مجله نماوا، شادی حاجی مشهدی
فیلم آخرین امپراطور (The Last Emperor) به کارگردانی برناردو برتولوچی، زندگی پویی، آخرین امپراطور چین را به تصویر درآورده است. این فیلم که بر اساس کتابی به همین نام نوشته ادوارد بِر (Edward Behr) روزنامهنگار و خبرنگار جنگ ساخته شده، زندگی ایزن جورو پویی را از ۱۹۰۸ و زمان به تخت نشستنش در سه سالگی تا هنگام مرگش در ۱۹۶۷ روایت میکند.
فیلم آخرین امپراطور را بیشتر باید یک درام تاریخی پرترهنگارانه دانست که بر اساس متن کتابی به همین نام، روایتگر داستان واقعی و جذاب در مورد شخصیت پویی است. داستانی پرفراز و نشیب که دستمایه ساخت اثری غنی و بلند برای برتولوچی میشود. پویی که شخصیت اصلی این اثر بیوگرافیک و تاریخی است، در واقع آخرین بازمانده خانواده سلطنتی ایزن جورو منچو، دوازدهمین و آخرین امپراطور دودمان چینگ و دولت مانچوری بود که در سال ۱۹۰۸ زمانی که تنها سه سال بیشتر نداشت، از مادرش جدا شد و به عنوان امپراطور در شهر ممنوعه، بر تخت نشست.
این فیلم که نخستین اثر از مجموعه آثار شرقشناسانه برتولوچی محسوب میشود، برنده جوایز متعددی است و توانسته این کارگردان شهیر ایتالیایی را با کسب ۹ جایزه اسکار و همچنین جوایز بفتا و گلدن گلوب به مهمترین افتخارات بینالمللیاش برساند. برتولوچی پس از آن، فیلم «بودای کوچک» را در سال ۱۹۹۳ در تکمیل پروژه شرقشناسی خود ساخت؛ درامی که با مشارکت سه کشور ایتالیا، فرانسه و بریتانیا ساخته شد، اما نتوانست به اندازه «آخرین امپراطور» موفق باشد.
نکته جالب توجه در ساخت فیلم آخرین امپراطور این است که برای نخستین بار، دولت چین اجازه داد تا یک گروه فیلمسازی بزرگ به شهر ممنوعه و محوطه اطرافش وارد شده و از آن با جزییات فراوان، فیلمبرداری کنند.
در کنار جنبههای تاریخ نگارانه و دراماتیک این اثر، ارزش کار برتولوچی آن جا به خوبی نشان داده میشود که چنین پروژه عظیمی را با انبوهی از سیاهی لشگر، دکور، صحنه و اکسسوار، در کشوری دور از خانه با فرهنگی متفاوت و سوژهای بکر تصویر کرده است؛ آن هم در سالهایی که هنوز امکانات کامپیوتری و جلوههای ویژه نرمافزاری به مدد فیلمسازان نیامده بود و برای خلق بسیاری از صحنههای به یادماندنی در سینما، میبایست با زحمت و مهارت بسیار از تمهیدات خاصی در لوکیشن صحنه استفاده میشد.
بسیاری از منتقدان، در این فیلم، تاثیرپذیری برتولوچی از دیوید لین کارگردان انگلیسی (لورنس عربستان) را مشهود میدانند و معتقدند که این دو فیلمساز، در مدت کوتاهی از دوران کاری خود، از یکدیگر تاثیر پذیرفتند. شاید بخشی از این مساله به مشارکت پیتر اوتول بازیگر معروف انگلیسی در آثار برجسته این دو فیلمساز مربوط باشد.
نکته مهم دیگر در این اثر، فضاسازی خیرهکننده و زاویه دید برتولوچی است که با کمک فیلمبرداری ویتوریو استوراروی افسانهای، در خلق یک اتمسفر بسیار باشکوه و غنی، موفق به نظر میرسد. میزانسنهای دقیق و تصاویری که از دریچه دوربین فیلمساز بر پرده جان گرفتهاند، سبب شده تا قابها لایهبندی شده و دارای عمق باشند.
اغلب تصاویری که عمدتا از شهر ممنوعه میبینیم پالتی از رنگهای قرمز، زرد و سفید دارد که در طول فیلم، کنتراست زیبایی را ایجاد میکند. از سوی دیگر تصاویر داخلی که از فضای زندان و بازداشتگاه در سال ۱۹۵۰ میبینیم خالی از رنگ و اغلب سرد و یکنواخت است. بخش مهم دیگر، استفاده از تصاویر آرشیوی تاریخی است که لحنی مستندگونه به فیلم داده است.
سکانسهای بخش آغازین فیلم، به وقایع و اتفاقات زندگی پویی – که در بزرگسالی جان لون نقش آن را بازی میکند- میپردازد و با ساختارِ آشنای سفر در زمان و به شیوه فلاشبک به دوران کودکی و زندگی او در شهر ممنوعه، روایت میشود. پویی که از کودکی در شهر ممنوعه نگهداری شده، در دوران نوجوانی و جوانی از این اسارتِ ناخواسته بیزار میشود، چرا که همیشه بین پویی و دنیای بیرون از قصر به اندازه یک دروازه عظیم و بلند فاصله بود. او نه در کودکی و نه در بزرگسالی نتوانست از این زندان قراردادی رهایی یابد.
