مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
تیم کارگردانی دونفری جوئل و ایتن کوئن در دوران حرفهای خود با فیلمهای بسیار دوستداشتنی مانند «بزرگ کردن آریزونا»، «فارگو»، «لبوفسکی بزرگ» و «جایی برای پیرمردها نیست»، عمیقاً در عرصه مسائل فلسفی فرو رفتهاند – فناپذیری، اصول اخلاقی، عدالت، ناامیدی اگزیستانسیالیستی – و غالباً با یک طنز پیچیده که فقط متعلق به خودشان است.
مقالات علمی با عناوینی مانند «فریبکاری، میل و کمدی تاریک: بنبستهای پست مدرن در “تشنه خون”» و «پست مدرنیته، تفسیر و ساخت تاریخ: هایدگر و مشکل تفسیر در “بارتون فینک”» نوشته شده، اما بهطور کلی، کوئنها خیلی دوست ندارند درمورد همه اینها صحبت کنند.
تیم بلیک نلسون، بازیگر فیلم وسترن «تصنیف باستر اسکراگز» (The Ballad of Buster Scruggs) برادران کوئن که نام فیلم از شخصیت او گرفته شده است، میگوید: «آنها از مکتبی میآیند که هرچه کمتر درباره منظور و کلیات مفاهیم موضوعی گفته شود، بهتر است. فیلمنامه بهخودیخود صحبت میکند.»
با این اوصاف، برای نشستن پای صحبتهای کوئنها هیچ فرصتی را نباید از دست داد و درمورد «تصنیف باستر اسکراگز» که داستانش در غرب وحشی روی میدهد، حرفهای زیادی برای گفتن هست؛ شش داستان کوتاه – به ترتیب کمدی، غمانگیز و سوررئال – که همه حول پرسشها درباره فناناپذیری میچرخند. این فیلم بیانگر بازگشت به وسواسهای آشنای کوئنها است و در عین حال ورودشان به قلمرو جدید سینمایی ازنظر قالب و توزیع را نشان میدهد. (آنها برای اولین بار یک کار را بهصورت دیجیتال فیلمبرداری کردند).
«تصنیف باستر اسکراگز» که جیمز فرانکو، زوئی کازان، لیام نیسون و تام ویتس از دیگر بازیگران آن هستند، اولین بار در دنیا اوت ۲۰۱۸ در بخش مسابقه بینالملل هفتاد و پنجمین جشنواره فیلم ونیز نمایش داده شد و جایزه بهترین فیلمنامه را برای جوئل و ایتن به همراه داشت.
برادران کوئن با ژانر وسترن بیگانه نیستند و پیشازاین فیلمهای «شهامت واقعی» و «جایی برای پیرمردها نیست» را در این حوزه ساختند. «تصنیف باستر اسکراگز» در حالی بهعنوان یک فیلم بلند سینمایی ساخته شد که ابتدا از آن بهعنوان یک سریال کوتاه تولید نتفلیکس یاد میشد. البته همان موقع اعلام شد قرار است حاصل کار بهگونهای باشد که پروژه همزمان قابل پخش تلویزیونی و سینمایی را داشته باشد.
لس آنجلس تایمز با جوئل ۶۶ ساله و ایتن ۶۴ ساله درباره این که «حیوان عجیب» آنها چگونه کنار هم قرار گرفت، نظرشان درمورد نتفلیکس و وضعیت دیدن فیلم در این روزها صحبت کرد.
شما شش داستانی را که «تصنیف باستر اسکراگز» را تشکیل میدهند در مدت ۲۵ سال نوشتید. از ابتدا میدانستید با آنها چه خواهید کرد؟ این تصور بود که هر یک از آنها بتواند در قالب یک فیلم بلند داستانی ظاهر شود؟
ایتن: نه، هرگز هیچکدام از آنها را بهعنوان داستانهایی که قابلیت ساخت فیلم بلند را داشته باشد یا چیزی فراتر از آنچه بودند، در نظر نگرفتیم. همه آنها در قالب داستانهای کوتاه نوشته شدند.
جوئل: فکر نمیکردیم عملاً هیچیک را بسازیم. منظورم این است واقعاً بازاری برای آنها نیست، فقط به خودمان میگفتیم، «خوب، جالب میشود اگر بشود این قصهها را ساخت، اما چگونه؟ و در چه شرایطی؟»
گمان میکنم با تماشای فیلمها و سریالهای وسترن بزرگ شدید، اما داستانهای وسترن نوشته نویسندههایی مانند زین گری و جک لندن را نیز میخواندید؟
ایتن: کارهای جک لندن را میخواندیم، اما مشخصاً پیگیر وسترن در قالب ژانر نبودیم. بهعنوان یک بچه دهه شصتی در ایالتهای غرب میانه آمریکا، خیلی دنبال وسترن نبودیم، وسترنهای ادبی که مطمئناً نه حتی وسترنهای سینمایی. منظورم این است در آن زمان جان وین کاملاً از مد افتاده بود.
