کشتن ایو Killing Eve سریال درام جذاب در ژانر کمدی سیاه است که مدام بینندهها را با پیچش داستانی و لحظات نفسگیرش غافلگیر میکند. در این مقاله قصد داریم شوکهکنندهترین موقعیتها و صحنهها در این سریال مهیج را بررسی کنیم.
خطر لو رفتن داستان؛ اگر هنوز سه فصل این سریال را تماشا نکردهاید مراقب باشید.
همچنین بخوانید:
نقد فصل سوم سریال تلویزیونی کشتن ایو Killing Eve
۱۰. عصبانیت کارولین
تو رهبری میکنی یا من؟
کارولین مرتنز (با بازی فیونا شو) یکی از آرامترین یا به نوعی کمحاشیهترین شخصیتهای این داستان است. حتی بعد از مرگ کِنی، او احساساتش را کنترل میکند. بالاخره زمانی که کارولین درست پیش از مرگ کنستانتین ویدیویی از او به همراه کِنی میبیند، بغض فروخوردهاش میشکند. کارولین اسلحهاش را به سمت او گرفته و کنستانتین ادعا میکند که با آوردن کِنی به گروه دوازده، قصد نجات جان او را داشته است. صحت حرفهای او مهم نیست، کارولین که سر کنستانتین را فشار میدهد، آماده کشیدن ماشه و شلیک به او است. در آخرین لحظهها، او به پال که اطلاعات زیادی هم دارد شلیک میکند. فیونا شو در نقش این زن که در عین از دست دادن کنترلش، کاملا رفتارش را مهار کرده، تعادل باورنکردنی به وجود آورده است.
۹. حمله قلبی کنستانتین
هیولای زیبا
کنستانتین که به نوعی شخصیت پدر را دارد، جزو معدود کسانی است که برای ویلانل مهم است. ویلانل حتی در عاطفیترین حالتش هم ظاهر سرد و بیاحساسی دارد. فشار زیادی که روی کنستانتین وجود دارد، باعث ایست قلبی ناگهانی او در ایستگاه قطار میشود. وقتی مشخص میشود که او ادا در نمیآورد و واقعا سکته کرده، ویلانل به شدت نگران میشود. با این حال، پول همچنان اولویت اصلی اوست. ویلانل پس از گرفتن اطلاعات، آماده است تا کنستانتین را بین جمعیت رها کند. اما پیش از ترک محل، با احترام به کنستانتین میگوید که مرگ او را نمیخواهد. این لحظه در عین بیاحساس بودن بسیار لطیف و پرمهر است و آسیبپذیری این دو شخصیت را نشان میدهد. ایو هم پس از پیدا کردن کنستانتین سریع او را رها میکند که این صحنه نیز تقریبا به یک اندازه شوکهکننده است.
۸. خودبازبینی آرون پیل
تو مال منی
از قرار معلوم، وقتی از ویلانل میخواهند که کسی را نکشد، او همچنان کار خودش را انجام میدهد. با این وجود، ما آمادگی مرگ آرون پیل به دست ویلانل را نداشتیم. ایو که متقاعد شده جان ویلانل در خطر است، قرار شام او با پیل را به هم میزند. قصد ایو برای نجات او منجر به شلیک میشود و دو راه پیش روی ویلانل قرار میگیرد. او میتواند پیشنهاد پیوستن به گروه را به پیل بدهد و یا مثل عنوان این سریال، ایو را بکشد. بار دیگر، ویلانل را میبینیم که یک چاقو دارد و ایو نگران سلامتی خودش است. هرچند به ویلانل وعدههای زیادی داده شده است، او ایو را انتخاب میکند و در عوض چاقو را روی گلوی پیل میگذارد. احتمالا سازندههای سریال فکر کردهاند که این صحنه به اندازه کافی شوکهکننده نیست، بنابراین ویلانل را میبینیم که پیل را مجبور میکند آخرین لحظات زندگیاش را به مدت طولانی به آینه زل بزند.
