مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
انیمیشن «انکانتو» (Encanto)، شصتمین فیلم والت دیزنی انیمیشن استودیوز، ۸۴ سال بعد از «سفیدبرفی و هفت کوتوله» در ۱۹۳۷ است. فیلم جدید دیزنی داستان خانواده بسیار بزرگ مادریگال را روایت میکند که در کوههای کلمبیا، در خانهای جادویی، در مکانی زنده، پرشور و شگفتانگیز به نام انکانتو، پنهان شدهاند. جادوی انکانتو به همه کودکان خانواده، استعدادی منحصربهفرد بخشیده است، از قدرت فوقالعاده تا قدرت شفا بخشیدن – هر کودکی بهجز یکی، میرابل (استفانی بئاتریس). میرابل در یک روز سرنوشتساز متوجه میشود جادوی اطراف انکانتو در خطر است و او، کسی که همیشه بهعنوان یک عضو «معمولی» خانواده تصور میشد، ممکن است آخرین و تنها امید خانواده استثنایی مادریگال باشد.
«انکانتو» که از ۲۴ نوامبر ۲۰۲۱ روی پرده سینما رفت، امسال در جوایز گلدن گلوب جایزه بهترین فیلم بلند انیمیشن را برد و در نود و چهارمین دوره جوایز اسکار در سه بخش بهترین فیلم بلند انیمیشن، بهترین موسیقی (جرمن فرانکو) و بهترین ترانه («Dos Oruguitas»، موسیقی و شعر از لین مانوئل میراندا) نامزد است.
این فیلم که ویلمر والدراما در نقش آگوستین، جان لگیزامو در نقش برونو و جسیکا دارو در نقش لوئیسا، از دیگر صداپیشههای آن هستند، پیچیدگیهای یک خانواده و گذر از نقشهای خانوادگی برای شناخت درونی دیگر اعضاء را کند و کاو میکند.
با حضور لین مانوئل میراندا، ترانهسرا و آهنگساز قطعههای این انیمیشن موزیکال و جرد بوش و بایرون هاوارد («زوتوپیا»)، چهرههای کهنهکار دیزنی انیمیشن؛ و چریس کاسترو اسمیتِ تازهوارد بهعنوان کارگردان، مدیران دیزنی فرصت تولید «انکانتو» را غنیمت شماردند. کلارک اسپنسر، تهیهکننده و رئیس والت دیزنی انیمیشن استودیوز («لیلو و استیچ»، «تیزپا»، «رالف خرابکار») دراینباره میگوید: «من افتخار داشتم پنج فیلم بلند در این استودیو تولید کنم و به هر فیلم خیلی افتخار میکنم، اما در طول تقریباً ۲۰ سال تهیهکنندگی، هرگز این شانس را نداشتم که یک فیلم موزیکال برای دیزنی تولید کنم؛ بنابراین وقتی امکان کار با بایرون هاوارد، جرد بوش و لین مانوئل میراندا فراهم شد، از فرصت استفاده کردم؛ و اگر خوششانس باشید یک شریک تهیهکننده فوقالعاده باتجربه و پرشور مانند ایوت مرینو نیز دارید.» مرینو با ۲۵ سال حضور در والت دیزنی انیمیشن استودیوز روی انیمیشن های بزرگ زیادی مانند «موآنا» و «۶ ابرقهرمان» کار کرده است.
سازندگان کارتون انکانتو اهدافی بلند را دنبال میکردند. جرد بوش، نویسنده و کارگردان میگوید: «من و بایرون قبلاً در انیمیشن زوتوپیا با هم کار کرده بودیم و میخواستیم چیزی را که یک فیلم با حضور حیوانات سخنگو میتواند باشد، کامل کنیم و ارتقا دهیم. عمق شخصیت و پیچیدگی بدون قربانی کردن جنبههای سرگرمکننده و مبنا قرار دادن هستهای که واقعاً حرفی برای گفتن دارد.» هاوارد اضافه میکند: «و از آنجا که ما موزیسینهای قدیمی هستیم، میخواستیم همان اصول قصهگویی را که جرد به آن اشاره کرد، در یک موزیکال به کار ببریم.»