جوئل: بله، بهاستثنای فیلمهای سرجو لئونه که در بچگی دیدیم. آن نوع وسترنهای اسپاگتی اپرایی را که قطعاً میدیدیم و فکر میکنم منصفانه است که بگوییم «روزی روزگاری در غرب» (فیلم لئونه در سال ۱۹۶۹) تا حدی ذهن ما را به هم ریخت. یک فیلم عالی و آنقدر عجیب است که فقط باید بنشینید و با دقت آن را ببینید.
چند موضوع در تمام داستانهای «تصنیف باستر اسکراگز» هست که در طول دوران کاری شما خود را نشان داده است: مرگ، جنایتپیشگی، این که دنیا اهمیت میدهد برای افراد خوب چه اتفاقات بدی میافتد، اما وقتی با تیم بلیک نلسون صحبت کردم، به من گفت وقتی بازیگران از شما از آن چیزهای عمیقتر میپرسند، عموماً با «تحقیر یا خنده بیمنظور» روبرو میشوند.
جوئل: (با لحن خشک) بله ما درباره این چیزها با بازیگرها صحبت نمیکنیم. هرچند خوشحالیم در مورد این مسئله با شما صحبت میکنیم.
ایتن: خوب، من فکر میکنم تیم تعبیر اشتباهی از تحقیر بیمنظور دارد، چون پیش میآمد خودش به ما میگفت، «اوه، واقعاً هیچوقت اینطوری به آن نگاه نکرده بودم!» (میخندد)
ما چیزهای عمیقتر را دوست داریم. ما علاقهمندان چیزهای عمیقتر هستیم! اما به فیلمهای خودمان در ارتباط با هم فکر نمیکنیم. این یک نوع تمرین انتقادی است. تمرین ما نیست.
پس وقتی شروع به جمعآوری این داستانها کردید، آگاهانه به نحوه ارتباط آنها به لحاظ موضوعی فکر میکردید؟
ایتن: وقتی سه یا چهار داستان را نوشتیم به خودمان گفتیم برای ساخت یک فیلم بلند سینمایی بهاندازه کافی قصه داریم. بعد آگاهانه به این فکر کردیم که چه چیزی این داستانها را به هم پیوند میدهد و واضح است که آن چیز مرگ است. بهویژه در داستان آخر – آخرین داستان فیلم، آخرین داستانی است که نوشتیم و در این فکر بودیم که «چه چیز میتواند نقطه پایان این گروه باشد؟»
خوب، اگر قصد کندوکاو فناپذیری را دارید، غرب وحشی (یا غرب قدیمی) مکان خوبی برای این کار به نظر میرسد.
ایتن: بله فرصتهای زیادی برای مرگ وجود دارد.
جوئل: خوب، درست است. گرچه، میدانید، به هر بازه زمانی یک سنگ پرت کنید و… (میخندد)
پروژه را مستقیماً به نتفلیکس بردید؟
ایتن: نه، درواقع آن را به آناپورنا بردیم و آنها توافق کردند که هزینه تولید فیلم را تأمین کنند و پسازآن بهسرعت با نتفلیکس توافق کردند.
کار کردن با نتفلیکس چه حسی داشت؟ مشخص است که آنها به گوریل ۸۰۰ پوندی جدید در صنعت فیلمسازی تبدیل شدهاند و تلاش زیادی برای همکاری با کارگردانان بزرگی مانند شما انجام میدهند.
جوئل: راستش، خیلی احساس خوبی داشتیم. ببینید، آنها هستند که در حال حاضر روی این نوع فیلمها سرمایهگذاری میکنند. منظورم این است، درمورد نحوه نمایش فیلمها بحثهای زیادی هست، این که آیا باید در سالنهای سینما اکران شوند یا از پلتفرمها سر دربیاورند. ما هر دو نظراتی درمورد این مسئله داریم و اعتقاد داریم که بحث مهمی است. (این گفتوگو قبل از همهگیری کرونا و تعطیلی سینماها انجام شد).
اما فکر میکنم اساسیترین چیز این است که آنها کسانی هستند که برای فیلمهایی که فیلمهای کمیک مارول یا فیلمهای فرنچایزی اکشن بزرگ یا چیزهایی شبیه آن نیستند، هزینه میکنند، چیزی که این روزها کسب و کار استودیوهاست و ما نمیتوانیم با آن مخالفتی داشته باشیم.
ایتن: ما برای ساخت «تصنیف باستر اسکراگز» با هیچ استودیویی مذاکره نکردیم چون میدانستیم یک استودیو هرگز روی این کار سرمایهگذاری نمیکند.
وقتی نتفلیکس وارد کار شد، درمورد کار روی داستانها در قالب سریال بحثی شد؟
جوئل: درمورد این که قالب باید چگونه باشد، بحث شد، اما همیشه هدف این بود که داستانها با هم دیده شوند. مطالب زیادی در مطبوعات منتشر شد که «تصنیف باستر اسکراگز» ابتدا قرار بود یک مجموعه تلویزیونی باشد و ما ساختار آن را تغییر دادیم. نه اینطور نیست. ما یک فیلمنامه داشتیم. فیلمنامه ما دقیقاً همان چیزی است که به آناپورنا دادیم و دقیقاً همان چیزی است که ما فیلمبرداری کردیم. چیزی تغییر نکرد.