۷. گردن نیکو
هنوز هم میتوانم
نامتعارف بودن این سریال چیزی از ارزشهای شوکهکنندهاش کم نمیکند. اوایل این قسمت، نیکو حاضر بود تا در لهستان شروعی تازه را رقم بزند. نیکو قصد دارد مسائلی که با همسر دورافتادهاش داشته را حلوفصل کند و ایو به دنبال اوست. چیزی که ایو متوجه نمیشود این است که دشا در حال درست کردن یک درگیری میان او و ویلانل است. دشا نقشهای کشیده و نیکو و ایو را فریب میدهد تا به یک خانه روستایی بروند و نیکو این وسط گیر افتاده است. زمانی که ایو از راه میرسد، دشا با یک چنگال باغبانی، به آرامی پشت سر نیکو ظاهر میشود. در قسمت بعد مشخص میشود که نیکو به شکل معجزهآسایی نجات پیدا کرده است. با این حال، خشونت این صحنه همچنان ما را میخکوب میکند. هرجا که ایو میرود، جنجالها به دنبال او راه میافتند. پس شاید بهتر است ایو از دنبال کردن نیکو دست بکشد.
۶. یک تصمیمگیری سریع
میدونی چطور میشه از شر یک جسد خلاص شد؟
ویلانل پس از یک درگیری مهلک با ایو، راهی بیمارستان میشود. او همانطور که روی تخت است، با گابریل هماتاقیاش که در یک تصادف رانندگی والدین و نصف صورتش را از دست داده، یک رابطه دوستی شکل میدهد. این رابطه عمدتا برای ویلانل به حالت مزاحمت در میآید و او قصد دارد به آن پایان دهد. با این حال پیش از رفتن به لندن، او کمی با گابریل صمیمی میشود. گابریل به ویلانل میگوید که ترجیح میدهد بمیرد تا اینکه زندگیاش را به صورت یک چشمی ادامه دهد. ویلانل آغوشش را به روی او باز میکند و لحظه شیرینی رقم میخورد… تا اینکه ویلانل به کابوس گابریل پایان میدهد. میتوان به این صحنه به چشم قتل از روی ترحم نگاه کرد که جنبه احساسی ویلانل را به نمایش گذاشته است. البته، شاید علاقه ویلانل به شکستن گردن هم بیتأثیر نبوده است.
۵. مرگ در صحنه رقص
من تو را نمیشناسم؟
اینطور که به ما نشان داده شده، باور داریم که بیل پرگریو به عنوان رئیس و دوست صمیمی ایو چند صباحی حضور خواهد داشت. با این حال، تنها در سه قسمت، بیل به شکلی خشن و ناگهانی از داستان خارج میشود. پس از کشف ویلانل، بیل از همراهی او با ایو جلوگیری میکند. ویلانل میداند که تحتنظر است و بیل را به کلوب میکشاند. شاید اینجا یک محل عمومی باشد، اما صدای بلند موسیقی، نور کم و جمعیتی که مشغول رقص هستند یک موقعیت عالی را برای ارتکاب قتل شکل میدهند. بیل تا زمانی که ویلانل با او تماس چشمی برقرار نکرده، متوجه نمیشود که به دام افتاده است. با وجود تلاش ایو و رد شدن از میان رقصندهها، بیل شانسی برای زنده ماندن ندارد.
۴. دعوای اتوبوس و بوسه
قرار ملاقات به همراه بیسکویت
بعد از اینکه ویلانل ایو را برای همیشه ترک میکند، با خودمان فکر میکنیم آنها چه زمانی قرار است دوباره یکدیگر را ببینند. ملاقات غیرمنتظره آنها زمانی رخ میدهد که ویلانل در اتوبوس و با خونسردی با ایو روبرو میشود. نمیدانیم ایو از دیدن او چه واکنشی نشان خواهد داد، اما صادقانه انتظار یک دعوای حسابی را هم نداشتیم. اگرچه ویلانل توانست ایو را به زمین بیندازد، ایو با یک بوسه و ضربه سر تلافی میکند. شاید این بوسه خارج از تصور ما بود، اما نیت پشت آن بسیار شوکهکننده بود.
