مجله نماوا، الناز راسخ
مینی سریال روز بلوا
چون او را در بند بلا بسته دید، زهابِ دیدگان بگشاد و بر رخسار جویها براند و گفت: «ای دوست ِ عزیز و رفیق موافق تو را که در این رنج افکند؟» جواب داد که : «مرا قضای آسمانی در این ورطه کشید.» (کلیله و دمنه)
بلوا در فرهنگ عمید، به معنای بلیه، آشوب و سختی است. پس روز بلوا را میتوان معادل با روز سخت یا همان روزی دانست که عذاب الهی بر سر آدمی چون باران رحمتش میبارد. به عبارت دیگر، این سختی و رنج است که راه وصل و صعود را هموار میکند.
سریال روز بلوا که پیش از این در بخش سودای سیمرغ سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده بود، از اول آذر ماه در قالب یک مینی سریال از پلتفرم نماوا پخش شد. سریال روز بلوا به کارگردانی بهروز شعیبی، محصول سازمان فرهنگی و هنری اوج است. هم شنیدن نام بهروز شعیبی و هم سازمان اوج، در نظر اول میتواند توجه مخاطب را به خود جلب کند. شعیبی تا پیش از روز بلوا آثار قابلی تأملی در کارنامهی خود داشته و سازمان اوج هم، هر زمان دست به تولید اثری زده، حواشی و گفتوگوهای بسیاری در مورد اثر تولید شدهی خود، به وجود آورده است.
سریال روز بلوا هم یکی از همان موضوعاتی را به تصویر میکشد که شاید اگر قرار نبود در این مؤسسه فرهنگی و هنری تولید شود، امکان نمایشش چندان فراهم نبود؛ ویژگی که میتوان برای سخن گفتن از آن بهره جست.
اما با وجود تمام آنچه که گفته شد، سریال روز بلوا از لحاظ مضمونی، به روز بودن و درگیر بودن با مسائلی که قشر عظیمی درگیرش بودهاند، در نظر نگارنده میتواند اثری مهم و در عین حال خوب باشد.
خلاصه سریال روز بلوا
«روز بلوا» شروع خوبی دارد. در همان لحظات اول یک علامت سؤال بزرگ و چشمانی از حیرت گشاد شده بر چهرهی مخاطب مینشاند و او را در قلاب خود گیر میاندازد. کمی پس از آن و پس از یک مکث بصری برای مخاطب، لایههای مختلف قصه کمکم خودنمایی کرده و هر کاراکتر به اقتضای حضور خود جلوی دوربین قرار میگیرد تا ارتباطش با عماد بدیعی (بابک حمیدیان) کاراکتر اصلی برای ما هویدا شود.
عماد بدیعی، روحانی جوان، خوشپوش و خوشصورتی است که هم در میان عوام جایگاه ویژهای دارد و هم خواص گوشهی چشمی به او دارند. او استاد دانشگاه است، در برنامههای تلویزیونی شرکت میکند، عملکرد سران بلندپایهی کشور را به باد انتقاد میگیرد و در عین حال ماشینِ زیر پایش یک شاسی بلند است و گوشی بیست میلیونی سفارش میدهد.
همهی این ظواهر میتواند حسابی توجه مخاطب را به خود جلب کند. اما داستان هر چه بیشتر پیش میرود، گویی نقاب از چهرهی همگان برکشیده میشود و عماد بدیعی که در ابتدای امر در مرکز توجهات قرار داشت، از نظر دیگران مورد سوءظن واقع میشود. میان او و دیگران، چنان درهای ایجاد میشود که او خودخواسته خود را از لباسش خلع میکند.
بهروز شعیبی در روز بلوا به لحاظ کارگردانی و دکوپاژ صحنه، چند قدم از کارهای پیشین خود جلوتر رفته و پختهتر عمل کرده است. او به خوبی از نمادها در جهت پیشبرد داستانش بهره میگیرد تا با استفاده از این معناسازیها به نگاه مخاطب عمق بخشیده و او را وادار به تأمل بصری کند.
یکی از نمادهایی که در تمامی صحنهها یا ٩٩ درصد از آنها، بسیار دیده میشود، استفاده از «در» است. عماد بدیعی در هر نوع ارتباطش (چه خانوادگی، چه اجتماعی و یا کاری) یا از میان درهای متعدد عبور میکند، یا دیگرانی چون همسرش یا بازپرس او را برای لحظاتی از پشت درها، یا از میان حایل درهای گشوده یا نیمه گشوده به نظاره مینشینند.
