص از تلویزیون به پلتفرمها کوچ کردند و در این شرایط تلویزیون احساس کرد دست و بالاش خالی شده است. طبق معمول از آنجا که ما در ایران رقابت بلد نیستیم، حالا تلویزیون از ابزار قدرت خود استفاده می کند تا کلاً پلتفرم ها را جمع کند. ما در ایران قد کشیدن در کنار هم را بلند نیستیم اما کوتاه کردن قد دیگران را خوب بلدیم. اگر پلتفرمها قد کشیدند و قد ما به آنها نمیرسد، بهتر است پای آنها را قطع کنیم و اگر ضرورت باشد تعطیلشان هم میکنیم!
من امیدوارم به سمتی نرویم که پلتفرم ها قد و قواره تلویزیون شوند چراکه قطعاً منجر به تعطیلی آنها خواهد شد. به نظرم عقلای حکومت؛ نه فقط تلویزیون، این ظرفیت را داشته باشند که در مواردی سوپاپهای اطمینان را در نظر بگیرند.
کثیریان: کمیت و کیفیت بازخورد مخاطب در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی چه تفاوتهایی با هم دارد؟
اسعدیان: واقعیت این است که از جهت کمیت هنوز قابل قیاس نیستند. پلتفرمها در دوران همهگیری کرونا معیشت سینماگران را نجات دادند و امروز سینما به یک آب باریکه تبدیل شده است. شخصاً مخالف افزایش تعداد سریالهای پلتفرمها نیستم و به نظرم هر پلتفرم باید هفتهای هفت سریال با نگاهها و سلیقههای مختلف داشته باشند. الان هنوز خیلی محدود است و اگر حاکمان احساس نگرانی نکنند و اجازه دهند تولیدات پلتفرمها افزایش پیدا کنند، هر کدام از پلتفرمها به هفت سریال در هفته میرسند. نباید گفته شود که سریال ها سطحی شدهاند، اصلا مهم نیست؛ مگر در میان 100 فیلم تولید شده در سینما در طول یک سال غیر از چهار فیلم شاخص دیده میشود؟ نیاز به آن 100 فیلم است تا شما بتوانید به آن چهار فیلم برسید.
ک: آقای میری «خسوف» اولین سریال شما در شبکه نمایش خانگی است که یک سنت فراموش شده را احیا میکند؛ کشف چهرههای تازه در عرصه بازیگری و تکیه بر استعدادهای جدید که بتوانند به نیروهای بالفعل این حیطه اضافه شوند. طبعاً این کار با ریسک همراه است و متأسفانه ریسکپذیری سینماگران در این دوران کمتر شده و ترجیح میدهند از حضور بازیگران امتحان پس داده بهره ببرند. طی چه روندی به این ریسک ارزشمند در «خسوف» رسیدید؟
مازیار میری: به هر حال این دوران نشان میدهد صنعت تصویر ایران نیاز به چهرههای تازه دارد چون بخش مهمی از سرمایه یک اثر صرف دستمزدهای کلان بازیگران چهره و تکراری میشود. چه بسا سازندگان مجبور میشوند از یک سری مسائل بگذرند تا بتوانند دستمزد چند بازیگر چهره را فراهم کنند. من در همه فیلمهایم سعی کردم این نگاه را دنبال کرده و با بازیگران جدید کار کنم. اما در مورد این سریال تفاوتی وجود داشت؛ آنهم اینکه همایون اسعدیان که سالهاست در کنار هم کار می کنیم، به من قوت قلب داد و پای کار ایستاد. باید بگویم این امتیاز و برگ برندهای که به حساب من گذاشته میشود، متعلق به همایون و گروه کارگردانی است چون من تا آخرین لحظه دلشوره داشتم و حتی به بازیگران چهره رده سوم هم فکر میکردم. اما او به عنوان تهیهکننده ریسک کار را پذیرفت و کمک کرد تا این قضیه اتفاق بیفتد. همچنین ما یک گروه کارگردانی داشتیم که حدود 6-5 ماه وقت گذاشتند تا از افراد مختلف تست بگیرند. خوشبختانه نگرانی من که تا روزهای آغازین کار ادامه داشت، به تدریج برطرف شد و خوشحال شدم که حضور این دوستان کار مرا راحتتر کرد. چراکه این بازیگران جوان پر از انگیزه و تلاش برای بهتر شدن کار بودند. الان که بازخورد خوبی گرفتهاند و هم مخاطب دوستشان دارند هم برای پروژههای مختلف دعوت می شوند، خوشحالم که همگی این ریسک را پذیرفتیم.
