مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
فیلم سال سالینجری من (My Salinger Year) به کارگردانی فیلیپ فالاردو سینماگر فرانسوی-کانادایی در فوریه ۲۰۲۰، فیلم افتتاحیه هفتادمین جشنواره فیلم برلین بود و در بخش نمایشهای ویژه برلیناله روی پرده رفت.
این فیلم با بازی مارگارت کوالی و سیگورنی ویور، از روی رمان پرفروش «سال سالینجری من» نوشته جوانا راکوف رماننویس، منتقد، شاعر و خبرنگار آمریکایی ساخته شد و داستان آن در دنیای ادبی نیویورک در دهه ۱۹۹۰ روی میدهد.
«سال سالینجری من» درباره دختری جوان به نام جوانا (کوالی) است که مدرسه عالی را رها میکند تا رؤیای خود را دنبال کند و یک نویسنده شود. او در یک آژانس ادبی، دستیار مارگارت (ویور) کارگزار جی. دی. سالینجر نویسنده گوشهگیر آمریکایی میشود که زنی خویشتندار با افکار قدیمی است. جوانا بین فقر و فریبندگی در نوسان است؛ روزها را در یک دفتر کاری باشکوه میگذراند، جایی که هنوز ضبط صوتها و ماشینتحریرها سلطنت میکنند، و شبهایش در یک آپارتمان بدونِ سینک آشپزخانه در بروکلین در کنار دوستپسرِ سوسیالیستش میگذرد.
وظیفه اصلی جوانا رسیدگی به نامههای انبوه طرفداران سالینجر است. در همان حال که او خود را در میان نامههایی که قرار نیست به دست نویسنده گریزان برسند، غرق میکند، احساسات درون این نوشتهها عیان میشود، و به او برای کشف صدا و دنبال کردن رؤیایش الهام میدهد. جوانا با خواندن این نامههای دلخراش که از سراسر جهان پست شدهاند، دیگر تمایلی به ارسال نامه استاندارد و غیر شخصی آژانس به طرفداران ندارد، و بیاختیار خودش شروع به پاسخ دادن میکند.
در ادامه این متن، گفتوگوی فیلیپ فالاردو کارگردان «سال سالینجری من» با هالیوود ریپورتر و گفتوگوی سیگورنی ویور بازیگر نقش مارگارت با کولایدر را میخوانید.
اهمیت جی. دی. سالینجر و روایت یک داستان از نگاه زنانه
فیلیپ فالاردو از همان لحظهای که کتاب خاطرات جوانا راکوف درباره نیویورک ادبی را خواند، میدانست هشتمین فیلمش «سال سالینجری من»، اولین فیلم او با حضور یک قهرمان زن خواهد بود.
كارگردان ۵۳ ساله متولد كِبِك كه در ۲۰۱۱ با فیلم نامزدِ اسکار «آقای لازار» به شهرت رسيد، میگوید: «هیچوقت درمورد يكي از فیلمهایم اینقدر هیجانزده نبودم، چون این فیلم از ديدگاه يك زن روایت میشود.»
«سال سالینجری من» که تولید مشترک کانادا و ایرلند است، سومین فیلم انگلیسیزبان فالاردو است. دو فیلم قبلی درام با موضوع مهاجرت «دروغ خوب» با بازی ریس ویترسپون در ۲۰۱۴ و فیلم زندگینامهای با موضوع بوکس «چاک» با بازی لیو شرایبر و الیزابت ماس در ۲۰۱۶ بودند.
فالاردو در گفتوگو با هالیوود ریپورتر درباره به تصویر کشیدن نیویورک دهه ۱۹۹۰، تواناییهای مارگارت کوالی بهعنوان یک بازیگر و این که چرا سالینجر از زمان خود جلوتر بود، صحبت میکند.
