مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
بیش از چهار دهه است پل شریدر با فیلمنامه «راننده تاکسی» (۱۹۷۶) مارتین اسکورسیزی که نقطه عطفی در سینمای مدرن بود، جایگاه مشخص در تاریخ سینما دارد. او در ادامه در مقام کارگردان فیلمهایی شخصی مانند «یقه آبی» (۱۹۷۸)، «ژیگولوی آمریکایی» (۱۹۸۰)، «آدمهای گربهنما» (۱۹۸۲)، «میشیما: یک زندگی در چهار فصل» (۱۹۸۵)، «آسایش بیگانگان» (۱۹۹۰)، «سبکخواب» (۱۹۹۲) و «پریشانی» (۱۹۹۷) ساخت که شهرت او را تقویت کردند.
شریدر که حالا ۷۵ ساله است، با «اولین اصلاحشده» (فرست ریفورمد – First Reformed) که اولین بار در دنیا اوت ۲۰۱۷ در هفتاد و چهارمین جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد، به ریشههای سینمایی خود بازگشت، فیلمی که برخی از بهترین نقدهای دوران کاری او را دریافت کرد.
«اولین اصلاحشده» با بازی ایتن هاوک در نقش یک روحانی آشوبزده که به لحاظ ذهنی و روحی درگیر اهداف و انتخابهایی میشود که هم میتواند شرافتمندانه باشد و هم بیزارکننده، یک داستان مدرن است که به سبک هنری استادان قدیمی، کارل تئودور درایر و روبر برسون خلق شد.
با یک پروتاگونیست که بحران ایمان او تحتالشعاع یک فاجعه زیستمحیطی دلهرهآور قرار میگیرد، «اولین اصلاحشده» فیلمی است که دغدغههای بیانتهای آن با دلواپسیهای جهانی امروز تلاقی پیدا میکند. بااینحال، قاببندی ایستا و حال و هوای فشرده فیلم، مشابه رویکرد رسمی سایر فیلمهای شریدر و سبک شخصی اوست.
ضمناً فراموش نکنیم که شریدر نویسنده کتاب «سبک متعالی در فیلم: اوزو، برسون، درایر» است که اولین بار در ۱۹۷۲ منتشر شد و بر حسب تصادف در ۲۰۱۸ همزمان با اکران «اولین اصلاحشده» تجدید چاپ شد. شریدر که هنگام اولین چاپ کتاب خود ۲۶ ساله بود، سبک فیلمسازی سه سینماگر بزرگ تاریخ سینما و زبان دراماتیک مشترک این سه هنرمند را که به سه فرهنگ متفاوت تعلق دارند، مورد بررسی قرار میدهد – مطالعهای که برای اولین بار رشتهای خاص از «سینمای معنوی» را تعریف کرد. کتاب شریدر در تمام این سالها یک منبع تأثیرگذار برای دیگر فیلمسازان و منتقدان سینما بوده است.
بااینحال، «اولین اصلاحشده»، اولین فیلم خود شریدر است که بهصراحت از همان نوع سختگیری قالب توصیفشده در کتاب پیروی میکند، بنابراین شاید تصادفی نباشد که نسخه تجدید چاپشده «سبک متعالی در فیلم: اوزو، برسون، درایر» مقدمهای جدید دارد که در آن آثار سینماگرانی چون آندری تارکوفسکی، بلا تار، تئو آنجلوپولوس و دیگران که در این سالها ظاهر شدهاند نیز بررسی شده است. رویهمرفته، فیلم «اولین اصلاحشده» و کتاب تجدید نظر شده، یادآور جایگاه مهم شریدر در فرهنگ فیلم در ابعاد وسیعتر است.
«اولین اصلاحشده» فیلمی است که فقط پل شریدر آن را میساخت. فریم به فریم، هیچ فیلم دیگری تا این حد مملو از نگرانی و هنر نیست، که بهطور منحصربهفرد و متمایز، ویژگی کار شریدر است – مگر این که شما به ۱۹۷۶ عقب برگردید. او میگوید: «واقعاً مهم نیست که من چه کار میکنم. اولین خط آگهی درگذشت من “نویسنده راننده تاکسی” خواهد بود!»
شریدر اعتراف میکند فیلمنامه «راننده تاکسی» را بهعنوان درمان، نه بهعنوان یک کار تجاری نوشت، اما آن فیلم به طرز عجیبی، بلیت او برای خروج از یک جهنم تعمدی و ورود به ردههای اول سینما بود. شریدر فیلمنامه «راننده تاکسی» را زمانی نوشت که مستعدِ خودکشی بود، با افسردگی مبارزه میکرد و تا حد زیادی به مواد مخدر و الکل اعتیاد داشت. از دل کشمکشهای درونی او، تراویس بیکل و فیلمی بیرون آمد که نهتنها بلیت او برای خروج از یک جهنم تعمدی بود، بلکه بر نسلها از فیلمسازان نیز تأثیر گذاشت.
