مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
ساخت دنبالهای بر فیلم درخشش که هم به رمان اصلی استیون کینگ در ۱۹۷۷ و هم به فیلم استنلی کوبریک در ۱۹۸۰ که کینگ از آن متنفر بود، احترام بگذارد؟ بله، مایک فلنگن میداند با «دکتر اسلیپ» (Doctor Sleep)ریسک بزرگی کرد.
او با خنده میگوید: «در دو سالی که روی این فیلم کار میکردم هر روز احساس میکردم دلم میخواهد بالا بیاورم. برای به نتیجه رساندن این کار خیلی بیخوابی کشیدم. هولناکترین و دلهرهآورترین پروژهای است که تابهحال روی آن کار کردهام.»
بااینوجود، هیچ فشاری نمیتوانست فیلمسازِ حالا ۴۳ ساله را از رویارویی با رمان «دکتر اسلیپ» کینگ که در ۲۰۱۳ منتشر شد، منصرف کند؛ و او میگوید کلید غلبه بر آن، یک چارچوب ذهنی درست بود. او توضیح میدهد: «هر بار که در ذهنم میگفتم “دنباله درخشش”، کمی وحشت میکردم. برای همین ترجیح دادم به آن بهجای دنباله بهعنوان فرزند «درخشش» نگاه کنم؛ مانند پسربچه فیلم “درخشش” است، از این نظر که دیانای پدر و مادرش – کینگ و کوبریک – را دارد، اما این فرزند همچنان باید هویت خود را در دنیا پیدا میکرد. این چیزی است که آن را بسیار هیجانانگیز کرد. به خودم گفتم، ببین، بهعنوان یک طرفدار چه هدیهای بهتر از تجربه فیلمی که رمان “دکتر اسلیپ”، شاهکار استنلی کوبریک و رمان “درخشش” را محترم میشمارد و از آنها تجلیل میکند. بهعنوان یکی از طرفداران هر سه آنها، وسوسهانگیز بود.»
او بهسرعت اضافه میکند: «ضمناً خیلی هم وحشتناک بود!»
خلاصه فیلم درخشش
داستان «درخشش» در آمریکای دوران معاصر روی میدهد و درباره خانوادهای است که به هتلی دورافتاده به نام اُوِرلوک در کوههای کلرادو میروند تا زمستان را آنجا بگذرانند، جایی که نیرویی اهریمنی، جک تورنس، پدر خانواده (با بازی جک نیکلسون) را که یک نویسنده است، دچار زوال عقل و در ادامه وادار به اِعمال خشونت میکند، درحالیکه دنی، پسر کوچک او (دنی لوید) که دارای قدرت فراروانی یا همان «درخشش» است، تصاویری هولناک از گذشته هتل را میبیند. در نقطه اوج فیلم، جک با یک تبر دیک هالوران آشپز هتل (اسکتمن کرادرز) را – که او نیز مانند دنی قادر به درخشش است – میکشد؛ و بعد از فرار همسرش وندی (شلی دووال) و دنی در سرما یخ میزند و میمیرد.
داستان فیلم دکتر اسلیپ
داستان فیلم دکتر اسلیپ که اکتبر ۲۰۱۹ روی پرده رفت، چند دهه بعد از اتفاقات فیلم درخشش اتفاق میافتد. سال ۲۰۱۱ است. دنی (با بازی یوان مکگرگور) حالا یک مرد بالغ است که پس از سالها تلاش برای پاک کردن خاطرات ناخوشایند دوران کودکی و منگی ناشی از مستی که از پدرش به او رسیده است، میکوشد پاک بماند. او در یک شهر کوچک در نیو همپشایر، آرامش (و هشیاری) را پیدا میکند، به انجمن الکلیهای گمنام میپیوندد و در یک خانه سالمندان شغلی پیدا میکند. او در این آسایشگاه با استفاده از باقیمانده قدرت درخشش خود، لحظههای نهایی آرامی را برای سالمندان در حال مرگ میسازد.
چیزی نمیگذرد که دنی ناچار میشود به دختری جوان به نام ابرا (با بازی بازیگر تازهوارد، کایلی کوران) – که او نیز قدرت درخشش دارد – کمک کند تا با یک گروه خانهبهدوشِ آر ویسوار شبیه خونآشامان، معروف به «گره واقعی»، به رهبری زنی شیطانصفت به نام رز (ربکا فرگوسن) که از قدرت درخشش خود سوء استفاده میکند، مبارزه کند. این یک اودیسه است که با کابوس دوران کودکی دنی در هتل اورلوک تأکید میشود؛ و این یک چالش بسیار هولناک برای فلنگن بود، ازاینجهت که «دکتر اسلیپ» کینگ مستقیماً رمان ۱۹۷۷ او را دنبال میکند و نه فیلم کوبریک که داستان کینگ را بهطور قابل توجهی بازنگری کرد. معنایش این بود که ادای احترام به هر دو مثل راه رفتن روی طناب بود.
