مجله نماوا، سام بهشتی
امکان ستاره شدن و ماندن در فضای بازیگری، در سینمای ایران شاید برای خیلی از افرد که سودای بازیگری در سر دارند و برای رسیدن به رویای خود تلاش میکنند، در وهله اول کاری سهل و آسان به نظر آید. اما واقعا چنین نیست. در فضای سینمای ایران بازیگر شدن آسان است اما دوام، بقا، ماندن و تلاش کردن برای رسیدن به نقشهایی که هم از نظر مردم جذاب باشد و هم بتوان این اتفاق را رقم زد تا منتقدان و نخبگان تو را به عنوان بازیگر ستایش کنند، خیلی دشوار است. «ستاره بودن» در گرو همین نکته است که در مقام بازیگر بتوانی هوشمندانه انتخاب کنی تا هم برای مخاطب عام که همان مردم هستند تماشایی باشی و هم بتوانی با به کارگیری تکنیکهای فنی و خلق موقعیتهای جسورانه نظر منتقدان و یا افرادی که سینما را به صورت جدیتر دنبال میکنند را جلب کنی. «طناز طباطبایی» یکی از بازیگران سختکوش و پرتلاش سینمای ایران است که در تمام این سالها پلهپله جلو آمد و سختگیرانه انتخاب کرد تا بتواند امروز در این جایگاه بماند. بازیگری که وقتی به کارنامهاش نگاه میکنیم با تمام فیلمسازان مهم سینمای ایران کار کرده و حضورش به اندازه و درست بوده است. طباطبایی بازیگر هوشمند و خلاقی است و درک درستی نسبت به جهان پیرامون و جایگاه خودش دارد، در مقام بازیگر برای خود شأن قائل است که به تقدسگراییهای کاذب همانند نیست. در «هیس دخترها فریاد نمیزنند» و «خشم و هیاهو» قربانی است و با بازی درونگرای منطقی؛ خود را ثابت میکند. در «مرهم» با بازی تاثیرگذارش هولناک بودن سرنوشت شخصیت را به درستی تصویر میکند. در «ویلاییها» یک هیاهوی درونی را اجرا میکند و در نقش همسر یک رزمنده سالهای جنگ حضورش مغتنم است. در «خورشید» مادرانگی را ایفا میکند و در نقش یک مادر اجرای متفاوتی دارد، هرچند که مادر بودن با او فاصله دارد اما به درستی بازی میکند.
در «نارنجی پوش» و «میلیونر میامی» که رگههایی از کمدی دارند، می تواند ثابت کند که ژانر را میشناسد و در این گونه سینمایی بلد است گلیم خود را از آب بیرون بکشد و در عین حال گیشه پررونقی هم داشته باشد. اما بهانه در اینجا «شنای پروانه» است. یک «پرتره و فیلم شخصیت محور» که دلیل شکلگیری اتفاقهای ریز و درشت و اول شخص ماجرا همین «پروانه» است. با هر منطق سینمایی بسنجیم «پروانه»ی «شنای پروانه» با احتساب تعداد سکانسها نقش مکمل محسوب میشود اما علت اصلی همه اتفاقها و ماجراهایی که در روایتِ قصه در فیلم به آنها برمیخوریم، همین «پروانه» است. شخصیت «پروانه» در این فیلم یک قربانی مظلوم است که اسیر تعصب میشود. «غیرت» مفهمومی که اگر کورکورانه اجرا شود کلیت مفهوم را زیر سوال میبرد. یا به قول آقای کیمیایی در فیلم «حکم»: «عقیده اگر بد اجرا شود، دلیل بر بد بودن عقیده نیست، در اجرا شکست خورده است». در اینجا هم همین حرف صدق میکند. غیرت به معنای واقعی بد نیست، تعصبهای غیرمنطقی و برداشتهای متفاوت از محتوا است که منجر به حوادث تلخ میشود. اما طناز «شنای پروانه» که قربانی است، جنس حضورش با «آسیبدیده»های قبلی که این بازیگر در «هیس دخترها …» و «خشم و هیاهو» اجرا کرده است، یک فرق اساسی دارد. بازیگرش به یک تکامل، صلابت و اقتداری رسیده است که میتواند «اول شخص مفرد» این قصه پر از رمز و راز باشد و در دو سکانس حضور خیره کنندهای داشته باشد که چارهای به جز ستایش او نداشته باشیم، این پختگی و تکامل بیانگر این است که «طناز طباطبایی» برای ماندن تلاش میکند و همواره در پی شکوفایی و تجربه موقعیتهای گوناگون است که او را از بازیگران همنسل و همسنوسالش جدا میکند. در عین صلابت و اقتدار، پر از لطافت است و هوشمندانه انتخاب و از روی آگاهی عمل میکند.