مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
لیدی گاگا و جرد لتو هیچ جا خود را نشان ندادند. به گفته ریدلی اسکات، کارگردان، هیچیک از ستارههای برنده اسکار درام مجلل «خاندان گوچی» (House of Gucci) ساخته او، تا پیش از آن که فیلمبرداری اصلی در پایان فوریه ۲۰۲۱ در رم شروع شود، هرگز به خود زحمت ندادند سر صحنه بیایند، در عوض، آنها در حالی خود را نشان دادند که کاملاً در قالب شخصیتهای خود فرو رفته بودند – گاگا در نقش پاتریتزیا رجانی، زن بلندپرواز ایتالیایی که به جرم استخدام دو آدمکش برای قتل همسر سابقش، مائوریتزیو گوچی در سال ۱۹۹۵ به زندان محکوم شد؛ و لتو با یک گریم بسیار سنگین و کله کچل در نقش پائولو گوچی، نایبرئیس پرشور و به لحاظ شخصیتی درگیرِ برند لوکس گوچی. این دو در کل مدت دو ماه و نیم فیلمبرداری، هم در داخل و هم بیرون صحنه فیلمبرداری، کاملاً در نقشهای خود فرو رفته بودند.
درحالیکه لتو به خاطر بازیگری متد شهرت دارد، گاگا در روند تعالی بخشیدن به شخصیت خود برای تجسم فردی غیر از خودش یا همان استفانی جرمنوتا، تازهکار بود. اسکات اذعان میکند نمیتواند به یاد بیاورد که بازیگر زن اصلی فیلمش در طول فیلمبرداری واقعاً با لهجه ایتالیایی صحبت میکرد یا خیر. کارگردان ۸۳ ساله کلاسیکهای مدرن مانند «بیگانه»، «گلادیاتور» و این اواخر «آخرین دوئل» میگوید: «خب، ابتدا فراموش کردم، چون او در هر دقیقه روز که میدیدمش کاملاً در شخصیت خود فرو رفته بود. او حتی ازنظر اجتماعی کاملاً در شخصیت مائوریتزیو گوچی بود؛ بنابراین فکر کردم همیشه همینطور بوده است، اما نبود، درست مثل جرد لتو. او به روشی بسیار مشابه کار میکند. وقتی وارد صحنه میشود، انگار غوطهور شده و تا وقتی کارش تمام نشده است از آن قالب بیرون نمیآید.»
اگرچه درام-زندگی نامهای ۷۵ میلیون دلاری «خاندان گوچی» فیلمی با جزئیات کامل است و بازیگرانی درجه یک شامل آل پاچینو، جرمی آیرونز و آدام درایور در نقش اعضای اولین خانواده برند مد ایتالیایی (و همچنین سلما هایک در نقش یک طالعبین و محرم رازهای پاتریتزیا) در آن بازی میکنند، فیلم اساساً به گاگا تعلق دارد. («خاندان گوچی» از نوامبر ۲۰۲۱ روی پرده سینماها رفت.)
در فیلم، پاتریتزیا زنی بلندپرواز با ظاهری شبیه الیزابت است که به مائوریتزیو (درایور) دل میبازد و با او ازدواج میکند. رودولفو (آیرونز) پدر مائوریتزیو با این پیوند مخالف است، اما مرد جوان که میخواهد یک وکیل ایدئالیست باشد، زنی را پیدا میکند که پدرش احساس میکند در حد او نیست. در ادامه و بهتدریج مائوریتزیو با تشویق همسرش به همهچیزهایی شود که از آنها متنفر بود. لتو نقش پائولو، پسر آلدو (پاچینو)، برادر رودولفو را بازی میکند که خود را یک طراح مد و جانشین بالقوه برند گوچی میداند، اما ایدهها و رفتارش باعث شرمساری خانواده است.
گاگا تنها در دومین نقش اصلی خود در یک فیلم سینمایی و اولین بار پس از نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگر زن برای «ستارهای متولد میشود»، نقش شخصیتی را بازی میکند که نقشه میکشد، جوش میآورد، از کوره در میرود و به خود میپیچد. همه اینها در خدمت به تصویر کشیدن زنی با انگیزههای پیچیده است که به ارتقای برند گوچی کمک کرد و در عین حال یک شکاف خانوادگی را تسهیل کرد که درنهایت سلسله آنها را از هم پاشید. (رجانیِ واقعی به دلیل ترتیب دادن قتل همسر سابقش در ۱۹۹۷ مجرم شناخته شد و پس از گذراندن ۱۸ سال از یک محکومیت ۲۹ ساله، از زندان آزاد شد.)
