مجله نماوا، آزاده کفاشی

«جعفرخان از فرنگ برگشته» داستان پر غصه‌‌ای دارد. علی حاتمی تا وقتی زنده بود از آن اعلام برائت می‌‌کرد و علی عباسی تهیه‌‌ی این فیلم را تلخ‌‌ترین تجربه‌‌ی کاری خود می‌‌داند. در تیتراژ پایانی فیلم «جعفر خان از فرنگ برگشته» جلوی اسم کارگردان آمده: کار گروهی. علی عباسی در همان اوایل دوران جنگ تصمیم می‌‌گیرد که یک فیلم کمدی بسازد و پیشنهاد اقتباس از نمایش‌‌نامه‌‌ی «جعفر خان از فرنگ آمده» که حسن مقدم در سال ١٣٠٠ نوشته را به علی حاتمی می‌‌دهد. فیلم‌‌برداری بیش از چهار سال طول می‌‌کشد و فیلم اجازه‌‌ی پخش پیدا نمی‌‌کند؛ مگر اینکه بیست دقیقه‌‌ی آن کامل حذف شود. حاتمی زیر بار نمی‌‌رود؛ از دستیار او احمد بخشی می‌‌خواهند که فیلم را تمام کند، او هم نمی‌‌پذیرد که به کار حاتمی دست بزند. در نهایت، محمد متوسلانی این بیست ‌‌دقیقه را دوباره می‌‌گیرد. ولی در تیتراژ پایانی نه نامی از علی حاتمی هست نه محمد متوسلانی نه حتی تهیه‌‌کننده‌‌اش علی عباسی. به نظرم دانستن همه‌‌ی این‌‌ها لازم بود تا بدانیم به تماشای فیلمی نشسته‌‌ایم که هر چند علی حاتمی آن را شروع کرده ولی امضای خود را پایش نگذاشته.

حسن مقدم در نمایش‌‌نامه‌‌ی «جعفرخان از فرنگ آمده» از یک طرف غرب‌‌زدگی در میان فرنگ‌‌رفته‌‌ها و از سوی دیگر تحجر در جامعه‌‌ی سنتی ایران را نشانه گرفته. او پیش از نگارش آن نوشته است: «مدتی است که تماشای بعضی صحنه‌‌های مضحک و رویدادهای خنده‌‌آور فرنگ‌‌رفته‌‌ها مرا بر آن داشته که نمایش‌‌نامه‌‌ای بنویسم، اسم آن را هم انتخاب کرده‌‌ام. جعفر خان از فرنگ آمده. هدفم این است که نمایش سرگرم‌‌کننده باشد و نه تنها عده‌‌ای خاص بلکه توده‌‌ی مردم هم بتوانند با موضوع نمایش‌‌نامه رابطه برقرار نمایند.» این نمایش در یک پرده نوشته شد و مقدم آن را با گروه ایران جوان به روی صحنه برد. گروه جمعیت فرهنگ رشت نیز آن را اجرا کرد که با استقبال خیلی خوبی روبه‌‌رو شد. استقبال از این نمایش‌‌نامه به قدری زیاد بود که نام آن به صورت یک ضرب‌‌المثل درآمد. کافی بود یک نفر از فرنگ برگردد و در برابر جامعه‌‌ی سنتی از خودش ادا اطوار فرنگی در بیاورد تا اسمش بشود جعفر!

نمایشی که حسن مقدم نوشت در دوره‌‌ی قاجار می‌‌گذشت، ولی حاتمی زمان روایت را به اواخر دوران پهلوی برد و کاری هم به طرف تحجر و سنت‌‌ستیزی نمایش نداشت. در مجموعه‌‌ی آثار علی حاتمی (نشر مرکز) سناریوی اولیه‌‌ای که حاتمی نوشته منتشر شده است. بین روایت سینمایی موجود و این سناریو، هم از نظر طرح داستانی و هم شخصیت‌‌ها و حتی زبان گفتگوها تفاوت زیادی هست؛ ولی اصل داستان این است که پسر حاج اکبر پس از سال‌‌ها از فرنگ با شکل و شمایل و عقاید و عجیب و غریب برمی‌‌گردد تا از روستای جعفرآباد جایی به اسم نیو جف بسازد با آدم‌‌های جدید و از همه جای دنیا جلو بزند. جعفرخانی که آنقدر متوهم شده که انگار می‌‌خواهد همه چیز و از جمله انسان را از نو اختراع کند. در سخنرانی که دولتی‌‌ها در هتل برای او ترتیب می‌‌دهند می‌‌گوید که انسان او جهشی، پرشی است و شیوه‌‌ی پیشرفت او با انسان کلاسیک فرق می‌‌کند و قرار است به یک‌‌باره سر از آسمان‌‌ها و فضا دربیاورد. تمام اعمال احمقانه‌‌ای هم که از او سر می‌‌زند در همین راستاست. وقتی خان‌‌دایی آن تابلوی بخشداری نیو جف (جعفرآباد سابق) را نصب می‌‌کند؛ عملاً تبدیل می‌‌شود به سانچو پانزای جعفر خان که تا آخر پای سخنرانی‌‌های دن کیشوت‌‌وار او می‌‌ماند. البته مردم هم این وسط دو دسته می‌‌شوند. عده‌‌ای گرفتار برنامه‌‌های مانور آدم فضایی‌‌ها  و خود درمانی و دیوانه‌‌‌‌بازی‌‌های جعفر می‌‌شوند و بعضی هم مثل اکبرخان چلویی و دخترش و دکتر خود را نمی‌‌بازند و تسلیم جعفر و خواسته‌هایش نمی‌‌شوند.

ساختن فیلمی درباره‌‌ی تقابل سنت و مدرنیته و غرب‌‌گرایی و سنت‌‌گرایی حتماً برای علی حاتمی خیلی جذاب بوده که اقتباس از نمایش‌‌نامه حسن مقدم را پذیرفته و برای لوکیشن فیلم‌‌برداری اصفهان را انتخاب کرده. این را از خواندن سناریوی اولیه‌‌ای هم که برای فیلم نوشته می‌‌توان فهمید. البته حاتمی آدمی بود که دقیقاً براساس سناریو هم فیلم نمی‌‌ساخت. می‌‌توان تصور کرد که اگر حاتمی فیلم را تمام می‌‌کرد با چه اثر متفاوتی روبه‌‌رو بودیم. ولی در همین نسخه‌‌ی موجود هم می‌‌توان در سکانس‌‌هایی حضور حاتمی را در پشت دوربین تشخیص داد و از بازی عزت‌‌الله انتظامی و حسین سرشار لذت برد.