کارگردان فیلم دکتر اسلیپ
فلنگنِ پرکار – که به لطف سریالهای «تسخیر در عمارت هیل»، «تسخیر در عمارت بلای» و «مراسم نیمهشب» و فیلمهای «بازی جرالد»، «سکوت»، «پیش از آنکه بیدار شوم» و «آکیولوس»، خود را بهعنوان درخشانترین استعداد ژانر وحشت در سینما و تلویزیون تثبیت کرده است – در پاسخ به این سؤال که چرا میخواست پروژهای چنین مشکلدار را اجرا کند، خیلی راحت میگوید: «فقط به این خاطر که عاشق “درخشش” هستم. فیلم کوبریک زمانی وارد زندگی من شد که خیلی جوان بودم – برای دیدن “درخشش” خیلی جوان بودم، اما بههرحال فیلم را دیدم. فیلم به من ضربه روحی زد و نگاهم به سینمای ترسناک و بهطور کلی سینما را تغییر داد. شروع کردم به مطالعه بیشتر آن بهعنوان یک اثر هنری که واقعاً هست، اما بهعنوان یکی از طرفداران همیشگی استیون کینگ، کتاب را هم خیلی دوست داشتم؛ و تنها از منظر یک طرفدار همیشه این درد را داشتم که کینگ فیلم کوبریک را دوست نداشت و آنها خیلی متفاوت بودند. این موضوع همیشه کمی دلگیرم میکرد.»
او ادامه میدهد: «وقتی “دکتر اسلیپ” را خواندم تجربه عجیبی داشتم. کتاب که منتشر شد خیلی هیجانزده بودم. همان روز اول که به بازار آمد آن را خریدم. این داستان که درمورد هشیاری و بهبودی و مسئولیتپذیری است، من را خلع سلاح کرد. آن را دوست داشتم. داستان اساساً از جنس استیون کینگ بود، اما هنگام خواندن کتاب تمام تصاویری که در ذهن من شکل گرفت، متعلق به کوبریک بود. احساس عجیبی بود.» فلنگن با وجود آن سطرهای منقطع متقاعد شده بود که یک مسیر واحد وجود دارد: «واقعاً معتقد بودم راهی هست که همه اینها عملاً با هم کار کنند. لزومی ندارد نسبت به “درخشش” اختلاف نظر، یا رویکرد این یا آن وجود داشته باشد.»
محور اصلی استراتژی او احیای هتل اورلوک بود که در کتاب کینگ در آتش میسوزد و از بین میرود (و بنابراین در رمان «دکتر اسلیپ» نشانی از آن نیست)، اما در پایان فیلم کوبریک باقی میماند. او توضیح میدهد: «این اولین تصمیم مهم و اصل مطلب ایده من برای فیلم بود. من داستان دن و ابرا و گروه “گره واقعی” را دوست داشتم، اما در پایان، زمانی که آخرین رویارویی آنها صورت میگیرد، به خودم گفتم، چه میشود این اتفاق در اورلوک بیفتد؟ اوه خدای من، عالی میشود.» علاوه بر این، فلنگن مطمئن بود که اورلوک او باید اورلوک فیلم کوبریک باشد. «زبان بصری هتل اورلوک را میدانستم، حداقل برای من، قطعاً زبان کوبریک بود. پس گفتم اگر قرار است به آنجا برگردیم، اگر میخواهیم اورلوک را به داستان بازگردانیم، تنها راه از مجرای فیلم کوبریک است.»
اما این کار یک سؤال خیلی مهم به همراه داشت: با توجه به نفرت کینگ از فیلم سینماگر مؤلف، آیا او اجازه اقتباسی از رمانش را میدهد که شامل نسخه کوبریکی از اورلوک باشد؟ فلنگن تصدیق میکند: «قبل از این که نوشتن فیلمنامه را شروع کنم به تائید او نیاز داشتم. اگر او به من اجازه نمیداد، کار را نمیگرفتم، یا حتی آن را نمینوشتم، حتی فیلم را نمیساختم. آنچه در ابتدا برای او نقل کردم این بود که میخواهم تا آنجا که میتوانم اقتباسی وفادارانه از «دکتر اسلیپ» انجام دهم، اما میخواهم اورلوک را بازگردانم – و بهطور خاص، میخواهم اورلوک را آنطور بازگردانم که کوبریک تصویر کرده بود؛ و واکنش اولیه او این بود: “نه.” او علاقهای به این کار نداشت.»
