مجله نماوا، مهگان فرهنگ
داستان انیمیشن لوکا همان داستان تکراری دوستی، فداکاری، تلاش است، اما اینبار پیکسار علاوه بر اینکه به دوستی تاکید دارد به پذیرش یکدیگر با هر ویژگی اشاره دارد و اینکه یک گام دیگر در گردشگری جهانی برداشته و یک سرزمین دیگر را به مخاطبان خودش ارائه میدهد. پیکسار اخیراً دست به گردشگری زده و هربار یک فرهنگ و آداب و رسوم را نشان میدهد و مخاطبانش را با نکاتی جدید آشنا میکند.
اینبار علاوه بر آنکه به ایتالیا، سرزمین پاستا، وسپا و ساحل آفتابی سفر میکند، به اسطورهها و قصههای محلی این سرزمین تاریخی نیز اشاره میکند. انیمیشن «لوکا» اولین ساخته بلند انریکو کازاروزای ۴۹ ساله به حساب میآید. او قبل از «لوکا»، انیمیشن کوتاه «ماه» را ساخته بود. او همچنین در گروههای دیگر دیزنی و پیکسار سابقهی همکاری داشته است. اگرچه ساخت این انیمیشن برای برای پیکسار پرخرج نبوده است، اما شاید بهدلیل اینکه در گروه انیمیشنهایی است که مخاطبان را به سرزمینی جدید میبرد و با فرهنگی جدید روبهرو میسازد، ارزشمند است. «لوکا» انیمیشن عجیب و غریبی به لحاظ تکنیک نیست ولی اثری، موفق است.
لوکا یک پسربچه و غول دریایی است؛ او زندگی ساده و بیهیجانی دارد، اما پسری کنجکاو است. مادربزرگش تنها کسی است که او را همراهی میکند. لوکا و خانوادهاش اگرچه ظاهری شبیه به انسانها دارند اما انسان ها از آنها میترسند. لوکا با وجود اینکه مادرش او را از سطح آب رفتن منع میکند و نمیخواهد که برای پسرش اتفاقی بیفتد، اما همیشه این کنجکاوی را دارد و گاهی تلاش میکند، به سطح آب برود. او گاهی وسایلی را که از آدمها در آب افتاده پیدا میکند و پنهانی از آنها نگهداری میکند. در طول داستان لوکا با یک هیولای دریایی دیگر به اسم آلبرتو آشنا میشود. آلبرتو به لوکا این جسارت را میدهد که از آب بیرون بیاید، تغییر شکل خود را ببیند، پاهایش را بشناسد و راه برود. آلبرتو همان دوستی است که تغییر شکل ظاهری را در لوکا بهوجود میآورد و در ادامه و آشنایی با جولیل و اتفاقهای جدید او به تغییرات درونی هم میرسد.
لوکا در اتاق آلبرتو تصویری از وسپا را میبیند. آرزوی آلبرتو داشتن یک وسپا است، تا با آن به دور دنیا سفر کند. آلبرتو به او میگوید که هروقت از چیزی ترسید باید بگوید: ساکت شو برونو. این کاری است که خودش انجام میدهد. آنها در رویاهایشان با وسپا سفر میکنند. خیلی زود شروع به ساختن چیزی شبیه به وسپا میکنند و با او حرکت میکنند و اوج میگیرند، اما سقوط میکنند، ولی پس از سقوط شادی میکنند و باز تصمیم میگیرند که ادامه دهند و میگویند: زندهایم به کوری چشم برونو.
پایان یک تردید
لوکا در ابتدا تردید دارد که به همراه برونو برود ولی بالاخره برونوی ذهنش را ساکت میکند و با آلبرتو وارد شهر میشوند. آنها در شهر وسپای واقعی میبینند و حتی وسایل ماهیگیری و مجسمههایی که شکار غولهای دریایی را نشان میدهد. آنها با دختری به نام جولیا آشنا میشوند که با آنها دوست میشود و آنها با هم در مسابقه سالانه سه گانه شهر-دوچرخهسواری، شنا و پاستا (ماکارونی) خوری، با طنابکشی شرکت میکند. در این میان با آدمها و افراد مختلف آشنا میشوند. در این میان اتفاقاتی بین آنها و ارکول میافتد و ارکول که شخصیت منفی فیلم است، همیشه جوری وانمود میکند که آنها نمیتوانند در مسابقه پیروز شوند. اما جولیا با لوکا و البرتو یک گروه می سازد وحالا ارادههایشان برای پیروزی قویتر است. جولیا آنها را به خانهی خود میبرد و حتی مخفیگاه خود را به آنها نشان میدهد .
لوکا علیرغم اینکه در ابتدا کمی میترسد، اما مکاشفهگر است و دوست دارد دست به تجربههای جدید بزند، کتابهای جولیا برایش جذابیت دارد و با توضیحات جولیا دربارهی ستارهها، ماه، بناهای تاریخی ایتالیا یا امپراطوری روم از جمله کولوسیوم وغیره، عاشق درس خواندن میشود. سواد ندارد، اما خوشحال است که جولیا به او کتاب داده است. کارگردان در اینجا به خوبی به تاریخ، فرهنگ و هنر ایتالیا اشاره میکند. در این میان کارگردان ادای دین به پینوکیو و کارلو کلودی میکند. اینجاست که بحث جهانی حرف زدن و گردشگری ِنهادینه شده در این فیلم بیشتر نمود پیدا میکند.
تمام کشمکشهای بین شخصیتها پایان خوش فیلم مانند دیگر پایانهای والت دیسنی و پیکسار است و این برای همهی مخاطبان مشخص است. اما آنچه «لوکا» را متمایز میکند، اول شیرینی و دلنشینیاش است، دوستی و پذیرش یکدیگر همانطور که هستند. اینکه نباید کسی را به زور به مسلک خود درآورد . پس از آن نگاه جهانگردی و گردشگری که در فیلم در جهت شناخت یک سرزمین و جغرافیای دیگر دیده میشود و در نهایت تلاش و از پا درنیامدن. لوکا با همان شیرینی به کودکان، نوجوانان و مخاطبانش شجاعت و دوری از ترس را یاد می دهد و می گوید: ساکت شو برونو و اینکه حتی پس از شکست هم نباید خسته بود و به کوری برونو باید زنده بود و تلاش کرد.
کازاروزا کارگردان این فیلم، ایتالیایی است و «لوکا» را، ادای احترام به فدریکو فلینی و دیگر فیلمسازان کلاسیک ایتالیایی و همچنین کارگردان بزرگ ژاپن ، میازاکی میداند. او اشاره می کند که از «زمین میلرزد» اثر ویسکونتی، «استرومبولی» یا «زمین خدا» اثر روسولینی و «کنار من بمان» راب راینر و همچنین فیلمهای استاپ موشن وس اندرسون الهاماتی برای این فیلم گرفته است.
تماشای انیمیشن لوکا در نماوا