مجله نماوا، شادی حاجی مشهدی
محمد کارت دانش آموخته سینماست؛ او فعالیت حرفهای خود را از بازیگری شروع و در چندین تئاتر و فیلم سینمایی مطرح، نقشآفرینی کرد. کارت با کارگردانی دو مستند تاثیرگذار به نامهای «آوانتاژ» و “«خونمردگی» در دنیای فیلمسازی شناخته شد، اما بیشتر طرفدارانش او را با فیلم کوتاه «بچهخور» میشناسند؛ بچهخور به معنای واقعی کلمه یک فیلم کوتاهِ غافلگیرکننده و موجز بود که توانست جوایز بسیاری از جشنوارههای داخلی و خارجی دریافت کند. محمد کارت را از آن پس به عنوان یک فیلمساز دغدغهمند و پژوهشگر میشناسیم.
فیلم «شنای پروانه» اولین فیلم بلند این فیلمساز تجربهگراست که اولویت اول آن، توانایی برقراری ارتباط با مخاطب است. به جمله جالب و مهمی از فیلمساز اشاره می کنم؛ محمد کارت در گفتوگو با فریدون جیرانی میگوید: «برای من، این جالب است که شعر احمد شاملو را جواد یساری بخواند و شنونده نیز لذت ببرد.» این جمله به واقع موید این نکته است که در جهان ذهنی فیلمساز، همهفهم بودن و ایجاد ارتباط بین اثر و بیننده اهمیت دارد. کارت اثری را موفق میداند که برای طیف وسیعی از مخاطبان -از عام تا فرهیخته- جذاب باشد.
اسمی که برای فیلم انتخاب شده، دارای ایهام است و شروع ملتهبی که دارد، علامت سوال بزرگی برای بیننده ایجاد میکند. حرکت در مسیر پیرنگ اصلی پرشتابتر از آنچه مخاطب انتظار دارد، اتفاق میافتد.
شنای پروانه برای به چالش کشیدن منش لاتی و فرهنگ غالب این گروه از مردمی ساخته شده که در همین شهر پرهیاهو و در اطراف ما زندگی میکنند. لاتهایی که کارت در شنای پروانه به ما نشان میدهد، چه در پوشش و ظاهر و چه در رفتار و کلام، تیپهای غلو شده و عجیبی به نظر میرسند اما مابازاء بیرونی داشته و واقعیاند. لاتهایی که ظاهرشان امروزی است اما هنوز هم در دنیای «کاکا رستمها» و «داش آکلها» و«قیصرها» سیر میکنند. آنها که در دنیای مجازی امروز، زخم واقعی خوردند. رفیقان و نارفیقانی که برای هم، یا در برابر هم، هنوز تیزی میکشند و خون میریزند.
کارت در اولین تجربه بلندش به تکمیل تجربههای پیشین خود گرایش بیشتری دارد. شنای پروانه بهواقع یک فیلم پژوهش محوراست، که ماحصل مدتها معاشرت او با این قبیل آدمها و زندگی در حال و هوای آنهاست.
پیش از بررسی این فیلم به عنوان یک محصول مستقل هنری، طرح یک پرسش ضروری به نظر میرسد و آن این که اساسا چرا منشِ لاتی باید نقد شود؟ مگر چند درصد جامعه در این دستهبندی جای میگیرند که فرهنگ و مَنِششان، دستمایه تولید یک اثر بلند سینمایی باشد؟
نگارنده بر این باور است که از دیرباز، بسیاری از آموزههای پهلوانی در فرهنگ ایرانی، با آداب مذهبی و عرفی جامعه عجین شده و باورهای نادرستی همچون ناموسپرستی و غیرتمندی –که غالبا افراطی ست- را در لایههای عمیقتری از رفتار جمعی ما نهادینه کرده؛ به این ترتیب آنچه امروز از این جماعت یاغی برمیآید، باقیمانده شور و شرّی است که با عناوین مختلف مثل لوتیگری، پهلوانی یا غیرت مردی در فرهنگ کوچه و خیابان دیده و شنیده شده است.