چگونه میتوان یک فیلم سینمایی ساخت که داستانش در دهه ۱۹۹۰ اتفاق میافتد و درباره ارتباط جی. دی. سالینجر با مخاطبان معاصر است؟
دهه ۱۹۹۰، زمانی بود که اینترنت اهمیت پیدا کرد. برخی مردم میگفتند این آینده است، و برخی دیگر اصرار داشتند فقط یک گرایش است. و در داستان ما دنیای ادبیات باید خود را برای عصر اینترنت آماده کند، و ما یک رئیس به سبک قدیمی داریم، با بازی سیگورنی ویور، که حاضر نیست درباره کامپیوتر و اینترنت چیزی بشنود. بنابراین فیلم یک آژانس ادبی جسورانه را نشان میدهد، که قبلاً نماینده غولهای ادبی مانند اف. اسکات فیتزجرالد، آگاتا کریستی و دیلن توماس بود – و سالینجر، که در آن زمان هنوز زنده بود – و حالا در لب مرز قرار گرفته است و نیاز دارد در دنیای جدید زنده بماند. در دنیای فیلم، ما با همان گردبادهایِ پلتفرمهای اینترنتی و نتفلیکسهای این جهان، و یک بحث مداوم درمورد چگونگی به نمایش درآوردن فیلمهایمان برای مردم، روبرو هستیم.
آن دوران را ازنظر ظاهر و احساس چگونه ثبت کردید؟
دو جهان وجود دارد. شهر نیویورک در دهه ۱۹۹۰، که نسبت به این روزها کمی زمختتر است، و منهتن که در آن جوانا سوار آسانسور میشود تا به طبقه ۱۱ برود و وارد آژانس شود. و این احساس وجود دارد که او مانند «آلیس در سرزمین عجایب» به گذشته برمیگردد. چیزی تغییر نکرده است. در کتاب این حس بود، و من میخواستم این حسِ بیزمان بودن را ثبت کنم. نیویورک هنوز چنین حسی دارد. خیلی جاها هست که به نظر میرسد در زمان گیر کردهاند، و ما برای این شهر را دوست داریم، اما در عین حال شما جدیدترین، جالبترین و بلندترین جاها را در نیویورک دارید. به همین دلیل نیویورک برای جوانان، همیشه یک شهر جالب است.
این هشتمین فیلم شما و اولین فیلم با حضور یک زن بهعنوان شخصیت اصلی است. چگونه به این تغییر چشمانداز نزدیک شدید؟
صادقانه بگویم، من به همین دلیل نسبت به فیلم بسیار هیجانزده هستم. وقتی کتاب را خواندم، چیزی را دیدم که میخواستم از دیدگاه یک زن اقتباس کنم. میدانستم با وجود همه این شخصیتهای مرد، باید همان مسیر را بروم، اگرچه فیلمهایم من همه متفاوت هستند. و میخواستم چیزی جدید پیدا کنم، و آن را در کتاب جوانا پیدا کردم. بنابراین هنگام نوشتن فیلمنامه، مهم بود به دیدگاه زنانه نزدیک باقی بمانم. همچنین مهم بود بازیگران را پیدا کنم و از نزدیک با آنها کار کنم و سعی نکنم دیدگاهی مردانه نسبت به زندگی یک زن داشته باشم.
شخصیت مارگارت کوالی بسیار دور از نقش او در فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» کوئنتین تارانتینو به نظر میرسد. چه چیزی شما را به سمت او سوق داد؟
من مارگارت را در فیلم «شاگردی» دیده بودم. در آن فیلم نقش دختری جوان را بازی میکند که میخواهد راهبه شود. و بعد او را در یک تبلیغ کنزو به کارگردانی اسپایک جونز دیدم. فکر کردم، «خوب، این بازیگر دامنه شگفتانگیزی دارد.» حالا مردم او را با فیلم کوئنتین [تارانتینو] میشناسند، و «سال سالینجری من» فقط تأیید میکند که او یک ستارهی آینده است. او دامنه وسیعی دارد و تقریباً هر کاری میتواند انجام دهد.
در مورد جی. دی. سالینجر صحبت کنیم، چرا ما هنوز باید به عظمت ادبی او اهمیت دهیم؟
یک کتاب خوب، یک کتاب خوب است، مهم نیست چه زمانی آن را بخوانید. صادقانه بگویم، من اولین بار در ۴۸ سالگی، کتابی از جی. دی. سالینجر خواندم. و شما معمولاً وقتی بین ۱۴ تا ۲۱ سال دارید، سالینجر را میخوانید، بنابراین وقتی کتاب جوانا راکوف را خواندم، فکر کردم، «باید “ناتور دشت” را بخوانم.» فکر کردم، «خدای من، حتی برای امروز بسیار مناسب است.» احساس کردم کتاب او از اختلالات روانی میگوید، و وقتی سالینجر کتاب را نوشت، هیچکس در مورد افسردگی و اختلالات روانی صحبت نمیکرد. تابو بود. برای من فاش شد که این مرد خیلی جلوتر از زمان خودش بود.
