انتقال یک مجموعه تلویزیونی به فیلم و برعکس دشوار است چراکه اینها دو مدیوم کاملاً متفاوت از هم هستند. سریالهای تلویزیونی برای داشتن دوام طولانی طراحی شدهاند؛ با داستانهایی که در بخشهای کوتاه گفته میشود. حال آنکه فیلمها نیاز دارند روایتی تمامشدهتر و خوددارتر داشته باشند؛ با یک حیطه بهاندازه کافی وسیع برای تضمین حرکت به سمت سالنهای سینما.
طبیعتاً با این دیدگاه، تعدادی اقتباس سریال به فیلم وجود داشته است که سازندگان با موفقیت از پس آن برآمدهاند و طبعاً تعداد خیلی بیشتری از آنها هم به شکست انجامیدهاند. این چیزی است که موارد خوب را بسیار ویژه میکند. بنابراین در این مطلب پنجتا از بهترین و پنجتا از بدترین فیلمهایی را که براساس سریالهای تلویزیونی ساخته شدهاند، مرور کردهایم.
همچنین بخوانید:
۱۰ فیلم زندگینامه ای فوقالعاده درباره نویسندگان که ارزش بررسی کردن دارند
۱۰ – بهترین: فیلم سیمپسونها The Simpsons Movie
بهترین فیلمهای اقتباسی از سریالهای تلویزیونی آنهایی هستند که به ما جایی را که یک اپیزود از یک سریال تلویزیونی ادامه خواهد یافت، نشان میدهند؛ یعنی در صورتی که زمان ۲۲دقیقهای (مختص هر اپیزود) محدودیت ایجاد نمیکرد. کاری که سیمپسونها بهطرز هوشمندانهای از پس آن برمیآید. سریال به ما نشان میدهد چه اتفاقی میافتاد اگر که هومر آنچنان فاجعهآمیز خرابکاری میکرد که در طول ۲۲دقیقه نتواند جمعش کند. او اسپرینگفیلد را توسط دولت قرنطینه میکند، خانواده را به آلاسکا انتقال میدهد و سرانجام توسط مارج رها میشود.
فیلم «سیمپسونها» هر آنچه که تمایل داریم در طول یک اپیزود (اگر زمان کافی وجود داشته باشد) ببینیم را در اختیار ما قرار میدهد. هومر و مارج همیشه در ازدواجشان با مشکلاتی روبرو بودهاند اما این فیلم نسبت به هر اپیزود دیگری با آن احساسیتر برخورد میکند؛ چون حالا زمان یک فیلم بلندمدت را در اختیار دارد. و فیلمنامه چفتوبستدار که توسط همه بهترین نویسندههای سیمپسونها نوشته شده تضمین میکند که میزان جوکها، دستکارینشده باقیمانده است.
۹ – بدترین: گارد ساحلی Baywatch
علیرغم بهترین تلاشهای دوئین جانسون، زک افران و الکساندرا داداریو، فیلم ۲۰۱۷ گارد ساحلی یک شکست تمامعیار بود. مشکل در جایی است که به نظر میرسد کارگردان ست گوردون نمیتواند تصمیم بگیرد که قصد دارد یک پرداخت موذی و برتر از اداواصولهای نسخه اصلی به انجام برساند یا همه چیز را وارد میدان کند و آن را جدی بگیرد؛ با یک گروه بازیگری که در این میان گیر افتادهاند و به نظر میرسد که درباره لحن فیلم گیج شدهاند.
اینطور مینماید که گوردون در ساخت سکانسهای اکشنش زیاد از حد پرمشغله بوده است؛ به نظر میرسد که این سکانسها توسط فرزند مایکل بی و زک اسنایدر فیلمبرداری شدهاند تا اطمینان حاصل شود که جوکها به دل مینشینند. نتیجه چیزی فراتر از یک فاجعه است.
۸ – بهترین: اسکوبی-دو Scooby-Doo
این فیلم لایواکشن که براساس کارتونهای اسکوبی-دو ساخته شده است، فراتر از انتظارات ظاهر میشود. فیلم فقط وفادارانه از کاراکترها و پویایی تیمشان اقتباس نکرد؛ آن هم با اجراهای بهطرز شگفتآوری درست و موثق از بازیگران. فیلم همچنین با آن بیشتر کار میکند و باند میستری اینک را در نقش سلبریتیهای جهان واقعی به تصویر میکشد. و برای یک فیلم بچگانه، برخی از المانهای ترسناک آن واقعاً خالصانه حتی برای بینندگان بزرگسال هم ترسآورند.