بوش و هاوارد میدانستند اگر میخواهند نگرش تازهای به موزیکالها داشته باشند، نیاز دارند با بهترینها کار کنند و همین کار را هم کردند: لین مانوئل میراندا برنده جوایز گرمی، امی و تونی که جرد با او در «موآنا» کار کرد؛ جرمن فرانکو، آهنگساز بااستعداد (یکی از ترانهسرایان انیمیشن «کوکو» پیکسار) و مایک الیسوندو تنظیمکننده به تیم موسیقی پروژه شامل تعدادی دیگر از هنرمندان برتر این حوزه اضافه شدند. بوش میگوید: «کاری که مایک توانست با موسیقی این فیلم انجام دهد واقعاً باورنکردنی است. گستره آهنگها واقعاً تماشاگران را متحیر میکند.»
تیم سازنده «انکانتو» کار را با بحث درمورد مهمترین چیزهای مشترک از دید خودشان شروع کرد. همه آنها قبول داشتند خانواده از همه مهمتر است. هاوارد توضیح میدهد: «لین مانوئل، جرد و من، همه ما خانوادههای بزرگ و گستردهای داریم؛ بنابراین تحقیقات اولیه ما واقعاً فقط درمورد خودمان بود. ما به خانوادههای گسترده خود و نحوه عملکرد این پویاییهای پیچیده نگاه کردیم. این یک چالش هیجانانگیز برای ما شد.» و بدین شکل، طرح داستان شروع به شکلگیری کرد. پرسش اصلی که گروه سازنده میخواست بررسی کند این بود که ما واقعاً چقدر خانواده خود را میشناسیم و آنها چقدر ما را میشناسند؟ بوش با خنده میگوید: «این فیلم درباره خانوادهدرمانی است.»
آنها همزمان به این فکر میکردند که داستان باید در کجا رخ دهد. بوش ادامه میدهد: «ما درمورد آمریکای لاتین صحبت کردیم و هر چه بیشتر درباره آن و بخصوص اهمیت خانواده در منطقه صحبت کردیم، بیشتر میخواستیم درباره کلمبیا بدانیم، مکانی که اغلب از آن بهعنوان چهارراه آمریکای لاتین یاد میشود.» پس آنها چمدانهای خود را بستند و راهی آمریکای جنوبی شدند. بوش و هاوارد علاوه بر آشنا شدن با موسیقی آنجا که تلفیقی از جدید و قدیمی، محلی و جهانی است، یکی از جالبترین چیزهایی که توانستند تجربه کنند، مکانهای جادویی به نام انکانتو بود. هاوارد میگوید: «برای همین اسم فیلم را “انکانتو” گذاشتیم. انکانتوها در سرتاسر آمریکای لاتین هستند، معمولاً در مناطق شگفتانگیز طبیعی؛ و دوستان ما در کلمبیا گفتند در این مکانها جادو روی میدهد و همیشه همینطور بوده است. نه جادوی اروپایی – نه جادوگران و عصاهای سحرآمیز – بلکه جادویی که با احساسات و بخشی از سنت ادبی رئالیسم جادویی گره خورده است.»
پس از این سفر شگفتانگیز بود که بوش و هاوارد متوجه شدند به یک شریک نیاز دارند و خوششانس بودند که چریس کاسترو اسمیت را پیدا کردند. بوش میگوید: «تیم ما صدها فیلمنامه را خواند و با حدود ۲۰ نویسنده ملاقات کرد.» بعد آنها نوشته چریس را خواندند و غافلگیر شدند. «روز بعد که آمدیم گفتیم، “او، او! خودش است.”» و بهاینترتیب گروه سه کارگردان فیلم شکل گرفت.
تیم سازنده فیلم میخواست مطمئن شود که تصویری دقیق از کلمبیا را نشان میدهد، از لباسها و شخصیتها گرفته تا خانهها و محلهها. لورلی بووه، دستیار طراح صحنه میگوید: «کاسیتا (خانه) از خانههای سنتی کلمبیاییِ باریچارا، کارتاهنا و سالنتو الهام گرفته شد. ما در اوایل کار با مهندسان معمار کلمبیایی صحبت کردیم و آنها اطلاعات فوقالعادهای درمورد ساخت این خانهها به ما دادند. یکی از چیزهایی که یاد گرفتیم این بود که در مناطقی که قهوه کشت میشود، به دلیل شرایط آب و هوایی خانهها ازنظر حس فضای داخلی و خارجی، معماری خاصی دارند؛ بنابراین ما این را به طراحی خانه خود اضافه کردیم، همچنین یک حیاط زیبا که در آن میتوانید تمام درهای جادویی را ببینید.» اما طراحی خانه تنها به ساختار ساختمان ختم نشد. او اضافه میکند: «ما یک مشاور گیاهشناس داشتیم تا درباره همه گیاهان منطقه اطلاعات به دست آوریم، چون واقعاً میخواستیم تنوع زیستی عظیم کلمبیا را منعکس کنیم.»