سحر عصرآزاد: به نظرم مهمترین نکته در همکاری آقای اسعدیان و آقای میری، نقاط اشتراکی است که به آن رسیدهاید و تأثیرش را در اثر نهایی میگذارد. آقای اسعدیان در «خسوف» در نگارش فیلمنامه هم همکاری داشتند. این دیدگاه در کنار اهمیتی که آقای میری به حضور فیلمنامهنویس در آثارشان می دهند، به نظرم جایگاه فیلمنامه را نزد هر دو مشخص می کند. این دیدگاه از کجا می آید؟
میری: وقتی ما اعتقاد داریم سینما یک کار گروهی است و در هر بخش باید تخصص لازم وجود داشته باشد، پس افراد حرفهای هر بخش را به همکاری دعوت میکنیم. شانس همکاری با همایون اسعدیان برای من این است که همواره حکم یک مشاور خوب را دارد؛ حتی در کارهایی که به عنوان تهیهکننده هم حضور ندارد، همیشه فیلمنامههایم را می خواند و از نظراتش استفاده میکنم. در مورد جایگاه او به عنوان تهیهکننده باید این نکته را اضافه کنم؛ در سینمای ایران که تهیهکننده تبدیل شده به فردی که پول میدهد و میگوید چه روزی باید کار تمام شود، حضورش به عنوان یک فیلمساز در کنارم غنیمت است. در «سعادت آباد» و «سارا و آیدا» هم که با او کار کردم، اشراف او به پروسه فیلمسازی و جزئیات کار، به بالا رفتن کیفیت فیلمها کمک کرد. چه بسا بسیاری از تهیهکنندگان به فکر ارزان تمام کردن هزینههای پروژه هستند که این کار لطمه و هزینه بیشتری ایجاد می کند. به همین واسطه حضور همایون کمک میکند تا من راحتتر این مسیر را طی کنم و نگرانی کمتری داشته باشم. نکته دیگر اینکه 6-5 نفر از اعضای گروه ما ثابت هستند و حدود 20 سال است که با هم کار میکنیم مثل دستیار کارگردان، برنامهریز، صدابردار، گریمور، … و به یک شناخت کلی از یکدیگر رسیدهایم. این وضعیت کاملاً متفاوت است با شرایطی که شما به عنوان کارگردان به استخدام یک پروژه درمیآیید که تهیهکننده میخواهد سریعتر پروژه را به انتها برساند. یک مثالی برای خودم دارم؛ وقتی تهیهکنندهای بگوید فلان سکانس را دوباره تکرار کن، پس فیلمساز است و کیفیت کار برایش مهم است. درحالیکه به شکل معمول این اتفاق از طرف تهیهکننده نمیافتد.
عصرآزاد: چقدر به اینکه یک قصه چه بسا تکراری را احیا کنید، بر بستر خوانشهای مختلف از قبل برایتان مطرح بود و در طول کار نیز پیگیری کردید؟
میری: در طول مدتی که با هم حرف میزدیم و دوستان فیلمنامه نویس در حال نگارش بودند، به این فکر کردیم که نمیتوانیم در طول 30 قسمت فقط به یک خط قصه اکتفا کنیم چون وقتی قصه پهن میشود کاراکترها باید شناسنامه، ابعاد و بار قصه خود را پیدا کنند. به عنوان مثال وقتی کاراکتر مهراب را به عنوان شخصیتی تأثیرگذار خلق میکنیم که قرار است یکی از اضلاع این عاشقانه را شکل بدهد، خودش هم باید دارای شناسنامه باشد و بر همان اساس رفتار کند. متأسفانه در حال حاضر بخشی از کاراکتر مهراب حذف شده و در آمده و مشخص نیست چه میکند؟ هر کدام از دوستان وقتی در حال نگارش بودند و خصوصیاتی را برای شخصیتها ترسیم میکردند، خب روشن است که نقد اجتماعی هم به وجود میآورد. شما میگویید این کاراکتر ما این خصوصیات را دارد و براساس همانها دیالوگ میگوید و کارهایی را انجام میدهد. مهراب در این شرکت آهن قراضه جنگهای کشورهای اطراف را به داخل میآورد و آب میکند و میفروشد. این بخش از سریال حذف شده و الان نمیدانیم مهراب و رضی در شرکت مشغول انجام چه کاری هستند؟ درحالیکه این مدل شرکتهای بینام و نشان در کشور ما بسیار زیاد است. این نگاه در سویههای دیگر سریال به جامعه امروز وجود دارد؛ به زندگی، اشتغال، تحصیل، مهاجرت، اقتصاد و … به نظرم مهمترین کار یک فیلمساز ثبت شرایط زمانه خودش است.