این درحالیست که در فرهنگِ نمادها، از در به عنوان گذرگاهی میان دو مرحله، دو عالم، نور و تاریکی یاد میشود. در به سوی رازها گشوده میشود و حالت دعوتکنندگی دارد. فرد را به سوی سفری بیبازگشت فرامیخواند و او را از مکانی نازل و پوچ و بیمقدار به سوی مکانی قدسی، آنجا که خدا حضور دارد راهنمایی میکند؛ چراکه «در» در نهانِ خود مفهومی آخرالزمانی دارد.
شعیبی هم با استفاده از این درها، سعی در نشان دادنِ دو دنیای متفاوتی دارد که عماد بدیعی در آن گیر افتاده است. این دو عالم متفاوت تنها جنبهی بیرونی برای وی ندارد، بلکه درون مشوش و بهم ریختهی او را هم شامل میشود و بیانگر تاریکی و روشنایی است که درون و برون این روحانی جوان را احاطه کردهاند.
در ابتدای سریال روز بلوا که بدیعی در مرکز توجه است، مخاطب او را وسط جمع و پنهانشده در میان رنگهای گرم میبیند، اما رفتهرفته هر چه میگذرد، او تنهاتر شده و رنگهای سرد و خنثی اطراف او را در بر میگیرند. نقطهی آغازین این تغییر را میتوان همانجایی دانست که همسر عماد، لباسهای با رنگ گرم وی را از تنش در میآورد و لباسی با رنگ خنثی و متمایل به سرد بر تن او میکند. از همانجاست که عماد به جای حضور در مرکز قاب، در گوشه یا یک سوم ابتدایی و انتهایی قابها قرار میگیرد. به طور مثال فیلمبرداری در سکانس دانشگاه، هنگامیکه او پای تخته است و با سؤالات شاگردانش مواجه شده، به گونهای است که گویی او در گوشهی اتاق گیر افتاده و از هر نوع صلاحی جهت تبرئهی خود بیبهره است.
یکی دیگر از این نمادها، حضور عماد بدیعی در مکانهایی به نام خانه است. باشلار خانه را نماد روح آدمی میداند و طبقات و اتاقها و قسمتهای مختلف آن را لایههای متفاوت روح آدمی اعم از خودآگاه و ناخودآگاه میپندارد. عماد در بیرون از خانهی خود، عموماً در مکانهایی رفت و آمد میکند که با وجود آنکه تداعی کنندهی خانه و امنیت حاصل از آن هستند، اما به دلیل داشتن سقفهایی بلند نشان از رهایی و آزادی فکری وی و دست بازش برای فعالیتهای مختلف اجتماعیاش دارند. با این وجود هرچه عماد به خود و حقیقت درونی خویش نزدیکتر میشود و قدم به خانههایی میگذارد که با او نسبت صمیمانهتری دارند (اعم از خانهی خود و برادرش) سقفهای خانهها کوتاهتر، متراژها کمتر و چیدمان آنها خفقانآورتر است که همگی بیانگر درون بسته و بهمریختهی عماد و خانوادهاش است.
در نظر نگارنده یکی از بهترین سکانسها، همان جاییست که عماد بدیعی در خانهی برادرش، در چارچوب در بالکن ایستاده و انعکاس تصویرش بر شیشهی کنار وی افتاده است. در آن سکانس یأس و استیصال را میتوان به خوبی در چهرهی او دید و با آن همذاتپنداری کرد.
از دیگر نکات مثبت، بازی با اعتماد به نفس بابک حمیدیان در نقش یک روحانی جوان است. حمیدیان از تجربه، حس و تکنیکی که حاصل آن تجارب است به درستی و به میزان کافی بهره برده و مسیر عبورش بر روی لبهی تیغ جهت به تصویرکشیدن حالات رفتاری و درونی یک روحانی را با موفقیت به پایان رسانده است.
کارن همایونفر در ساخت موسیقی «روز بلوا»، از القای همزمان چند حس مهم که هر کدام به تنهایی میتوانند جماعتی را از پای درآورند، بهره میبرد تا مخاطب را میخکوب کرده و در لحظات حساس او را با خود همراه سازد. موسیقی همایونفر، ترس و وحشت، امنیت و عدم امنیت، آرامش و غوغا و در نهایت رهایی و عروج را یکجا به گوش تماشاگر تزریق میکند.
به زعم نگارنده دیدن این مینی سریال متفاوت میتواند سردی این روزهای پاییزی را کمی گرما بخشد و لحظات متفاوتی را رقم زند. «روز بلوا» هم ریتم خوبی دارد و هم در قدم اول میتواند با طرح یک پیرنگ کلی و خردهپیرنگهایی که شاید در ابتدا خود را به جای پیرنگ اصلی جا میزنند، با طرح پرسشهایی در ذهن مخاطب، او را به جهت پیدا کردن پاسخی برایشان تا انتهای روایت با خود همراه کند.
تماشای سریال روز بلوا در نماوا