مجله نماوا، مینو خانی
سال ۱۹۲۵، مزرعه تربیت گاو در مونتانا در غرب آمریکا که توسط دو برادر، فیل و جُرج بِربَنک اداره میشود. فیل، برادر بزرگتر است، در دانشگاه ییل شاگرد ممتاز بود، اما مخاطب او را در نقش ماچویی (مردی که با خشونت کلامی میخواهد با قدرت، دیگران را رهبری کند) میبیند که انگار مشکل روحی دارد و البته نقش خود را خوب ایفا میکند. جرج، تحصیلکرده و مدرن است و کت و شلوار و کراوات میپوشد و ماشین سوار شدن را به کالسکه ترجیح میدهد. فیل در صحبت با برادر از الفاظ تحقیرآمیز استفاده میکند و این رفتار او وقتی شدیدتر میشود که جرج با رُز، بیوه رستورانداری که روزگاری در سینما برای فیلمها، پیانو مینواخته ازدواج میکند و او را به خانه مشترکش با فیل میبرد. فیل از هر فرصتی برای آزردن رُز استفاده میکند، تا جایی که رُز برای فرار از شرایط به الکل رو میآورد و تا حدی مینوشد که عقل و هوش از سرش میرود.
«قدرت سگ» ساختهی جین کمپیون، کارگردان اهل نیوزیلند است که نامش به عنوان اولین زن سینماگری که نخل طلای جشنواره کن را (برای فیلم «پیانو») به دست آورده، در تاریخ سینما ثبت شده است. وی همچنین جزو پنج زن سینماگری است که نامزد جایزه اسکار شده و توانسته به خاطر فیلمنامه اروژینال فیلم «پیانو» این جایزه را کسب کند و حالا بعد از ۱۲ سال بعد از آخرین فیلم بلند خود، «ستاره درخشان»، دوباره با یک فیلم بلند به سینما برگشته است.
«قدرت سگ» که توانست در هفتاد و هشتمین جشنواره ونیز، جایزهی بهترین کارگردانی را برای کمپیون به همراه آورد، اقتباسی از رمانی به همین نام، نوشته توماس سویج است. سویج این رمان را در سال ۱۹۶۷ نوشت و در آن علاقهاش را به فضای غرب وحشی نشان داد. ظاهراً سویج همیشه دوست داشته که داستانهایش در فضاهای بکر غرب آمریکا بگذرد و زیبایی آن فضاها در تاثیرگذاری داستانش و خصوصاً شخصیتپردازی قهرمانانش نقش داشته باشد، زیرا معتقد بوده که «منظرهها به شدت ما را شکل میدهند». سویج در «قدرت سگ» درام تلخی را در پسِ ظاهر یک وسترن پنهان میکند، در حالی که همهی اجزای فرمی و زیباییشناسانه یک وسترن، در اثر وجود دارد.
یادی از کابویهای تاریخ سینمای وسترن
جین کمپیون نیز تلاش کرده این وجه از رمان را در اقتباس سینمایی حفظ کند. فیل با بازی تحسینبرانگیز بندیکت کامبربچ در نقش کابویی که با لحنی خشن با همه حرف میزند و میخواهد همه را تحت سلطه خود درآورد، یادآور کابوهای تاریخ سینمای وسترن آمریکاست، اما این فقط وجه ظاهری و فرمی از ژانر وسترن است. «قدرت سگ» غیر از طبیعت بکر خیرهکننده مونتانا و مزرعه گاوداری و لباس کابوی فیل و کارگران مزرعه، در محتوا اصلا وسترن نیست، بلکه درامی درباره عشق و حس مردانگی است.
فیل، شخصیت محوری داستان است. در قابهایی که دوربین از داخلِ فضای بسته، بیرون را نشان میدهد و فیل در حال راه رفتن، و یا در قابِ پنجرهها جای میگیرد، بر نقش محوری او تاکید میشود. فیل کار خود را استادانه انجام میدهد، همیشه مورد تحسین مردان مرزعهاش است و از همه اینها لذت میبرد. رهبر گروه است و تمام اظهارات مهربانی و همدلی را رد میکند و کمپیون دلایل این حس را به ظرافت نشان میدهد.
بسیاری «قدرت سگ» را فیلمی روانشناسانه میدانند که در بطن خود یک مشکل روحی-جنسی را آن هم در جامعه و روزگاری که مسائل ناشی از این مشکل در بسیاری از کشورهای غربی به رسمیت شناخته شده و دیگر تابو نیست، مطرح میکند. پایان فیلم با آشکار کردن ماهیت عمیق قهرمان اصلی، تمام قدرت درام آشکار میشود و عشق جای ظلم و رفتارهای تحقیرآمیز را میگیرد.