عصرآزاد: در شیوه روایت کار جسورانهای کردهاید که البته تبعاتی دارد؛ اینکه در قسمت اول شروعی پرتنش و پراتفاق دارید و قلاب سریال به مخاطب گیر میکند. اما از قسمت دوم تا قسمت 10، قصه در فلاش بک چند ماه قبل میگذرد. این برای خود من که دغدغه نویسندگی دارم، میتواند ترسناک باشد؛ اینکه در زمان حال پرتنش مخاطب را در جریان قصه بگذارید و بعد کات میدهید و به جهت ذهنی و زمانی مخاطب را به چند ماه قبل میبرید، در حالی که مخاطب از ماجرای چند ماه بعد خبر دارد. این برای شما چالش و نگرانی نبود؟
میری: من و گروه نویسندگان نگران این وجه قضیه بودیم که چنین طراحی جواب میدهد یا نه؟ ما از ابتدا برای این طراحی چیدمان کرده بودیم که اول ماوقع را نشان بدهیم و بعد بپردازیم به اینکه چه اتفاقی افتاده و چگونه به این نقطه رسیدهاند. من فکر میکردم رخداد اولیه و پس از آن چگونگی شکلگیری عشق این دو کاراکتر آنقدر جذاب است که مخاطب را با خود همراه کند. اینکه صبر و تحمل آتیه چه مسیری را پیش روی او قرار میدهد که به چنین موقعیتی میرسد؟
اسعدیان: در مورد این پس و پیش شدن زمان چندین بار با آقای میری صحبت کردیم و حتی فکر کردیم از قسمت دو شروع کنیم. اما تردید کردیم که شروع یک رابطه دوستی تا چه حد می تواند آغاز مناسبی برای یک سریال باشد؟ در واقع ما باید انتخاب می کردیم که با یک قسمت پرتنش شروع کنیم و در قسمت 2 افت داشته باشیم یا از مقطعی قصه را شروع کنیم که این دو در کافه آشنا میشوند و خطی جلو ببریم؟ تردید و ترس ما باعث شد سریال را با یک قسمت پرتنش شروع کنیم که طبعاً خطراتی هم دارد؛ اینکه اگر در ادامه نتوانیم مخاطب را نگه داریم کار از دست میرود. اما به هرحال ما این شیوه را انتخاب کردیم که با ریسکهایی همراه بود.
عصرآزاد: در مورد کیفیت رابطه عاشقانه بین آتیه و امیر چه سویههایی را در نظر داشتید که بتواند مخاطب را در فلاش بکها درگیر کند؟ بهخصوص که تا قسمت 9 اتفاق خاصی نمیافتد و ما بیشتر شاهد رفت و برگشتها و درگیریهای متداول در رابطه آنها و حتی قصههای فرعی هستیم.
اسعدیان: مشکل اصلی ما همین بود. باید بگویم وقتی به طور مثال سریال خارجی «بازی مرکب» را تماشا میکنم، ریتم تند و پرتنش کار را با سریال خودمان مقایسه میکنم و میگویم ما کجای کار هستیم؟ و آنها کجا؟ طبعاً به این فکر میکنم که آنها محدویتهای ما را ندارند. هم من و هم آقای میری میدانیم چطور یک رابطه دختر- پسری جذاب خلق کنیم، اما وقتی به ما میگویند اینها به چه مناسبت با هم حرف میزنند؟ چرا شرطبندی میکنند؟ اصلاً شرطبندی را دربیاورید و … پس باید خیلی ملایم و آرام پیش برویم و طبعاً قصه کش پیدا میکند. یکی از حملاتی که سر این سریال به ما می شود، این است که مناسبات خارج از عرف را ترویج میکنیم. اولاً مننمی دانم این عرف را چه کسی تعیین میکند؟ چون اگر به عرف جامعه نگاهی بیندازیم متوجه میشویم چه خبر است. جالب است یکی از مخاطبان سریال در فضای مجازی برایم پیام فرستاده که در این سریال ترویج ابتذال، روابط خارج از عرف و لاابالیگری میکنید. واقعاً نمی دانم چنین افرادی کجا زندگی میکنند؟ در طول این 40 سال این نسل امروز که همه مال دهههای 60 و 70 و 80 هستند، مسائل موجود در میان آنان را ما به وجود آوردهایم؟ در شرایطی که دست و بالتان تا این حد بسته است، وقتی میخواهید یک رابطه عاشقانه را نشان بدهید که خارج از عرف و … نباشد، خود به خود کش میآید. جالب است بگویم در نسخه اولیه فیلمنامه قرار بود مهراب در قسمت 9 با آتیه روبرو شود، چون مرتب میخواستیم توجیه کنیم و این مواجهه را عقب بیندازیم. اما با آقای میری به این تصمیم رسیدیم که مواجهه آنها را به قسمت 4 برسانیم. در واقع این نوع نگاه است که ما را به کش دادن روابط مجبور میکند.