بااینحال، به لطف یک پایانِ جدید هوشمندانه که همهچیز را بهصورت یک دایره کامل به فیلم کوبریک و درنهایت به رمان کینگ در سال ۱۹۷۷ بازمیگرداند، پشتکار کارگردان نتیجه داد. او میگوید: «کینگ ذهنی باز داشت و بهطور خاص، من یک صحنه بسیار مشخص را که در هتل در اواخر فیلم اتفاق میافتد برای او شفاهی نقل کردم؛ و وقتی به آن بهعنوان دلیل برگشتن به اورلوک اشاره کردم، او خوب فکر کرد و برگشت و گفت: “باشه، این کار را بکن.”»
برای فلنگن، آن لحظه جزء لاینفک روح فراگیر این تلاش بود. «آن را بهعنوان یک هدیه دیدم، به من بهعنوان یک طرفدار؛ و همچنین از طرف من به او – که بله، ما میخواهیم این دنیای اورلوک کوبریکی را بازگردانیم و من میخواهم از آن فیلم تجلیل کنم، اما چه میشود اگر همزمان، عناصری از پایان رمان «درخشش» را که کوبریک کنار گذاشت، به دست بیاوریم؟ بعد شروع به رسیدن به پایانی کنیم که قبلاً نکردیم و با این کار خود کینگ را نادیده گرفتیم.»
فلنگن پس از گرفتن تائید کینگ با چالشِ به همان اندازه بزرگِ بازآفرینی برخی از تصویرپردازیهای مشخصه کوبریک روبرو شد – نماهایی که با زحمت ثبت شد. او اعتراف میکند اگرچه این کار تا حدی طاقتفرسا بود، اما «چه شانس شگفتانگیزی برای یک عاشق سینما و دانشجوی فیلم بود. باید به مدرسه فیلم قضایی میرفتم. نهتنها باید همانطور که کوبریک هتل اورلوک را طراحی کرد، وارد آن میشدم که مثل قدم زدن در خاطرات خود و دوباره بچه شدن بود، بلکه باید از همان لنزی استفاده میکردم که او استفاده کرد و دوربین را در همان جایی میگذاشتم که او گذاشت و باید به لحاظ قضایی فرآیند خلاقیت او را بازجویی میکردم.»
آنچه کار را حداقل تا حدی سادهتر کرد، درک فلنگن بود که هر چقدر هم به فیلم کوبریک اشاره کند، واقعاً نمیتواند از فیلمساز برجسته فقید تقلید کند – و بنابراین آزاد بود مهر خود را بر داستان بزند. او با خنده میگوید: «از ابتدا همیشه میدانستم که من استنلی کوبریک نیستم، هرگز نخواهم بود و فکر نمیکنم هیچکس هم هرگز بتواند باشد. این کمی فشار را کمتر کرد، چون مجبور نبودم تلاش کنم. در آن لحظات، سعی نمیکردم مانند او به صحنهها نزدیک شوم، مگر جاهایی که دقیقاً زاویهای را بازسازی میکردیم که میخواستم نقل قول مستقیم از او باشد. بقیه وقتها فقط میخواستم در دنیای ادای احترام زندگی کنم؛ و این یعنی باقی کار باید مال خودم میشد.»
ناگفته نماند، فلنگن بهخوبی میدانست اگر «دکتر اسلیپ» نتواند با بینندگان ارتباط برقرار کند، این کوبریک نیست که تقصیر را به عهده میگیرد. «تنها چیزی که به خودم میگفتم این بود که در پایان روز، یا موفق شدهام یا در شرایط خودم شکست خوردهام. این یعنی تلاش من برای بهترین تقلید از کوبریک هیچ نقطه مثبتی نداشته است، همانطور که شاید تلاش بازیگران برای قدم گذاشتن جای پای بازیگرانی که نقشهای نمادین “درخشش” را بازی کردند، هیچ نقطه مثبتی نداشته باشد. کار ما فقط نامناسب بوده است.»
