مجله نماوا، نغمه خدابخش
اگر تماشای سریال «خسوف» را آغاز نکردهاید، این نوشته میتواند بخشهایی از داستان را لو دهد
بررسی قسمت هفتم سریال خسوف
با شروع پخش قسمتهای ابتدایی سریال خسوف به کارگردانی مازیار میری، قصه و روایت پرفراز و نشیب این مجموعه، انگیزه دنبال کردن را در بیننده ایجاد کرد و هر بار هیجان تماشای قسمت جدید فراهم شد. اکنون که سریال خسوف به نیمه راه رسیده، بهنظر میرسد انتظارات بیننده را برآورده کرده و او را مقابل قصهای فکر شده و چیدمانی حرفهای در بخشهای مختلف قرار داده و بدین شکل فرصت حدس زدن اتفاقات جدید را از مخاطبش گرفته است.
سریال خسوف با اتفاقی ساده و تکراری آغاز و با بحرانی غیرقابل پیشبینی پیش رفت و به عاشقانهای دلچسب رسید. با فلش بک به گذشته ماجرا سر و شکل دیگری به خود گرفت و بحران اولیه روایت به فراموشی سپرده شد.
حالا سریال در ادامه نیز به قصهی عشقِ امیر و آتیه اکتفا نمیکند و در خلال روایت عاشقانهای آرام، نوعی شتابزدگی را با هوشمندی در پیش میگیرد و هر بار، غافلگیری مخاطب را باعث میشود و کنجکاوی را برای پیگیری داستان دو چندان میکند. سریال پیش از آن که قصهی کاراکترهای اصلی برای تماشاگر خسته کننده شود با طرح ماجرایی از زندگی شخصی و دغدغههای دیگر شخصیت، تماشاگر را با هیجانی تازه مواجه میکند.
«خسوف» در شخصیتپردازی حساب شده عمل کرده؛ با تعدد شخصیتها و عملکردشان در موقعیتهای مختلف تماشاگرش را به فکر کردن وادار میکند در این بین شخصیتهای جالب توجهی را طراحی کرده و بدون آنکه کاراکتری را صرفا سیاه یا سفید به نمایش بگذارد مخاطب را با آنها همراه میکند.
چیدمان کاراکترها و قرار دادن آنها در مقابل یا کنار یکدیگر از جمله ترفندها و نکات قابل توجه این مجموعه است.
علاوه بر شخصیتهای باورپذیر و درست طراحی شده قصه، نقشآفرینی قابل قبول مجموعه بازیگران نیز، همذات پنداری و همراهی مخاطب را باعث شده است.
شخصیت امیر جوانی محجوب و خجالتی که بنا به آنچه در گذشته اتفاق افتاده جرات بیان واقعیت و احساس فعلی خود را ندارد، کاراکتری قابل باور است که با نقش آفرینی حساب شده سجاد بابایی همانقدر به بیننده نزدیک میشود که نقطه مقابل او شخصیت آرمان، با بازی کسری پرتوی. جوانی مدعی و بیپروا که برای رسیدن به خواسته خود در برابر پدر میایستد و نمونهای است از نسل امروز، جسور و پرادعا.
در سوی دیگر دو خواهر، سمیرا و ثمین، را مقابل هم قرار میدهد. سمیرا، پریا مجللی، دختر آرام و تودار که سرش به کار خودش است و با ورود ناگهانی خواهرش و برای فاش نشدن رازش مجبور به تحمل حضور او شده و سکوت میکند، همانقدر کنجکاوی برانگیز است که ثمین، نسیم یعقوبی، دختر سبکسر و سادهای که گویی هر آنچه در ذهن دارد به زبان میآورد و بیپروا احساس خود را بیان میکند و در پی رسیدن به آرزویی بزرگ است.
هما مادر امیر، فریبا خادمی، شخصیتی جدی و منضبط به لحاظ شغل و مصمم در مقابل امیر برای ماندن سر قولی که به دختر دایی خود داده در مقابل مادربزرگ شیرین و دوستداشتنی قصه شمسی فضلالهی با دغدغههای جذاب و درک موقعیت و احساس نوههایش و گاه همراه شدن با آنها. دایی محراب، امین تارخ، فردی جدی، مستقل و دانای کل خانواده است که قدرت تصمیمگیری برای تکتک افراد خانواده را دارد، اما به ناگاه میلغزد و عشقی غیرمتعارف را تجربه میکند. از طرفی رضی، علی عمرانی، که به ظاهر فردی خوشگذران و بذله گوست متوجه کوچکترین اتفاقاتی است که در شرکت رخ میدهد.
تکتک کاراکترهای «خسوف» هم به شکل فردی و هم در مقایسه با کاراکترهای دیگر قابل تحلیل و بررسی هستند. تعدد و تعمق در شخصیتهای داستان از نکات قابل توجه است که نه تنها این تعدد باعث آشفتگی ذهن مخاطب نشده بلکه در باورپذیری و غرق شدن در روایت نیز تاثیرپذیر است از طرفی هر گاه که لازمه پیشرفت روایت بوده با ورود شخصیتی جدید و تعریف کاراکتر موردنظر ماجرایی تازه رقم میخورد و قصه به سمت و سویی دیگر میرود که بهخودی خود جالب توجه است.
ورود شخصیت ثمین به قصه و جسارتِ غیرمعمولِ او در رفتار و گفتار علاوه بر غافلگیری مخاطب در روند و پیشبرد اتفاقات نقش موثری داشته و قصه از یکنواختی و یکدستی خارج شده و در قسمت هفتم با ورود اسما با بازی المیرا دهقانی، که برای روشن شدن تکلیف رابطهاش با امیر آمده سرعت و ریتم روایت شکل متفاوتی به خود میگیرد و در کنار آن نوع عملکرد کاراکترها نیز متفاوت میشود و لایههای پنهانی شخصیتها که به هر دلیل تا به اینجای ماجرا آشکار نشده، فاش میشود. مادر امیر شهره سلطانی در مقابل پیشنهاد همسرش برای تعیین تاریخ عقد معترض شده و علیرضای راز نگهدار «پوریا رحیمیسام» لب به سخن باز میکند و وجهی دیگر از شخصیت این کاراکتر به نمایش گذاشته میشود.
با چنین روندی باید منتظر اتفاقهای هیجانانگیز و تازهای در قسمتهای آینده بود.
تماشای سریال خسوف در نماوا