میری: بهعلاوه دچار یک دوگانگی هم به عنوان فیلمساز میشویم. یادم هست موقع پخش قسمت اول و دوم تحت فشار بودیم که اینها چه میگویند و چه میکنند و حتی سکانسهایی را که امیر و آتیه تنها در ماشین بودند، حذف کردیم. همان زمان یک خانم دکتر جامعهشناس در پیامی به من گفتند آنچه در سریال درباره روابط دختر- پسری نشان می دهید، غلط است چون مربوط به دهه 60 است. الان دختر و پسرها برای موتورسواری بیرون نمیروند بلکه به خانه میروند! خوب این خانم دکتر درست میگفتند و دوستان تصمیم گیرنده باید متوجه شرایط واقعی جامعه باشند. یک مثال معروفی هست که اکثر دوستان فیلمساز میگویند اگر دوربینمان را روشن کنیم و از میدان راه آهن تا تجریش را فیلم بگیریم، به هیچ وجه قابل پخش نیست؛ نه در تلویزیون و نه در پلتفرمها!
اما این دوستان متوجه شرایط نیستند. پلتفرمها این فاصله را کمتر کردند و مردم احساس کردند این روابط به آنچه در سطح جامعه میبینند نزدیکتر است؛ از پوشش تا گفتگو، روابط و قصه،. اما الان میخواهند دوباره همه چیز را برگردانند به وضعیتی که فاصله زیادی بین آثار نمایشی و زندگی واقعی جامعه وجود دارد و به نظرم یک شکست است. شخصاً فکر میکردم عقلای فرهنگی کشور راهکار خوبی پیدا کردند که به واسطه پلتفرمها مردم را از تماشای ماهواره به سمت محصولات داخلی ترغیب کنند. الان برایم عجیب است که چرا عدهای دوباره به همان نقطه اولیه بازگشتهاند و میخواهند محدودیت بیشتری ایجاد کنند؟ ما این آزمون و خطاها را در طول این سالها بارها انجام دادهایم؛ در مورد ویدیو، ماهواره و … در تمام جهان هم چنین روندی کم و بیش وجود دارد، اما متأسفانه اینجا شرایطی به سمتی میرود که من نگران آینده پلتفرمها هستم.
عصرآزاد: جالب است در همین کشور همسایه؛ ترکیه چنین تفاوتی در سریالهای مدیومهای مختلف وجود دارد. همانطور که بین شبکههای تلویزیونی تمایز وجود دارد و مثلاً سریال یا حتی موسیقی که از کانال دی پخش میشود از کانال تی آر تی پخش نمیشود. محتوای پلتفرمهای دیجیتال هم به گونهای است که قابلیت پخش از شبکههای تلویزیونی را ندارند و مخصوص به مخاطبان همان مدیوم است. این تقسیمبندی جا افتاده و همانطور که میبینیم باعث گسترش سریالهای ترکیهای در سراسر جهان شده است.
اسعدیان: به نظرم اشکال بر سر نگاه ایدئولوژیک به هنر است. هنر قرار است زندگی و زیستن در این جهان را برای ما راحتتر کند. هنر سوسیالیستی شکست خورد، ولی مایاکوفسکی باقی ماند چون در آن جریان نبود. اینجا میگویند هنر باید در جهت تبلیغ زندگی ایرانی- اسلامی باشد، اما هنر سفارشی هیچ جا جواب نداده و نمیدهد. چون دیگر هنر نیست بلکه یک کالای سفارشی است. اتفاقاً وظیفه هنر این است که هشدار بدهد و شرایط اجتماعی را به رخ ما بکشد. وظیفه هنر این است که ما را بترساند. آمار طلاق را هنرمندان بالا نبردهاند، بلکه جامعهشناسان و هنرمندان میتوانند نشان بدهند تا هشدار داده باشند. آمار ازدواج سفید را هنرمندان بالا نبردهاند، مگر همه هنرمندان ازدواج سفید یا تبلیغ آن را میکنند؟ هنرمندان وظیفه دارند به شما بگویند شرایط اجتماعی به گونهای شده که آدمها اینگونه زندگی میکنند. یک دورهای آقای ضرغامی در تلویزیون با آشپزخانه اُپن مخالف بود و میگفت سریالها آشپزخانه اُپن نداشته باشند. انگار درکی از زمان و سیستم سکونت و جغرافیا و مساحت خانهها نداریم و چنین نظریهای میدهیم! بله چه بسا بسیاری از خانمها تمایل داشته باشند وقتی در آشپزخانه هستند، دیده نشوند. اما وقتی در یک سوئیت 60 متری زندگی میکنید، آشپزخانه اُپن به شما فضا میدهد و نمیتوانید با چنین چیزی مقابله کنید. اسم این کار را نگذاریم تبلیغ سبک زندگی ایرانی- اسلامی. این درافتادن با زمانه است و معماری راه خودش را به این سمت طی میکند؛ چه ما بخواهیم و چه نخواهیم.