شاید در تفسیر روانشناسانه و جامعهشناسانه فیلم شنای پروانه ذکر این نکته مهم باشد که بدانیم گروهی که با این خصوصیات میشناسیم، حتی به شرط «در اقلیت بودن»، رفتارهای آسیبرسان، مهلک و مشکلآفرینی را در جامعه بازتولید کرده و میکنند.
شنای پروانه درباره زندگی یکی از همین لاتهاست؛ هاشم (امیر آقایی) شوهر زنی به نام پروانه (طناز طباطبایی) است که فیلمی از همسرش در حین شنا در یک استخر عمومی در فضای مجازی منتشر شده؛ هاشم و برادرش حجت (جواد عزتی) به دنبال انتقام گرفتن از کسی که این فیلم را منتشر کرده به کارهای خطرناکی دست میزنند که وجوه تازهای از روحیات هر دو نفر را آشکار میسازد.
تلاش فیلمساز این بوده تا هم در مستند «خونمردگی» و هم در«شنای پروانه » از دریچه نگاه و ذهن این گروه، به دنیای درونی این آدمها نفوذ کرده و زندگی را از زبان آنها روایت کند. آن «لیاقت»، «ادب» و «تواضعی» که سه حرف کلمه «لات» را در مرام لوتیگری معنی و توجیه میکند، هفتخوانی دارد که برای به دست آوردنش باید خون دلها خورد.
گاهی حتی در برخی بزنگاههای مهم تاریخی استفاده از این جماعت یاغی و دست به قمه، در هیات اشرار و لاتها، به عنوان اهرمهای فشار یا در حمایت از دسته و گروهی خاص از سوی قدرتها و دستهای نادیده حاکمان، مهر تاییدی بر دوام و نیاز پنهان به وجود آنهاست. از سوی دیگر شرارت و شیطنت ذاتی بسیاری از این افراد برای همیشه برتر و بهتر بودن، سبب میشود تا برای فرار از قربانی شدن در دنیای واقعی، اتمسفری ناآرام برای خود ایجاد کرده و رفتارهای مخاطرهآمیزی برای خود و افراد خانواده داشته باشند.
فیلمساز در «شنای پروانه»، مستقیما به سراغ یک پیرنگ قدرتمند میرود و مخاطب را خیلی زود با یک روایت پرکشش و داستانگو که لحنی ملتهب دارد روبرو میکند. بهواقع «قدرت داستانگویی» که حلقه مفقوده اغلب آثار سینمای ایران است، با رعایت مهمترین قواعدش در این فیلم جلو میرود. قهرمان، انگیزهها و کنشها در جای درستی قرار دارند و تدوین دقیق هم اتصال درستی بین رخدادها برقرار کرده است.
محمد کارت همچنین در طراحی میزانسن و انتخاب نماها، راه قضاوت زودهنگام را بر مخاطب میبندد و به دلیل آشنایی که با فوت و فن بازیگری دارد، در همراهی دوربین با بازیگرانی که از تئاتر و سینما در کنار نابازیگران دیگر نقشآفرینی کردهاند، خلاقانه عمل میکند و بازیها در سراسر فیلم منسجم است. به نظر میرسد که وسواس او در چهرهپردازی هم برای درک هر چه بهتر کاراکترها ثمربخش بوده؛ با پانتهآ بهرام و امیر آقایی متفاوتی روبرو هستیم که پیشتر بر پرده ندیدهایم. همچنین جواد عزتی بازی درخشان و کنترلشدهای دارد که سبب میشود او را با شمایلی متفاوت از فیلم «جاندار» به خاطر بسپاریم.
فیلم شنای پروانه تفسیر خلاقانهای از واقعیت زندگی شخصیتهایش دارد و تصویری که از حجتها و هاشمها و… پیش روی مخاطب میگذارد، هرچند اغراق شده و متفاوت، اما قابل درک و بازشناشی است. برای محمد کارت شنای پروانه یک شروع بلندپروازانه به شمار میرود که برای حفظ وقار و توازنش در کارهای آینده راه دشواری پیش رو دارد.