تراویس بیکل، راننده تاکسی اسم فیلم اسکورسیزی، یک کهنهسرباز جنگ ویتنام است که در شهر نیویورک زندگی میکند. آدمهای منحرف، زنبمزدها و روسپیهای نوجوان که بیکل روزانه با آنها روبرو میشود، تعادل ذهنی او را کاملاً به هم ریختهاند. این شخصیت از آن زمان تابهحال، اغلب از طریق شریدر، به شکلهای مختلف در سینما حضور داشته است. او «ژیگولوی آمریکایی» شریدر بوده است؛ فروشنده مواد مخدر در «سبکخواب» که خیلی آرام به سمت «یک زندگی عادی» حرکت میکند؛ باب کرین ستاره سریال «قهرمانان هوگان» که قبل از گذشته شدن در «Auto Focus» گرفتار شیطنت جنسی میشود؛ کارگران کارخانه در «یقه آبی» که سعی میکنند با حق السکوت و سرقت وضعیت اجتماعی و اقتصادی خود را بهتر کنند. او پرچمدار بیگانگی شریدر است، که به دنبال خودویرانی یا خودکشی است، و با تردید به سوی آن هدف حرکت میکند.
در «اولین اصلاحشده»، بیکل بار دیگر در نقش کشیش ارونست تولر با بازی هاوک ظاهر میشود، یک روحانی چهل و چند ساله که بر حسب وظیفه خود را مقید به خدمت به معدود کسانی میداند که همچنان یکشنبهها برای دعا به کلیسای تاریخی و کوچک فرست ریفورمد در شمال نیویورک میآیند. او روزهای هفته را با راهنمایی گردشگرها در ساختمان کلیسا و توضیح دادن به بچهمدرسهایها درباره نقش این کلیسا در فراری دادن بردهها به کانادا میگذراند. درحالیکه کلیسا برای برگزاری جشن دویست و پنجاهمین سالگرد تأسیس آماده میشود، کشیش جوئل جفرز (سدریک کایلز) مدیر کلیسای بزرگ اباندنت لایف، و حامی مالی فرست ریفورمد به تولر مأموریت میدهد در برگزاری جشن مشارکت داشته باشد. تولر که بعد از کشته شدن پسرش در جنگ عراق از همسرش جدا شده است، یک شخصیتِ شریدریِ آشناست: یک آدم گوشهگیر با روحی بیمار که تلاشهایش برای دوری از ناامیدی از طریق پایبندی به نظم و انضباط زاهدانه، با مزاحمتهای دنیای بیرون بیثمر میماند.
تولر برای تقویت ایمانِ سستشده و عزت نفس خود، کتابهای کاتولیک را میخواند، بهویژه کتابهای توماس مرتون و جی. کی. چسترتون. شریدر درباره مرتون که فارغالتحصیل دانشگاه کلمبیا بود، میگوید: «مرتون برای مسیحیان باهوش نقش یک راهب تراپیست را دارد، درست مانند تی.اس. الیوت و سی. اس. لوئیس که نویسندگانِ مسیحیان باهوش هستند. امیدوارم روزی او یک قدیس شود. پایگاه اصلی او در کنتاکی در صومعه جتسیمانی بود. ایتن دو فرصت مطالعاتی در آنجا داشت و مرتون را بیشتر از من میشناسد.»
تولر مانند بیکل اختلال روانی خود را پنهان میکند، این بار در زیر یک قبای سیاه که تا مچ پای اوست. او نهتنها متقاعد شده که با سرطان معده تهاجمی مقابله میکند، بلکه از طریق کشیش جفرز باخبر میشود که یک صنعتگر محلی، که آلودهکننده اصلی منطقه است، در جشن دویست و پنجاهمین سالگرد تأسیس شرکت خواهد کرد. بحران شخصی تولر بعد از برخورد با یک زن جوان باردار به نام مری منسانا (آماندا سایفرد) اوج میگیرد. مایکل (فیلیپ اتینگر) همسر مری که یک فعال محیط زیست است بهتازگی از زندانی در کانادا آزاد شده است. مری از تولر میخواهد به همسرش مشاوره بدهد. دو مرد با هم دیدار میکنند و بحثهای داغی که در مورد نابودی محیط زیست و نقش انسانها در آن، و ضرورت سقط جنین فرزند مری در این شرایط، بین تولر و مایکل شکل میگیرد، تولر را با یک رنج جدید روبرو میکند.