«انکانتو» همچنین از راهنماییهای تراست فرهنگی کلمبیایی خود بهره برد – گروهی کارشناس موسیقی، مردمشناسی، فرهنگ، معماری و گیاهشناسی و موضوعات دیگر که همه بخش مکمل ساخت این فیلم بودند، اما سازندگان انیمیشن فقط با کارشناسان خارج از استودیو مشورت نکردند. آنها همچنین برای الهام گرفتن به افراد درون دیزنی انیمیشن روی آوردند. چریس کاسترو اسمیت توضیح میدهد: «گروهی از هنرمندان و کارکنان استودیو که ما آنها را “فامیل” مینامیم منبع بزرگی برای الهام و یادگیری شدند. حتی پیش از این که یک فیلمنامه یا یک داستان داشته باشیم، درباره چیزهایی مانند خانواده، تربیت خانوادگی خودمان و آنچه برای فیلمی که از آمریکای لاتین الهام گرفته باشد، صحبت کردیم. “فامیل” در عین حال نسخههای اولیه فیلمنامه را بررسی کرد و بخشی مکمل هر صحنه بود.»
طبعاً با توجه به موزیکال بودن فیلم، طراحی رقص نقش زیادی داشت. برخلاف همکاریهای معمول در آثار موزیکال که طراح رقص پس از مشخص شدن چیدمان کار وارد پروژه میشود، جمال سیمس، طراح رقص و کای مارتینس، مشاور رقص و طراحی آن دریک انیمیشن، قبل از شروع چیدمان یا حتی طراحی آهنگهای فیلم وارد پروژه شدند. به همین دلیل، کارگردانان توانستند استوریبوردها و همچنین شخصیتهای هر یک از نقشها را همراه با طراحی سکانسهای رقص توسط جمال به اشتراک بگذارند. آنها همچنین توانستند برای زنده کردن صحنههای رقص از رقصندگان لاتین دیگری کمک بگیرند.
تیم انیمیشن پس از دیدن طراحی رقص برای یک سکانس عظیم در فیلم بلافاصله کار روی آن را شروع میکرد. کیرا لتوماکی رئیس انیمیشن میگوید: «آنقدر زود بود که ما فقط دموی لین-مانوئل برای آهنگهای فیلم را داشتیم و همه آهنگها را هم خودش خوانده بود، اما لحظهای که کل طراحی رقص را دیدیم، تمام تیم انیمیشن ما بهقدری الهام گرفت که بیصبرانه منتظر بودیم کار را شروع کنیم؛ بنابراین درواقع کار را کمی غیرمتعارف انجام دادیم. درست زمانی که چیدمان شروع شد، تیمی از انیماتورها را گذاشتیم که روی آن کار کنند.» به گفته لتوماکی روند جدید به این صورت پیش رفت که «تیمی از انیماتورها با دیدن ویدیوی طراحی رقصها که کای و جمال تهیه کرده بودند، حرکات فیزیکی رقص را بهطور تقریبی روی شخصیتها پیاده میکردند. آنها واقعاً به نحوه قرارگیری پاها توجه داشتند، بهگونهای که انگار شخصیتها در محیط سهبعدی بهصورت واقعی کار میکنند. بعد نیتن وارنر، مدیر فیلمبرداری و چیدمان پروژه و تیم او توانستند وارد کار شوند و فیلم را بیشتر شبیه یک فیلم زنده فیلمبرداری کنند.»
درنهایت هاوارد میگوید: «”انکانتو” داستانی درباره خانواده است و هرچند همه ما هنگام تولید فیلم ازنظر فیزیکی از هم دور بودیم، اما فکر نمیکنم خانواده دیزنی انیمیشن هرگز قویتر از این بوده باشد. همه ما تمام استعداد و قلب خود را برای این فیلم گذاشتیم. همه ما هر چیزی که داشتیم در “انکانتو” به کار بردیم و امیدواریم مردم هر کجای دنیا که هستند، شور و شوق ما را در فیلم ببینند، اما مهمتر از همه، امیدواریم خودشان را ببینند.»
منبع: دیزنی (کامیل جفرسون)