حالا که بحث شد، این درست که نقشهای اصلی «دکتر اسلیپ» را مکگرگور و فرگوسن بازی میکنند، اما بازیگران جدیدی نیز در نقشهای فیلم «درخشش» ظاهر شدند که با بازی نیکلسون، دووال، لوید و کرادرز معروف شدند. این کار با آنچه ما از آن نقشها در ذهن داریم کمی ناهمخوانی دارد، اما فلنگن اعتقاد داشت این روش نسبت به رفتن به مسیر استفاده از تصاویر کامپیوتری – که به گفته او، در اوایل کار مورد توجه قرار بود – بسیار ارجح است.
او میگوید: «ما همهچیز را بررسی کردیم و آنطور که من دیدم فقط دو گزینه داشتیم: یا قرار بود چیزی بازی شود یا چیزی دیجیتالی باشد؛ و حتی اگر میخواستیم نیکلسون را برگردانیم، بر مبنای قوانین هتل و این که ارواح با توجه به سنشان چگونه ظاهر میشوند، او باید از طریق یک آواتار دیجیتال نقشآفرینی میکرد.» و استفاده از تکنولوژی پیریزدایی و تکنولوژی نقشآفرینیِ بازآفرینیشده بهصورت دیجیتال، راهی بود که فلنگن اعتقاد داشت بهتر است از آن اجتناب شود.
بااینحال، فلنگن متوجه شد در مخمصه انتخاب بازیگرانی گیر افتاده که قرار است نقشهای نمادین فیلم کوبریک را تکرار کنند. او میگوید: «همیشه میدانستم هر کاری کنیم، حرف و حدیث فراوان است، بنابراین احساس کردم، بسیار خوب، اگر قرار نیست دراینمورد همه را راضی کنیم، احتمالاً باید به روشی که من فکر میکنم مناسبترین است با آن برخورد کنیم؛ مانند دیگر موارد مرتبط با بازآفرینی هتل، بهترین و صادقانهترین و محترمانهترین راه برای نزدیک شدن به مسئله این بود که ادای بازیگران نقشهای فیلم کوبریک را در نیاوریم، بلکه بازیگرانی را انتخاب کنیم که ما را به یاد آن نقشآفرینیهای نمادین بیندازند، بدون این که هرگز در چرخه پارودی بیفتند. این کار بسیار بسیار سخت بود – این که بخواهم خاطرات مردم را به سمت آن بازیگران اصلی متمایل کنم، اما بعد اجازه بدهم شخصیتها از آن خودشان باشند. من میخواهم کسی را برای بازی در نقش دیک هالوران انتخاب کنم، نمیخواهم کسی را برای بازی در نقش اسکتمن کرادرز انتخاب کنم.»
«دکتر اسلیپ» حتی بیش از فرصتهایی که برای فلنگن فراهم آورد، برای او قابل درک بود و اهمیت داشت، زیرا در دل خود، داستانی را روایت میکند که مستقیماً مطابق با بقیه آثار اوست. او با تعجب میگوید: «اگر مسئله درخشش را خارج کنید، این داستان درست در اتاق سکان کشتی من است! همهچیزهایی است که من دوست دارم: ضربههای روحی دوران کودکی و این که چگونه حتی در بزرگسالی بر ما تأثیر دارد؛ غم؛ از دست دادن؛ اعتیاد و بهبودی؛ مسئولیت و این نگاه غمانگیز اما درنهایت خوشبینانه به تاریکی دنیا و کشمکش بین روشنایی و تاریکی. “دکتر اسلیپ” دقیقاً در نقطه مطلوب من قرار دارد. عشق به “درخشش” فقط یک جنبه دیگر به آن اضافه کرد.»
فلنگن در مورد این که آیا «دکتر اسلیپ» طرفداران اجداد مختلف این داستان را راضی میکند یا خیر، پاسخی ندارد، اما حداقل دو واکنش اولیه او را متقاعد کرد که هر چه باشد، او حداقل غولهایی را که پیش از او آمدند ناامید نکرد. او اذعان میکند: «استیون کینگ فیلم را دوست داشت و نزدیکان استنلی کوبریک هم فیلم را دوست داشتند. برای من، این دو مهمترین نقدهایی بودند که فیلم تا پیش از اکران دریافت کرد. فکر میکنم این واقعیت که هر دوی آنها میتوانند از ادای احترام من احساس رضایت داشته باشند، درنهایت میتواند کمی به من آرامش بدهد.»
منبع: د دیلی بیست (نیک شاگر)