گفتید درمورد معنای حضور نتفلیکس در اکوسیستم فیلم در ابعاد وسیعتر نظراتی دارید. واضح است بعضیها آن را یک تهدید جدی برای شیوههای سنتی تماشایی فیلم میدانند.
جوئل: احتمالاً همینطور است. (میخندد)
اما شما تا زمانی که فیلمها امکان ساختهشدن داشته باشند، با آن مشکلی ندارید؟
ایتن: خوب، ما هم مثل همه دیدگاههای متضاد داریم. ما میگوییم، «خیلی خوب است که مردم در سینماها فیلم ببینند.» اما بعد به خانه میرویم و از تلویزیون فیلم میبینیم.
جوئل: درست است – «اوه، یک اسکرینر!» (میخندد) به طرز عجیبی خود هالیوود بهاندازه دیگران در این زمینه مسئول است، حداقل در بین فیلمسازان. کاری که آنها میکنند این است که قبل از اکران فیلمها دیویدی آنها را به شما میدهند و آدمهای تنبل مثل ما بهجای رفتن به سینما، فیلمها را با سیستمهای سینمای خانگی میبینند.
ایتن: اما میدانید، ما کار سینمایی را در مقطعی شروع کردیم که سیستم ویدیوی خانگی رونق پیدا میکرد. خیلی از مردم فیلمهای ما را ویدیویی دیدند. این همیشه برای ما یک واقعیت بوده است. اگر در صنعت موفقیتهایی پیدا کردیم به همین دلیل بود، بنابراین قصد نداریم حالا از چیزی گله کنیم.
جوئل: آنچه شما میخواهید ترکیبی از هر دوست و اگر درنهایت به آن نقطه برسیم، عالی خواهد بود. ازنظر زحمت زیادی که برای ساختن یک فیلم میکشید – ساعتها و روزها و سالها برای توجه به جزئیات و صدا و ظاهر و کل کار صرف میکنید – اگر آن فیلم روی پرده بزرگ نمایش داده شود، دیگران واقعاً به شکل متفاوتی کار شما درک میکنند. ضمناً خیلی مهم است این شانس را داشته باشید که فیلمتان را همراه با یک اجتماع از غریبهها ببینید، نهفقط با دوستان خود در اتاق نشیمن خانهتان. دوست ندارید آن شانس را از دست بدهید. پس از این نظر، نه، من خوشحال نمیشوم که تنها راه دیدن فیلمها از تلویزیون باشد.
با دیدن «تصنیف باستر اسکراگز» به این فکر نمیکنید که بالاخره یک سریال بسازید؟
جوئل: چیزی که درمورد سریالهای تلویزیونی نمیفهمم و فکر میکنم درک آن برای هر دوی ما دشوار است، این است که فیلمهای سینمایی یک آغاز، یک میانه و یک پایان دارند، اما داستانهایِ با پایان باز نظیر آنچه در سریالها هست، یک آغاز و یک میانه دارند – و بعد بهقدری با این داستانها ور میروند که عملاً نابود میشوند؛ درواقع پایان ندارند. این نوع داستانها با تصورات ما بیگانه است.
بچه که بودیم سریالهایِ با پایان باز را تماشا میکردیم، اما در بزرگسالی این کار را نمیکنم؛ سریالهایی مثل «Petticoat Junction» که بعدازآن دیگر هیچ سریالی ندیدم. (میخندد)
با این فیلم، شما اساساً شش فیلم را در یک فیلم ساختید، با شش پیشتولید، شش بار فکر کردن به چیزهایی مانند لباسها و موسیقی، شش تدوین. فکر میکنید میتوانستید در سالهای اول دوران کاری خود چنین کاری را انجام دهید؟
ایتن: خوب، اسکیزوفرنیایی بود. یک تمرین ذهنی عجیب و از این نظر پرتنش بود. قطعاً ساختن آن بهعنوان فیلم اول یا فیلم دوم غیرممکن بود.
جوئل: دهها سال است با یک تعداد مشخص کار میکنیم و در این مرحله کار خیلی ساده است. همه آنها آنقدر خوب هستند که انگار یک ماشین دارید که با آن فیلم میسازید. این مطمئناً مفید است و چیزی است که در اوایل کار در سینما نداشتیم، چون توسعه یک گروه از افراد زمان میبرد، اما از جنبه دیگر، ساختن این فیلم ازنظر فیزیکی خیلی دشوار بود؛ همه آن نماهای خارجی در آن آب و هوای بیرحمانه، بدون پوشش سر صحنه، لوکیشنهای متعدد و سفرهای زیاد. اگر جوانتر بودیم اذیت نمیشدیم. (میخندد)
منبع: لس آنجلس تایمز (جاش راتنبرگ)