استفاده از CGI برای خلق اسکوبی، باعث شده امروزه کمی حیلهگر و ازمدافتاده به نظر برسد اما این مساله چندان هم عیب و ایراد فیلم محسوب نمیشود، زیرا این فیلم در سال ۲۰۰۲ ساخته شده است؛ زمانی که CGI هنوز در دوران اولیه خود به سر میبرد. دستکم آنها بهمانند جرج لوکاس در پیشدرآمدهای «جنگ ستارگان» Star Wars زیادهروی نکردند و از CGI فقط برای افزودن اسکوبی به فیلم با صحنهپردازیهای واقعی و افکتهای عملی استفاده کردند.
۷ – بدترین: فرشتگان چارلی Charlie’s Angels
کامرون دیاز، درو بریمور و لوسی لیو، تیم بازیگری فوقالعاده فیلمی خواهند بود که بهتر کارگردانی شده باشد. سکانسهای اکشن مکگینتی بهلطف بهرهگیری از بودجهای قابلتوجه، تماشایی شدهاند اما آنها مهیج نیستند و بهطور کامل بد از آب در میآیند. کمدی میتوانست آن را رهایی دهد اگر که کمدیای شکل میگرفت.
لحظات دردناک ناخوشایندی وجود دارند که شما را شگفتزده میکنند چراکه هرکسی در وهله اول فکر میکرد آنها خندهدارند و بعد با تماشای چگونگی پایان یافتن آنها در فیلم تغییر عقیده میدهد. بالاخص با در نظر گرفتن بیل مری درخشان که به سختپسند بودن مشهور شده است؛ او استخدام شده بود تا نقش بوسلی را بازی کند. «فرشتگان چارلی» یک اکشن کمدی است که البته جنبه اکشن آن کسلکننده و کمدی آن خستهکننده است و اینکه بهشکل غیرقابلتوصیفی یک دنباله برای آن ساخته شد.
۶ – بهترین: خیابان جامپ شماره ۲۱ 21Jump Street
هیچکس انتظار نداشت نسخه فیلم چنینگ تیتوم و جونا هیل از خیابان جامپ شماره ۲۱ موفقیتی در پی داشته باشد اما آنها واقعاً آن افراد را به نمایش گذاشتند. از ارجاعات خودآگاه نیک آفرمن تا بازی خودآگاه آیس کیوب در نقش کاپیتان سیاه خشمگین، کیفیت ناخودآگاه خیابان جامپ شماره ۲۱ منجر به این شد که یک اقتباس تلویزیونی بیمانند شکل بگیرد.
این فیلم بهعنوان یک فیلمنامه در فرمول کمدی دبیرستانی با محوریت بلوغ جان هیوز عمل میکند؛ با پیچشهای اضافهشده که در واقع کاراکترها آن چیزی که میگویند، نیستند. همهچیز ظاهراً خوب است اما در این بین کاستیهایی هم وجود دارد. آنچه که باعث میشود فیلم در مرکزیت خود موثر واقع گردد شیمی فوقالعاده هیل و تیتوم بود.
۵ – بدترین: آخرین بادافزار The Last Airbender
آواتار: آخرین بادافزار Avatar: The Last Airbender، یکی از محبوبترین و از جانب منتقدین ستایششدهترین سریالهای انیمیشنی در حافظه اخیر است. جوایز و تحسینهای زیادی به آن اهدا شده و از سوی میلیونها طرفدار در سراسر جهان مورد تقدیر قرار گرفته است. آن را با بازخورد انتقادی برای فیلم اقتباسی لایواکشن ام. نایت شیامالان مقایسه کنید؛ مثل روز و شب میمانند.
فیلم شیامالان اغلب در بین یکی از بدترین فیلمهایی که تاکنون ساخته شده، قرار میگیرد و پنج جایزه تمشک طلایی از جمله بدترین فیلم، دریافت کرده است. راجر ایبرت تماشای این فیلم را “یک تجربه رنجآور” نامیده بود، با این حال وبگاه Ain’t It Cool News، گفت که این فیلم “بهطرز جساتآمیزی بد بود، جای شگفتی است که تاکنون پشت دوربینها قرار گرفته است.”
۴ – بهترین: ساوت پارک: گندهتر، درازتر و بریدهنشده
South Park: Bigger, Longer & Uncut
ساوت پارک پس از فصلهای دوم و سوم به یکی از بالاترین امتیازات در بین سریالهای تلویزیونی دست پیدا کرد. بنابراین مدیران اجرایی پارامونت سریعاً از سازندگان تری پارکر و مت استون درخواست کردند که برای یک فیلم بلند اقتباسی از آن اقدام کنند. پارکر و استون در جستوجوی جریانهای نقدی بیشرمانه نیستند. فقط به مشارکت عملیشان در بازیهای ویدئویی اخیر ساوت پارک نگاهی بیندازید تا دریابید که اگر آنها بخواهند نامشان را بر چیزی بنهند، قطعاً کار را به انجام خواهند رساند.
