برخی ممکن است اینگونه فرض کنند که باباسفنجی شلوارمکعبی SpongeBob Squarepants چیزی بیش از یک مجموعه کارتونی برای کودکان، پر از شوخیهای نوجوانپسندانه و جوکهای احمقانه نیست. اما این اشتباه است؛ زیرا در این حالت، بسیاری از ارجاعات بینهایت هوشمندانه (و گاهی خیلی زیرکانه و کاملاً مبهم) به فرهنگ عامه نادیده گرفته خواهد شد که این سریال اغلب از آنها بهجهت تقویت طنز خود استفاده میکند.
در بیشتر موارد، این شوخیها باعث شدند سریال نیکلودئون بسیار هوشمندانهتر از آنچه که اکثر مردم تصور میکردند، شود. این جوکها دقیقاً همان چیزهایی هستند که موجب شدهاند این نمایش هم برای کودکان و هم برای بزرگسالان به یک اندازه جذاب باشد. موارد فهرستشده در این مطلب، نکات جالبی هستند که احتمالاً تاکنون به آنها پی نبردهاید.
۱۰ – جیمز دین
جیمز دین چیزی در حد یک نماد است. او در زندگی کوتاه خود، تنها در سه فیلم معتبر ظاهر میشود با این حال، همه آنها بدل به کلاسیکهای سینمایی گشتهاند. احتمالاً مشهورترین آنها، نقش جیم در فیلم نگرانکننده شورش بیدلیل ۱۹۵۵ Rebel Without a Cause است؛ جوان شکنجهشدهای که در وسط رخوت میانسده گرفتار میشود. گرچه پرداخت باباسفنجی از این جمله کلاسیک “تو مرا از هم جدا میکنی!” تماماً قوت اصلی را ندارد اما این بیان همچنان یک ارجاع نهخیلیموذیانه به این فیلم کلاسیک است.
۹ – من یه گری نوجوون بودم
باباسفنجی SpongeBob علاوهبر تقلید تمسخرآمیز فیلمهای کلاسیک آمریکایی میانسده، اشارات دلپسندی نیز به فیلمهای ترسناک نوجوانانه بنجل داشته است که در دورههای پیشین نیز محبوب بودهاند. عنوان این اپیزود و همچنین طرح داستانی آن، بهشدت یک فیلم درجه B بهنام I Was a Teenage Werewolf را بازتاب میدهد. این اپیزود یکی از اولین مواردی است که در آن حلزون گری، نقش اصلی را بازی میکند؛ بهجای آنکه تنها قطعهای از پسزمینه باشد.
۸ – ارباب محل فروش کالای قاچاق
در یک تبادل نمادین بین گندالف و فرودو در فیلم حماسی ارباب حلقهها: یاران حلقه The Fellowship of the Ring؛ او به فرودو در خصوص حلقه یگانه تذکر داد “آن را مخفی نگهدار. از آن محافظت کن” (به انگلیسی: “Keep it secret. Keep it safe”) باباسفنجی SpongeBob تا حدی با این خودمانی رفتار کرد و از آن برای زینت دادن یک بنر در پسزمینه خانه باباسفنجی استفاده کرد که به محل فروش کالای قاچاق برای کسانی که میخواستند همبرگر بخورند، تبدیل شد. (که در بیکینی باتم ممنوعیت پیدا کرده بود.) با توجه به جرایم مربوط به خوردن همبرگر، ایده خوبی است که از این فرمان پیروی کنید.
۷ – باباسفنجی شلوارلرزشی
تقریباً تعداد قابل توجهای فیلمهای بد در تاریخ سینمای ژانر وحشت وجود داشتهاند و تعداد کمی هم موجودند که از فرط بد بودن خیلی خوب هستند. این مطمئناً راهی برای توصیف فیلم نمادین لرزش Tremors است. این فیلم درباره گروهی از کرمهای گوشتخوار است که در یک شهر کوچک ایجاد رعب و وحشت میکنند.
باباسفنجی SpongeBob در اپیزود سندی، باباسفنجی و کرم (به انگلیسی: Sandy, SpongeBob, and the Worm) گریزی به آن میزند که در این اپیزود سریال، کرم نر آلاسکایی به شکلی بسیار شبیه به یکی از موجودات فیلم اصلی میمیرد.