گاگا در مصاحبههای مختلف بهتفصیل توضیح داده است که چگونه حرکات یک پلنگ را برای فرو رفتن در ویژگیهای جسمانی شخصیت متمایز خود مطالعه کرد و شش ماه با یک مربی گویش کار کرد تا لهجه شمال ایتالیای رجانی را یاد بگیرد. برخی با نتایج کار او مخالف هستند – ازجمله مربی گوچی «خاندان گوچی» که با گاگا کار نکرد – اما جانینا فاچو، تهیهکننده فیلم «خاندان گوچی» یکی از کسانی است که کار خواننده-بازیگر در فیلم او را غافلگیر کرد. فاچو که همسر اسکات و گاهی شریک تهیهکننده فیلمهای اوست، میگوید: «او نقش خود را درک کرد. وقتی درمورد پاتریتزیا صحبت میکرد، متوجه بود این شخصیت، سیاه و سفید نیست. قرار نیست فیلمی درباره یک زن بد بسازیم که شوهرش را میکشد. او یک انسان است؛ بنابراین گاگا با قلب زیبا و عظیمی که دارد به نقش نزدیک شد و سعی کرد بفهمد چه چیزی باعث شد پاتریتزیا به این نقطه برسد. او وقتی شروع کار چه جور آدمی بود و چه چیزی او را متحول کرد.»
فاچو درباره غوطهور شدن گاگا در نقش پاتریتزیا به سبک بازیگری متد، آن را یک مهارت کامل هنری میداند: «او واقعاً تکتک احساسات پاتریتزیا را از ابتدا تا انتها مطالعه کرد. همانطور که میبینید، او حتی ازنظر فیزیکی هم تغییر میکند، چون آنقدر مجذوب نقش شد که به پاتریتزیا تبدیل شد. در کل مدت فیلمبرداری، فقط در قالب پاتریتزیا با ما حرف میزد و وقتی در اطراف ما بود همیشه شبیه پاتریتزیا بود.»
لیدی گاگا در پاسخ به سؤالی درباره به تصویر کشیدن شخصیت پاتریتزیا بهعنوان کسی که مطبوعات ایتالیایی در جریان دادگاه قتل با عناوینی چون «الیزابت تیلور» و «بیوه سیاه» از او یاد میکردند، میگوید: «چالش بزرگ برای ساخت پاتریتزیا این است که تا پیش از مرگ مائوریتزیو گوچی اطلاعات زیادی از او موجود نیست. او با این پرونده در دنیا معروف شد. من خیلی متمرکز و به شیوه خبرنگاری درمورد او تحقیقات زیادی انجام دادم. مطالبی را که میتوانست من را بیشتر با او آشنا کند مطالعه کردم و فیلمِ تمام مصاحبههایی را که بعد از قتل انجام داد، دیدم تا با نوع رفتار او آشنا شوم و با حرفهای دروغ و راست او هماهنگ شوم. اگر مصاحبههای یک فرد را دائم تماشا کنید با درجه احساسی او هماهنگ میشوید؛ و پاتریتزیا خیلی دروغ گفت.»
گاگا میگوید مطلبی ۸۰ صفحهای به سبک خاطرهنویسی نوشت که پاتریتزیا کیست و چگونه برای بزرگ کردن مائوریتزیو و در نتیجه خودش، اعضای خانواده گوچی را فریب داد.
از سوی دیگر، لتو که خود از طرفداران قدیمی گوچی است – و در نمایشهای خانه مد حضور داشت و با طراح اصلی گوچی، الساندرو میکله دوست است – برای این که آماده نقشآفرینی درخشان خود در قالب پائولو شود، پنج ساعت در روز را روی صندلی گریم میگذراند، طوری که چهره او در فیلم شباهت چندانی با خودش ندارد. او هم در بین برداشتها هرگز از نقش خود بیرون نمیآمد و با بازیگران و عوامل تولید فیلم با همان حالت اغراقشده و لهجه متمایز شخصیت پائولو حرف میزد، یک رؤیاپرداز دلقک غمگین که بین بزرگی جاهطلبیهایش و تحقیرهای روزانه از سوی خانوادهاش دست و پا میزند. لتو میگوید در اولین روز فیلمبرداری، سر صحنه با گریم کامل به پاچینو که نقش آلدو گوچی، پدرخوانده برند ایتالیایی را بازی میکند نزدیک شد و با صدای بلند به او سلام کرد: «پاپا، من هستم، پائولو!» (پاچینو بدون این که متوجه شود این ایتالیایی میانسال درواقع خواننده اصلی گروه ترتی سکندز تو مارس است، در ابتدا خیلی او را تحویل نگرفت و فاصله خود را حفظ کرد تا این که فهمید او لتو است.)