وقتی مری جلیقه انتحاری مایکل را کشف میکند، آن را تولر نشان میدهد و تولر قول میدهد دوباره با مایکل صحبت کند. در عوض، اتفاق غیرمنتظرهای روی میدهد که واعظ را تنها میگذارد تا وضعیت را اصلاح کند – به سبک «راننده تاکسی».
شریدر خود در خانوادهای پیرو کالوینیسم در میشیگان بزرگ شد، جایی که در آن دیدن فیلم گناه تلقی میشد و او تا ۱۵ سالگی فیلم تماشا نکرد. او سینما را در دوران دانشجویی کشف کرد و در تمام دوران کاری خود همیشه به جنبههای تاریکتر جایگاه مذهب در زندگی انسانها توجه داشته است. بااینحال، خودش میگوید ایده نوشتن فیلمنامه «اولین اصلاحشده» بعد از دیدار با پاول پاولیکوفسکی کارگردان فیلم سیاهوسفید و برنده اسکار «ایدا» به ذهنش رسید: داستان زنی جوان که میخواهد راهبه شود. در ۲۰۱۴، حلقه منتقدان فیلم نیویورک از شریدر خواست جایزه بهترین فیلم خارجیزبان را به پاولیکوفسکی برای «ایدا» اهدا کند. به این طریق آن دو با هم آشنا شدند. شریدر میگوید: «بعد از صرف شام با پاولیکوفسکی، وقتی قدمزنان به خانه میرفتم به خودم گفت، میدانی، الان وقتش است. وقتش است فیلمنامهای را بنویسی که قول داده بودی هرگز ننویسی: وقتش است یک فیلم معنوی بسازی.»
به گفته شریدر، مبنای «اولین اصلاحشده» دو فیلم کلاسیک تاریخ سینماست: «خاطرات یک کشیش روستا» (۱۹۵۰) ساخته برسون که همیشه از او بهعنوان قهرمان خود یاد میکند و بیشترین تأثیر را گرفته است، و «نور زمستانی» (۱۹۶۳) اینگمار برگمان؛ هرچند تماشاگر فیلم شریدر نیازی ندارد با هیچکدام از دو فیلم آشنا باشد. او دراینبین عناصری از آثار فیلمسازانی چون درایر، تارکوفسکی و یاسوجیرو اوزو را نیز قرض میگیرد.
در میان آثار برسون، «جیببر» (۱۹۵۹) بیشترین تأثیر را بر شریدر گذاشت. دیدن آن فیلم به شریدر اجازه داد که جایی برای خود در دنیای سینما ببیند. او میگوید: «در تشتک پِتری آن اکران “جیببر”، دو دانه افتاد که درختان متفاوتی را پرورش دادند و تا زمان “راننده تاکسی” به هم نرسیدند.»
درمورد شریدر، بیشتر راهها به «راننده تاکسی» ختم میشود – بهویژه «اولین اصلاحشده». او برای خلق فیلم خود، دهها فیلم معنوی را که بسیار دوست داشت دوباره تماشا کرد و از بین بهترین آنها انتخاب کرد. او میگوید: «از “خاطرات یک کشیش روستا” برسون، شخصیت اصلی، سرطان معده او، کشیش دیگر و موتورسواری را که اینجا دوچرخهسواری شده است، انتخاب کردم. یک دفتر خاطرات در فیلمهای “یک محکوم به مرگ فرار کرده است”، “خاطرات یک کشیش روستا” و “جیببر” هست. من از آن در “راننده تاکسی”، “سبکخواب” و دوباره اینجا استفاده کردم. یک جور تغذیه پیشرفته است: شما اطلاعات را در جریان خون تماشاگران میریزید بدون این که بفهمند چه طعمی دارد.»
شاید فکر کنید لحظههای پایانی فیلم، جایی که دوربین بهطور گیجکنندهای دور دو شخصیت اصلی میچرخد، سرقت از «سرگیجه» آلفرد هیچکاک است، اما شریدر میگوید، «فقط یک حرکت دوربین است. ایده معنوی آن از “کلام” درایر سرچشمه گرفت.»