ما طبق آنچه در این 40 سال گذشته، به مقابله با چیزهایی رفتهایم که بعد مجبور به پذیرش آن شدهایم؛ ماهواره، ویدئو… در صنعت تصویر، جهان جهانِ پلتفرمها است و نمیتوان با آن مقابله کرد. نمیگویم سینما و تلویزیون از بین میروند اما پلتفرمها قدرت بالایی خواهند گرفت. الان شما با همین گوشی موبایل میتوانید سریالهای چند دقیقهای بسازید. ما باید بدانیم چه اتفاقی در شرف وقوع است و خودمان را با این شرایط تطبیق بدهیم، اما مرتب در حال درجا زدن و بازگشت به عقب هستیم که به نظرم با یک شکست بزرگ همراه خواهد بود.
بعد از پخش قسمت اول سریال به ما گفتند تصویری که از تهران نشان داده اید جای ناامنی است. خوب مگر تهران جای امنی است؟ رئیس پلیس تهران میگوید اگر کسی خواست گوشی یا گردنبند شما را بگیرد، مقابله نکنید. چرا این حرفها به یک مصاحبه کشیده میشود؟ رئیس پلیس تهران آدم کمهوشی نیست، پس وقتی در یک مصاحبه مطبوعاتی چنین چیزی میگوید، یعنی این قضیه آنقدر بالا گرفته و آنقدر تبعات خطرناکی داشته که به همه هشدار میدهد با چنین وضعیتی مقابله نکنند. حالا وقتی ما در بکگراند سریال نشان میدهیم که گوشی کسی را میدزدند، می خواهیم بگوییم تهران جای امنی است؟ بله میخواهیم بگوییم تهران جای ناامنی است!
کثیریان: آقای میری کنار هم قرار گرفتن بازیگران جوان و کمتجربه در کنار بازیگران صاحب تجربه همچون امین تارخ، آقای کرامتی، ستاره اسکندری و علی عمرانی، در کارگردانی نیاز به یک مدیریت برای یکدستی بازیها دارد تا اندازه بازیها همخوانی داشته باشد. این توازن را چگونه برقرار کردید و فکر میکنید به شکل ایدهآلی اجرا شده است؟
میری: این از همان دغدغههایی است که از ابتدای انتخاب این بازیگران جوان برای ما وجود داشت. نکته مهم این است که بازیگران چهره ما امروز به سن 50-40 سال رسیدهاند، اما هنوز نقش جوانان 20-18 ساله را ایفا میکنند که به نظرم قابل باور نیست. مجموعه این دلایل باعث شد من هم متقاعد شوم که باید دست به این ریسک بزنیم. جستجو و پیدا کردن بازیگران جوان بااستعدادی که بتوانند این نقشها را ایفا کنند، پروسه سختی بود که به آن اشاره کردم. وقتی این بازیگران انتخاب شدند، از نظر ما بهترینهای گروهی بودند که از آنها تست گرفته بودیم. جنس بازیگران باتجربهای هم که در کنار ما بودند، افرادی آموزش دیده و اهل تئاتر هستند مثل علی عمرانی، ستاره اسکندری و … به همین دلیل کنار هم قرار گرفتن آنها باعث ناهمخوانی نمیشد. ضمن اینکه من این شانس را داشتم که بازیگران پیشکسوت ما مثل آقای امین تارخ، علی عمرانی، مسعود کرامتی و … این همراهی را دوست داشتند و خودشان هم علاقهمند به ورود بازیگران تازه وارد بودند، به همین دلیل هم کمک بسیاری میکردند. این 8-7 بازیگران جوان انگیزه داشتند که کار و تلاش کنند تا کمتر از این عزیزان پیشکسوت ظاهر نشوند. به همین دلیل این اتفاق خوب؛ از نظر شخص خودم افتاد و یکدستی بازی بازیگران که اشاره کردید از اینجا میآید.
تماشای سریال خسوف در نماوا