۶ – مری پاپینز
فیلمهای کمی در مجموعه آثار دیزنی وجود دارند که بهاندازه مری پاپینز دوستداشتنی باشند. بخشی از دلایل آن به اجرای نمادین جولی اندروز در نقش این کاراکتر صاحبنام برمیگردد که با چتر جادوییاش تکمیل شده است. این چتر، پرواز در هوا را برای او ممکن میسازد. در یک زمان، باباسفنجی حتی چترش را به دست میگیرد و با اشک شوق فریاد میزند که او در حقیقت مری پاپینز است. این یک ادای دین شایسته به این کاراکتر دوستداشتنی دیزنی است.
۵ – خیلی واضح است؟
گرچه کارتون سیمپسونها The Simpsons بهطور گسترده برای تواناییاش در جهت بازیابی و استفاده مجدد از سایر المانهای فرهنگ عامه شناخته میشود، اما موارد دیگری هم وجود دارد؛ سریالهای دیگری مثل باباسفنجی SpongeBob میکوشند بازی را به نفع خود برگردانند. در این نمونه، بازدید باباسفنجی از یک مغازه کتاب کمیک، تقلیدهای واضحی از یک مغازه کتاب کمیکِ مشابه در اسپرینگفیلد را دارد. البته که خندهدار است، اما شما نمیتوانید این احساس را که ممکن است کمی بیش از حد واضح باشد، تغییر دهید.
۴ – باباسفنجی در نقش یک دختر فرانسوی
تایتانیک Titanic بهعنوان یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما تا به امروز ماندگار شده است. در یک صحنه نمادین، رز از جک میخواهد که او را بهمانند یکی از تصاویر دختران فرانسویاش نقاشی کند. این یکی از لحظاتی است که تقریباً به اندازه خود فیلم نمادین شده است. بنابراین البته که در باباسفنجی SpongeBob نیز اتفاق میافتد؛ زمانی که باب در یک صحنه نیمهاغواکننده ژست مشابهی میگیرد. مسلماً این صحنه به اندازه فیلم رمانتیک نیست، اما قطعاً خندهدار است.
۳ – سالار مگسها
سالار مگسها The Lord of the Flies قطعاً یکی از رنجآورترین و آزاردهندهترین کتابهایی است که تاکنون نوشته شده است. داستان آن در مورد گروهی از دانشآموزان است که در جزیرهای گیر افتادهاند؛ آنها بهتدریج به توحش و بربریت دچار میشوند که بینش نسبتاً غمافزایی از ماهیت انسانی را آشکار میکند.
تاحدودی عجیب است که چنین چیزی درباباسفنجی SpongeBob مورد تقلید قرار بگیرد اما این مهم دقیقاً اتفاق میافتد؛ زمانی که باباسفنجی، اختاپوس و پاتریک در جنگل جلبک دریایی گیر میافتند و باید برای زنده ماندن تلاش کنند.
۲ – سیاهچالها و اژدهایان
سیاهچالها و اژدهایان Dungeons and Dragons یکی از آن چیزهایی است که در فرهنگ ما آنقدر فراگیر شده است که اگر حتی شما تابهحال آن را بازی نکرده باشید (یا حتی اگرنمیخواهید به احتمال بازی کردن آن فکر کنید) حداقل باید اسمش به گوشتان خورده باشد. پس تعجبی ندارد که در نمایشی مثل باباسفنجی SpongeBob نیز ظاهر شود. البته، این اپیزود واقعاً خود بازی را در بر نمیگیرد اما بهجای آن میبینید که کاراکترها به عقب برمیگردند و به یک صحنهپردازی قرون وسطیای میرسند.
۱ – پلانکتونیمور
لرد ولدمورت، شیطان و دشمن زیرک هری پاتر Harry Potter، در تخیلات عامه با شیطان مترادف شده است. در اپیزود سیاهچالها و اژدهایان Dungeons and Dragons، ادای دین آشکاری به این شیطان به شکل “پلانکتونیمور” (به انگلیسی: “Planktonimor”) شده است؛ یک جادوگر شیطانی مشابه که پیشروی میکند تا کنترل پادشاهی را به دست بگیرد. نیازی به گفتن نیست که باباسفنجی و شرکت میتوانند بهواسطه دوست شدن با اژدهاماهیان خود به یک پیروزی دست پیدا کنند که استادش را سر شوق میآورد و او را میسوزاند.
این مطلب برگرفته از نوشته Thomas West در سایت screenrant است.