«اولین اصلاحشده» در ۲۰ روز با بودجه ۳٫۵ میلیون دلار فیلمبرداری شد. شریدر که حالا نیمه پر لیوان را میبیند، میگوید: «یکی از چیزهای خوب فیلمسازی امروز، تکنولوژی جدید است. وقتی کار در سینما را شروع کردم، اگر میخواستم این فیلم را بسازم ۴۵ روز وقت لازم داشتم و حالا دیگر ۴۵ روز برای فیلمی با این مشخصات یک سرمایهگذاری مالی معقول نیست. شما حتی نباید تلاش کنید چون میدانید مردم ضرر خواهند کرد و به حرفه خود لطمه میزنید.» او اضافه میکند: «من میتوانم پیش یک سرمایهگذار بروم و بگویم، “ببین، با این قیمت، با این بازیگران، این یک سرمایهگذاری خوب است” – و دروغ نمیگویم. واقعاً حالا به آن باور دارم. اگر ده سال پیش بود، دروغ میگفتم.»
فیلمهای او معمولاً با واکنشهای متفاوت روبرو میشوند، برای همین شریدر از واکنشهای خیلی مثبت تماشاگران به «اولین اصلاحشده» بهتزده شد. او میگوید: «فیلم ماندگاری میشود. مردم دوباره به آن برمیگردند. در ذهن میماند. شبیه فیلمی نیست که میبینید و یک هفته بعد یادتان نمیآید آن را دیدهاید یا نه.»
واکنشهای منتقدان حتی شیرینتر بود. «اولین اصلاحشده» در وبسایت راتن تومیتوز که نقدهای مختلف را جمع میکند، ۹۳ درصد رأی مثبت منتقدان را دارد. شریدر در واکنش میگوید: «خوشحالم منتقدان سینما “اولین اصلاحشده” را دوست داشتند، اما اگر هم دوست نداشتند، باز هم فیلم فوقالعادهای بود. چیزی است که باید باور کنید. گرفتن یا نگرفتن جایزه نمیتواند تعیین کند که شما کی هستید. یادم میآید اسکورسیزی حس میکرد به او توهین شد که برای “راننده تاکسی” نامزد اسکار بهترین کارگردان نشد. من گفتم، “مارتی، اگر این اولویت توست، بهتر است چند اولویت جدید داشته باشی.”»
آنها واژههایی هستند که حالا برگشتهاند تا از شریدر انتقام بگیرند. «حالا، ناگهان، ما این چیز کوچک به نام فصل جوایز را داریم، و همه درمورد آن با شما صحبت میکنند، و به این فکر میکنید که مهم است. بعد به خود میگویید: “هی، یک لحظه صبر کن، من قبلاً به این چیزها اهمیت نمیدادم، اما حالا اهمیت میدهم!”»
شریدر در دوران کاری خود تقریباً ۳۰ جایزه دریافت کرده که به گفته او خیلی از آنها «یک جور جایزه یک عمر دستاورد» بودهاند.
برای کسی که فیلمنامه دو رقیب اسکار بهترین فیلم («راننده تاکسی» و «گاو خشمگین»)، دو نقشآفرینی برنده اسکار (برای جیمز کابرن و رابرت دنیرو)، و پنج نقش نامزد اسکار (برای نیک نولتی، جو پشی، جودی فاستر، کتی موریارتی و دوباره دنیرو) را نوشت، به نظر میرسد یک غبار طلایی روشن در افق پدیدار شد. «اولین اصلاحشده» حدود ۳۰ جایزه و ۷۰ نامزدی را در داخل و خارج آمریکا کسب کرد و درنهایت تنها نامزدی اسکاری شریدر (بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی) را برای او به همراه آورد.
برخلاف بسیاری از ما، قالب شورشی شریدر باعث موفقیت و استقبال از او در هالیوود شد، و در سالهای اخیر، او حتی دوباره خود را با مراسم آرامشبخش صبح یکشنبه در کلیسا آشنا کرد. او اعتراف میکند: «نمیدانم تا چه حد کلیسا را ترک کردهام. وقتی در لس آنجلس بودم، به کلیسا نمیرفتم. وقتی بچه داشتم، به کلیسای اسقفی میرفتیم. بعد بچهها بزرگ شدند، و من دوباره بیخیال کلیسا شدم – اما بعد، چند سال پیش، سراغ پرسبیترین (شاخهای از مسیحیت کالونی در میان شاخههای پروتستانتیسم) رفتم، و حالا آنجا هستم.»
شیاطینی که جرقه شروع کار او را زدند، مدتهاست عقبنشینی کردهاند و جای خود را به ثبات احساسی دادهاند. شریدر حالا با خوشحالی گزارش میدهد و با لبخندی شیطنتآمیز میگوید: «من واقعاً از افسردگی رها شدم. توانستم آن را به همه اعضای خانوادهام بدهم!»
منبع: امریکا مگزین (هری هان)