روایت سیگورنی ویور از بازی در «سال سالینجری من»
سیگورنی ویور در «سال سالینجری من» نقش کارگزار ادبی جی. دی. سالینجر را بازی میکند. بازیگر ۷۱ ساله نیویورکی با بازی در نقش الن ریپلی در سری فیلمهای «بیگانه» برای تماشاگران بسیار آشناست و از او بهعنوان چهره پیشگام قهرمانان زن در فیلمهای علمی تخیلی یاد میشود. «شکارچیان روح»، «دِیو»، «ماجراجویی کهکشانی» و «آواتار» از دیگر فیلمهای معروف ویور است.
او در گفتوگو با کولایدر از علاقه زیاد به فیلمنامه «سال سالینجری من»، منابع الهام خود برای بازی در نقش زنی مانند مارگارت، و آنچه باعث شد از کار با مارگارت کوالی همبازی خود در فیلم لذت ببرد، صحبت میکند.
«سال سالینجری من» یک داستان کوچک جالب و بعضاً عجیب است. وقتی فیلمنامه سر راه شما قرار گرفت و آن را خواندید، چه واکنشی داشتید؟ پروژهای بود که بلافاصله درگیر آن شدید، یا لازم بود ابتدا با کارگردان فیلیپ فالاردو گفتوگو کنید؟
فیلمنامه را در ۲۰۱۹، درست قبل از کریسمس برای من ارسال کردند. دوستان بسیار نزدیک من و فرزندانشان برای کریسمس به دیدن ما آمده بودند و من کاملاً همه چیز را فراموش کردم. اوایل ژانویه فیلمنامه را خواندم و گفتم: «اوه، خدای من، این عالی است.» واقعاً عاشق آن شدم و گفتم: «آنها حتماً به سراغ شخص دیگری رفتهاند چون من حتی زحمت خواندن آن را به خودم ندادم.» خوشبختانه، این اتفاق نیفتاده بود. بنابراین، با فیلیپ، که مردی بسیار جذاب و همچنین یک متفکر عمیق است، ملاقات کردم. او ترکیبی خارقالعاده از یک کارگردان، صمیمیت، شوخطبعی، و ذهنِ بسیار جالب است. فیلیپ احساس میکرد کتاب جوانا راکوف واقعاً او را انتخاب کرده است. این کتاب برای همه ما نوعی قصیده است. در یک سن خاص آرزو میکنیم به چیزی تبدیل شویم که خیلی دور به نظر میرسد، بااینوجود خیلی به رؤیای تبدیلشدن به آن شخص، آن نویسنده، آن بازیگر، علاقهمند میشویم. بنابراین، من این موضوع را دوست داشتم و فیلیپ را هم دوست داشتم.
ازآنجاکه خودم در نیویورک بزرگ شدم و مدتی را هم در دنیای نشر و ادبیات گذراندم، زنانی را به یاد آوردم – هرچند واقعاً برایشان کار نکردهام – که میشناختم، زنانی عجیب و غریب، شگفتانگیز و بسیار ترسناک. هنوز هم میتوانم به آن زنان فکر کنم. درواقع، برای «سال سالینجری من» با دو زن در این دنیا آشنا شدم. شما باید بسیار در کنار هم باشید تا بتوانید در این دنیا، با اعتمادبهنفس و مهارتهای بسیار خوب برای برقراری ارتباط با نویسندگان، مردم و کل جهان نشر، کار کنید. برای من بازی در این فیلم مثل نوشتن یک نامه عاشقانه بود، نهفقط به کتابها و نیویورک، بلکه به زنان شگفتانگیز فعال در این حرفه که وقتی بیست و چند ساله بودم، واقعاً برای من الهامبخش بودند.