۳. کنی کشته میشود
آرام آرام میمون شکاری
کنی را کشتند؟ مرگ کنی یکی از شوکهکنندهترین روشها برای پایان دادن فصل سوم بود. در سریالی که پر از شخصیتهای نابسامان و مخرب است، پسر باهوش کارولین و مغز کامپیوتر داستان، حضور آرامشبخشی در این سریال داشت. اما احتمالا کنی برای این دنیا زیادی خوب بود. بعد از اینکه یک ملاقاتغیرمنتظره برای کنی رخ میدهد، سرنوشت او رقم میخورد. زمانی که ایو در دفتر حاضر میشود، نمیتواند کنی را پیدا کند. ایو سقوط کنی از پشتبام را نمیبیند، اما صدای زمین خوردن او را میشنود. مثل بیل. ایو جسد غرق در خون کنی را روی پیادهرو میبیند و هیچ فرصتی برای نجات او ندارد. هرچند به دیدن مرگ آدمها در این سریال عادت کردهایم، اما کنی یکی از چشمگیرترین شخصیتهایی است که از خط داستان حذف شده است.
۲. شلیک ویلانل به ایو
تو مال منی
با تمام شدن فصل دو، ایو وسوسه شده تا با ویلانل فرار کند. اما زمانی که ایو متوجه میشود ویلانل تمام این مدت با خود تفنگ داشته، همه چیز عوض میشود. زمانی که ایو میفهمد ویلانل او را برای کشتن ریموند فریب داده، تصمیم میگیرد برای همیشه از صحنه خارج شود. ویلانل که حسابی دلشکسته شده، ترجیح میدهد ایو را مرده ببینید تا اینکه خروج او را مشاهده کند. پس، تفنگ را بیرون میآورد و از پشت به ایو شلیک میکند. این اولین باری نیست که بین این دو شخصیت خشونت شدیدی شکل میگیرد، اما این ماجرا به چشم ویلانل مثل همیشه تنها یک بازی بوده است. میتوان گفت که این اولین باری بود که ویلانل قصد جان ایو را کرد. اگرچه ویلانل یک قاتل کارآزموده است، ایو از این تیراندازی جان سالم به در میبرد. حدس ما این است که ویلانل از ته قلب این کار را انجام نداده است.
پیش از بررسی صدرنشین این لیست، چند موقعیت افتخاری را مرور میکنیم.
- ترور ویلانل در آمستردام «دوران ناامیدی»،
- ارینا، راننده بد «پایان بازی»
- شلیک ویلانل به کنستانتین «خدایا! خسته شدم»
- انفجار خانه «تو اهل پینر هستی؟»
- دعوای ویلانل با دشا «هیولای زیبا»
۱. چاقو زدن ایو به ویلانل
خدایا! خسته شدم
جای که فصل ۲ اینطور تمام شد که ویلانل به ایو شلیک میکند، نقشها به پایان فصل ۱ بازگشتند. آنها کنار یکدیگر هستند و ظاهرا بالاخره با هم متحد شدهاند. مشخص میشود که ایو قدرت بیشتری دارد. با این حال، چاقو را روی شکم ویلانل فشار داده و در نهایت فرو میکند. کمی طول میکشد تا ایو به خودش بیاید و متوجه کاری که انجام داده بشود و همین موضوع به ویلانل زمان میدهد تا فرار کند. اسم سریال «کشتن ایو» است اما چرخش داستانی باعث میشود که ویلانل با مرگ دست و پنجه نرم کند. البته، ایو پیش از ورود ویلانل به زندگیاش اینقدر بیفکر نبود. با این دید میتوان گفت که احتمالا ویلانل خیلی پیشتر از اینها موفق به کشتن ایو شده است. در هر صورت، ایو برای همیشه تغییر کرده است.
این مقاله برگرفته از نوشته نیک اسپیک در سایت watchmojo.com است.
Wizards قصه های آرکیدا را دوبله کنید خواهش می کنم التماستون میکنم