بازسازی زندگی در شهر ممنوعه
بخش اعظمی از فیلم به بازسازی شیوه زندگی پویی در شهر ممنوعه مربوط میشود که به وضوح دارای ریتم و کشش بیشتری در روایتگری است. زندگی پسربچه خردسالی که به دستور ملکه دواگر سی شی به شهر ممنوعه آورده شده و در آنجا به عنوان امپراطور بعدی باید با آداب جدید قصر تربیت شود برای بیننده بسط داده میشود. امپراطور نوجوان وقتی چین در سال ۱۹۱۲ به جمهوری بدل شد، با برادر خود دیدار میکند و متوجه میشود که دیگر پادشاه مقتدری نیست و خورشید او در شهر ممنوعه رو به غروب است و محدوده قلمروی او به همین دیوارها محدود شده است. همزمان رجینالد جانستون با بازی پیتر اوتول از راه میرسد تا وظیفه تربیت او را بر عهده بگیرد.
برتولوچی آگاهانه زمان حال را با وقایع سال ۱۹۵۰ پیوند میزند و در تدوین این لحظات، خاطرات گذشته پویی در شهرممنوعه را به وقایع دورانِ انحلال دولت چین و اعلام کودتا در این کشور وصل میکند. برای پویی که همیشه میخواست از دروازههای سرخ و ستبرِ شهر ممنوعه بگریزد تا دنیای بیرون قصر را تجربه کند، روی دیگرِ زندگی اما، همچنان تلخ و غیرمنتظره است.
وقتی که یکسال بعد از تشکیل جمهوری خلق چین به رهبری مائو تسهتونگ، حکومت کمونیستی روسیه، پویی را دستگیر و به دولت چین تحویل داده، او به جرم خیانت به کشور و همکاری با اشغالگران ژاپنی، به مدت ده سال به زندانی به نام مرکز مدیریت جنایتکاران جنگی فوشون فرستاده میشود تا پس از بازپروری بتواند مثل یک شهروند عادی زندگی کند. پویی در مدت اسارت دست به خودکشی میزند، اما پیش از اینکه جان خود از دست بدهد، نجات مییابد تا دوران محکومیت خود را سپری و به جنایاتی که کمونیستها میخواهند اعتراف کند. دوستی پویی با ژاپنیها بیشترین محل توجه کمونیستها در جلسه محاکمه اوست.
بخش مهم و دیگر فیلم به «اعترافنامه» پویی مربوط میشود و چنین ساختار روایتگرانهای، به فیلمساز اجازه میدهد تا مخاطب را به گذشته برده و اتفاقات مهمی را بین سالهای ۱۹۰۸ تا۱۹۵۰ بازسازی کند. پویی اعتراف میکند که در شهر ممنوعه به دنبال اعمال اصلاحات و تغییرات بوده؛ از جمله تحول در پوشش و ظاهر پادشاه و درباریان و تغییر آداب سنتی دربار. او همچنین پیشکار اعظم قصر را برکنار و بیش از هزار نفر از خواجههای درباری را اخراج میکند و در خلال سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۱ به مراوده با غرب و خوشگذرانیهای افراطی علاقهمند میشود.
بزرگترین مشکل فیلم به زمان طولانی آن و تعدد بازیگران در نقش اصلی امپراطور باز میگردد؛ چهار بازیگر مختلف، سنین مختلفی از زندگی شخصیت اصلی را بازی میکنند و این در حالیست که فیلم در هر لحظه، در حال نوسان بین گذشته و حال است. از این رو درگیر شدن با شخصیت کاراکتر اصلی کمی پیچیدهتر میشود و مدت زمانِ طولانی فیلم، سبب میشود تا مخاطب تمرکزش را از هسته مرکزی اثر از دست بدهد یا به زبان دیگر، انسجام کلی و روایی فیلم با تعدد در فلاشبکها و سفر در زمان، کمرنگ شود.
سکانس پایانی فیلم، حاوی تضادِ تماتیکِ تلخ و گزندهای است؛ پادشاه پیر و پشت خمیده، پس از ۶ دهه به شهر ممنوعه-که اکنون به موزه بدل شده- باز میگردد، اما حالا باید برای ورود به شهر و قدم زدن در کوچههای آن، بلیت تهیه کند. پویی که در کودکی از مادرش، در نوجوانی از دایهاش و در میانسالی از همسرش جدا مانده، در ۱۷ اکتبر ۱۹۶۷ میلادی، در شهر پکن چشم از جهان فرو میبندد و نامش به عنوان آخرین امپراطوری که در شهر ممنوعه بر آن تخت طلایی نشسته، در تاریخ ثبت میشود.
تماشای فیلم آخرین امپراطور در نماوا