مجله نماوا، ایلیا محمدینیا
فیلم «پدر» به کارگردانی فلوریان زلر (Florian Zeller) در عین پیچیدگی در تصویر و روایت، داستان ساده و سرراستی دارد. از همان داستانهایی که هر از گاهی در برنامههای تلویزیونی یا در صفحات حوادث روزنامهها میبینیم و میخوانیم و خیلی ساده از کنارشان رد میشویم و در خوشبینانهترین حالت تنها واکنش ما نسبت به اینگونه اتفاقات، غمی کمرنگ و گذرا در چهرهمان باشد و بس. از همان داستانهایی که خیلی زود فراموششان میکنیم که گویی هیچگاه نبوده و نیست. اینکه پیرمردی دچار زوال عقل شده است. اما دیدن فیلم «پدر» تمام پیشفرضهای مواجهه با چنین داستانهایی را در ذهن مخاطب میشکند و تماشاگر را ولو اینکه هیچگاه درگیر چنین مسالهای در پیرامونش نبوده باشد به شکلی درگیرانه به چالش میکشد و این جادوی تصویر و سینماست.
کارگردان فیلم، برای روایت داستان هولناک و سادهاش از زوال عقل زاویه دیدش را تغییر میدهد. او به جای استفاده از زاویه دید دانای کل و یا زاویه دید اعضای خانواده که درگیر این ماجرا هستند و به نظر آسیب اصلی به آنها میرسد، زاویه دیدِ اول شخص (کاراکتر اصلی داستان) را انتخاب میکند. درواقع فیلمساز با این تغییر زاویه دید فیلم، تماشاگرش را به دیدن آنچه که در ذهن و روان بیماران درگیر با زوال عقل میگذرد، دعوت میکند تا جهان و پیرامون و آنچه که بر آنان میگذرد را به تماشا بنشینند. این امر کمک میکند تا تماشاگر فیلم به درک تازهای از مواجهه با این بیماری برسد و در نتیجه تمام پیشفرضهای پیشین را کناری گذاشته تا اگر نمیتواند به راه حلی بهتر برای درمانش برسد لااقل به کمتر شدن آسیبهای پیش روی این گروه از بیماران فکر کند.
از طرفی همین تغییر زاویه دید کمک میکند تماشاگر تا مدتها فکر کند که در فیلم «پدر» درگیر یک داستان معمایی و پلیسی روانشناسانه است که به روال فیلمهای اینچنینی باید زودتر از آنکه کارگردان در فیلمش از معما گرهگشایی کند موفق به رمزگشایی از معمای فیلم شود؛ چرا که تماشاگر «پدر»، آنتونی را پیرمردی خوشسیما و خوشلباس می بیند که در تنهایی ناخواستهاش، گویا مالک آپارتمان بزرگی است و دیگران از جمله دخترش «آن» قصد تملکش را دارند. اما مخاطب خیلی زود متوجه میشود که نمیتواند ادامه داستان فیلم را پیشبینی کند چرا که اساسا پیچیدگی در روایت تصویری داستان و پرشهای متعدد روایی فیلم اجازه این که تماشاگر به روایتی یک خطی از داستان فیلم «پدر» برسد را به او نمیدهد. همین امر باعث میشود تا انتها با داستان «پدر» همراهی کند تا دلیل این همه پرش روایی را کشف کند.
تازه در انتهای فیلم است که تماشاگر متوجه میشود همه اینها از ذهن درگیر با زوال عقل کاراکتر اصلی فیلم نشات میگیرد. همین زاویه دید باعث میشود مخاطب تمام تصاویر گنگ و نامکشوف فیلم از جمله سکانسی که در آن دختر نیمهشب لیوانی شکسته را از کف آشپزخانه جمع میکند و به اتاق خواب پدرش میرود تا او را خفه کند، را کشف کند و همین مرور دوباره فیلم به درک بهتر آن کمک میکند.
«پدر» فیلم جمع و جور و درعین حال جذابی است که نشان میدهد گاهی برای دیده شدن باید کمی جابهجا شویم؛ گاهی نیازی به صرف هزینههای گزاف برای آنچه منظور نظرمان است، نیست. کافیست فیلمنامهای جذاب، با داستانی ساده که در پیرامونمان نمونههایش فراوان است را کشف کنیم و با زاویه دیدی درست آن را به تصویر بکشیم.
تماشای آنلاین فیلم پدر در نماوا