فاچو میگوید: «ما هرگز او را بدون پروتز ندیدیم. منظورم این است کنار ما میایستاد و هرگز فکر نمیکردیم او جرد است. او کار خودش را میکند. او در قالب شخصیتی با ایدههای خودش ظاهر میشود. دیوانهوار بود!»
دیوانه کننده اما شاید نه خیلی تکاندهنده برای بازیگری که در این مرحله از دوران کاری خود قرار دارد. لتو در تمام مدت فیلمبرداری «باشگاه خریداران دالاس» در ۲۰۱۳ قالب شخصیت تراجنسیتی خود و شکل صحبت کردن او را حفظ کرد و برای آن برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد نقش مکمل مرد شد. او برای ماندن در ذهن شکنجهشده شخصیت جوکر خود در فیلم «جوخه انتحار» (۲۰۱۶) نیز کارهای عجیب و غریبی میکرد.
صحنههای پائولو با بازی لتو و پدرش آلدو با بازی پاچینو در فیلم، کمی یادآور صحنههای پاچینو با جان کازال در نقش فردو کورلئونه در فیلمهای «پدرخوانده» است. هر دو وقتی پس از پدر بهعنوان جانشین وارد عمل شدند، به طرز دوستداشتنی نگونبخت و تلخ بودند.
لتو میگوید: «این تفکر بهخودیخود دلچسب است. آل پاچینو بازیگری است که روش انجام کارها را عوض کرد، انتخابها و تعهد او به کارش افسانهای است و فرصت همکاری با چنین فردی فوقالعاده است. راحت میشود در یک فیلم نقش پسر او را بازی کرد. او گرم، بامحبت و بامزه است، بدون خودخواهی و چیزهای زیادی از او میتوان یاد گرفت، من عاشق شخصیت پائولو گوچی شدم. حس کردم خداحافظی با او خیلی سخت است. شما این شخص آشنا میشوید و آنچه با آن روبرو میشود تلخ است و بهنوعی دل من را میشکند. از کبوترهایش گرفته تا ویژگیهای جسمانی، حس شوخطبعی و تحول او، بازی در این نقش یک کوه بینظیر برای بالا رفتن بود.»
اسکات در پاسخ به این پرسش که پایبندی لتو و گاگا به بازیگری متد درنهایت چه چیزی به فیلم داد، میگوید: «من در ابتدا مضطرب بودم – این واقعیت که یک عقل کل ممکن است بگوید، “خب، این آدمها ایتالیایی هستند. چرا ایتالیایی حرف نمیزنند؟” و پاسخ من این بود که “خب، احمق، چون اینطوری فیلم باید زیرنویس داشته باشد و مردم تمایلی به دیدن فیلمهای گرانقیمت با زیرنویس ندارند.” بعد آنها میگویند: “خب، لهجه ایتالیایی حواس من را پرت میکند.” اما بازیگران فیلم در این زمینه خیلی ماهر بودند و کاملاً به شخصیتهای آنها میآمد. لحظاتی در فیلم هست که جرد از جنبه مثبت خندهدار و خارقالعاده است.»
فیلم خاندان گوچی با اقتباس از کتاب «خاندان گوچی: یک داستان جنجالی از قتل، جنون، زرق و برق و حرص» که در ۲۰۰۱ به بازار آمد ساخته شده است. در این کتاب، سارا گی فوردن، نویسنده بازگو میکند که چگونه پاتریتزیا نقشه قتل همسر سابقش، وارث امپراتوری گوچی را طراحی کرد.
اسکات که پیشازاین رفتار بیرحمانه افراد فوقالعاده ثروتمند را در فیلم «همه پولهای دنیا» به تصویر کشید، میگوید: «ماجرای خاندان گوچی بیشباهت به دو خانواده هنرمند معروف یا بدنام در ایتالیای قرن چهاردهم و پانزدهم نیست. مدیچی و بورجیا، خانوادههایی که اعضای آن دائم در حال رویارویی بودند. این دقیقاً همان چیزی است که اینجا اتفاق میافتد، یک داستان مدیچی مدرن و به شکلی خندهدار است. ازنظر من بسیار افراطی است، به شکلی اپرایی افراطی است.»
منبع: والچر، ددلاین