رابطه بین جوانا و مارگارت دوستداشتنی است. کدام جنبه ارتباط پویای شما با مارگارت کوالی لذتبخش بود؟ از نظر شما او بهعنوان یک شریک صحنه چه ویژگیهایی دارد؟
کلیگویی در مورد مارگارت سخت است. او یک زن جوانِ دوستداشتنی است و بسیار بااستعداد است. فکر نمیکنم اصلاً شبیه آدری هپبرن باشد، اما به نظر من او در دنیای بازیگران کنونی، این جایگاه را دارد. بینظیر، بسیار خوب و سختکوش است و به ما خیلی خوش گذشت. ما فیلم را بهسرعت فیلمبرداری کردیم و همه در مونترال کنار هم قرار گرفتیم. از همان روز اول که فیلمبرداری شروع شد، هر دو از روایت این داستان درباره دو زن لذت بردیم، و این رابطه معلم و شاگرد که تقریباً با بیمیلی – حداقل از سمت مارگارت – بین آنها شکل میگیرد، و درنهایت برای آنها بسیار معنیدار است. بخشی از راهنمایی باید از طرف معلم مسنتر باشد که خود را در فرد جوانتر میبیند – آن امید، آن رؤیا، آن جسارت، آن نقطه خاص که میخواهید در یک حوزه بهطور حرفهای فعالیت کنید، مانند نویسندگی یا بازیگری یا موسیقی. باید واقعاً به خود ایمان داشته باشید، و کسی را تشویق کنید و از سر راه او کنار بروید و بگویید، «بله، بهجای این که با من بمانی، آن کار سخت را انجام بده». این یک داستان بسیار قدرتمند است، بهویژه برای زنان چون زنان ذاتاً معلم هستند و ما هم خود به معلم نیاز داریم. زنان زیادی در حوزه چاپ و نشر فعالیت نمیکنند. نمونههایی مثل مارگارت خیلی کم بودند. من درباره زنی به نام فیلیس تحقیق کردم که جوانا راکوف برای او کار میکرد. این فرصتی بسیار منحصربهفرد برای بیان داستان زنان بود.
سالهاست در این حرفه مشغول به کار هستید. احساس میکنید هالیوود تغییر کرده است؟ به آینده خوشبین هستید؟
به آینده بسیار خوشبین هستم، چون میبینم جهان ما با فیلمنامههای زنان و کارگردانان زن درگیر شده است. ما در «سال سالینجری من» تقریباً یک گروه فیلمسازی کاملاً زنانه داشتیم. همه رؤسای بخشها زن بودند، به این دلیل که یکی از تهیهکنندگان فیلم، که یک زن است، به زنان در بخشهای مختلف فرصت داده رئیس بخش شوند. و این یک نامه عاشقانه به زنان بااستعداد و قدرتمند است، و من و مارگارت کوالی نیز احساس کردیم از این اتفاق در زندگی واقعی، بسیار الهام گرفتهایم. خیلی احساس خوشبینی میکنم. خدای من، هرگز در زندگیام بااینهمه پیشنهاد مختلف روبرو نبودهام.
فکر میکنم کووید، بهنوعی برای صنعت تأیید کرد که مردم چقدر به سرگرمی نیاز دارند، چقدر به داستانهای خوب احتیاج دارند و چقدر میخواهند به دنیای دیگری برده شوند. متأسفانه، ما در این مدت فرصت حضور در سالنهای سینما را نداشتیم، اما ازنظر آنچه داستانها میتوانند برای مردم انجام بدهند، فکر میکنم همه ما درمورد تماشای سریالهای عالی در تلویزیون و تماشای فیلم توافق داریم. در تمام عمرم هرگز اینقدر تلویزیون تماشا نکرده بودم. با دخترم و شوهرم تماشا میکنیم و هر سه نفر سلیقههای مختلف داریم. برای من شگفتانگیز بود و نقش بسیار مهمی در گذراندن دوران کرونا داشت. سال سختی بود. برای خیلی از مردم سال دشواری بود. ما واقعاً میخواستیم فرار کنیم و بسیار سپاسگزار هستیم. مشتاقانه دوست دارم مردم فرصت کنند و درحالیکه هنوز خیلی مراقب هستند و بیشتر در خانه میمانند، فیلم ما را ببینند.