آنها خودشان را برای ساختن این فیلم کشتند، آنقدر از آن خسته شده بودند که فصل بعدی نمایش تلفنی شد اما نتایج روشن هستند. این یک موزیکال خندهدار با آهنگهایی مجذوبکننده و پیامی قدرتمند است که از انتظارات فراتر میرود و مانند یک اپیزود طولانی از این سریال احساس میشود. فیلم در جستوجوی چیزی بیش از یک هدف کمدی نهایی است: والدینی که در وهله اول از ساوت پارک South Park انتقاد میکنند.
۳ – بدترین: دارودسته Entourage
اگر سریال تلویزیونی که از آن اقتباس شده نیز بهطور کلی بد باشد و فیلم اقتباسی از آن هم بد ساخته شود، آیا باز هم میتواند در بین بدترینهای این فهرست جای گیرد؟ اگر قصد دارید زنستیزی و شوخطبعی برادرانه را حفظ کنید، پس حداقل باید به کاراکترها پایبند باشید. اما فیلم دارودسته حتی تا این حد هم عمل نمیکند.
کمان داستانی اریک بهطور مشخص خارج از کاراکتر است. او اغلب در نقش یک پسر تکزنه شخصیتپردازی شده بود و ما او را برای هشت فصل در آرزوی دختری میدیدیم تا اینکه سرانجام آن دختر را پیدا کرد و تمام فیلم را در جستوجوی زنان دیگری سپری کرد. بدترین نکته این است که چیزی در فیلم وجود ندارد که شما را وادار به دیدن آن بر پرده بزرگ کند. به نظر میرسد که این دقیقاً شبیه چیزی است که شما میتوانید در HBO پیدا کنید.
۲ – بهترین: بورات Borat
ساشا بارون کوهن کاراکتر بورات خود را در Da Ali G Show معرفی کرد و او فقط در بخشهای مصاحبه کوتاه حضور داشت؛ او مردم را به این فکر میانداخت که در یک مستند واقعی با یک خبرنگار حقیقی قزاقستانی شرکت کردهاند.
گرچه اینگونه به نظر نمیرسد که بتوان آن را تا حد یک فیلم بلند کش داد اما این فیلم اقتباسی بهشدت موفق بهنام بورات: یادگیریهای فرهنگی آمریکا برای انجام منفعت ملت پرشکوه قزاقستان Borat: Cultural Learnings of America for Make Benefit Glorious Nation of Kazakhstan به نتیجه مطلوبی رسید و به یکی از خندهدارترین مستندنماهایی که تاکنون ساخته شده، بدل گردید. فیلم خط داستانی جالبی دارد که با مجموعهای از شیرینکاریهایی که نشستهاند، بههم چسبانده شده است. فیلمسازان از موارد زیادی فیلمبرداری کردند بهگونهای که تنها بهترین به کات نهایی تبدیل شد و این اطمینان را ایجاد کرد که فیلمی خندهآور و مقید بوده است.
۱ – بدترین: غرب وحشی وحشی Wild Wild West
در چیزی که احتمالاً بدترین تصمیم در زندگی حرفهای هر بازیگری در نظر گرفته میشود؛ ویل اسمیت نقش اصلی ماتریکس The Matrix را نپذیرفت تا ستاره فیلم غرب وحشی وحشی باشد. سبک بصری استیمپانک آن ممکن است، منحصربهفرد باشد اما همچنان باعث میشود که لذت بردن از آن بسیار عجیبوغریب گردد. (حتی یک عنکبوت رباتیک غولپیکر هم وجود دارد.)
عنکبوت ربات طوری در روایت قاببندی شده که گویی عامل اصلی فروش فیلم است. اما این روزها و در شرایط موجود بهسختی مخاطبی برای فیلمهای وسترن پیدا میشود و حتی طرفداران سرسخت وسترن نیز ممکن است بهخاطر یک عنکبوت ربات توی ذوقشان بخورد. زیرا فیلم بهسادگی به وسترن تعلق ندارد. اگر اشتباهی که بزرگ هم هست رخ داده باشد، فیلم بهخودی خود باید یک اشتباه باشد – و در این مورد، یک اشتباه است.
این مطلب برگرفته از نوشته Ben Sherlock در سایت screenrant است.