بیش از ۵۰ دقیقه پس از شروع تماشای قسمت اول Lovecraft Country به نام غروب آفتاب، آتیکوس (با بازی جاناتان میجرز)، دوست بچگیهایش لتیتیا (با بازی جرنی اسمالت)، و عمویش جرج (با بازی کورتنی بی. ونس) را میبینیم که توسط یک هیولای تشنهی خون در یک جادهی خالی در بیرون شهر تعقیب میشوند. آتیکوس — که نزدیکانش او را تیک صدا میزنند — به خاطر محدودیتهای سرعتی که در شهر کوچکشان وجود دارد، دیگر نمیتواند با شتاب دادن به ماشینی که با آن فرار میکنند ریسک بیشتری کند. شانس آنها برای جان سالم به در بردن از این مهلکه بالا نیست، تا وقتی که چشمشان به مرز میافتد. با نزدیک شدن این تعقیب و گریز — که در آن پای مرگ و زندگی در میان است — به نقطهی اوج خود، باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا قهرمانهای داستان ما میتواند از تهدید بزرگی که پیش روی آنهاست به سلامت عبور کنند یا نه — این تهدید بزرگ، هیولای غولآسا و خوشاشتها نیست، بلکه پلیس نژادپرستی است که بدش نمیآید پیش از به پایان رساندن روز سه سیاهپوست را سر به نیست کند.
همچنین بخوانید:
نقد فصل دوم روان پزشک The Alienist – داکوتا فنینگ صحنه را به تصاحب خود در میآورد
این صحنهی سنگین برای کسانی که با رمان مت راف در سال ۲۰۱۶ که به همین نام منتشر شد آشنا هستند، بلافاصله قابل تشخیص است، که ترس نژادپرستی دورهی جیم کرو را در داستانی جادویی، عامهپسند و ترسناک روایت کرده است.
کلکسیون راف از داستانهای کوتاه نه تنها به بررسی رفتارهای ضد سیاهپوستان از زاویهی دید علمی-تخیلی پرداخت، بلکه شیوههای مختلف و متنوعی که این پدیده برای قربانیان خود رنج به بار میآورد را نیز به تصویر کشید. سازندهی زیرزمینی، میشا گرین، نه تنها توانایی قابل تحسینی در روایت این ماجرای پیچیده در اثر اقتباسی خود دارد، بلکه میتواند به طور موثر و شگفتآوری ترسهای دنیای واقعی را به شکلی کاملا باورپذیر وارد ژانرهای علمی-تخیلی، ترسناک، و درام بکند به شکلی که برای مخاطب مانند تجارب زندگی واقعی به نظر برسد. لحظات مهم آن هولناک و آزاردهنده هستند و مو به تن مخاطب سیخ میکنند. این بهترین نمایش تجربهی زندگی و سفر یک سیاهپوست در آمریکای نژادپرست — گذشته و فعلی — است.
به سختی میتوان کل Lovecraft Country را یکجا خلاصه کرد. بله خط مشخصی وجود دارد که گروهی مخفی را در بر میگیرد و کل سریال با محوریت آن پیش میرود.
اما آنچه که باعث تمایز این روایت شده است داشتن رویکرد جامع به تجربهی زندگی سیاهپوستان است. داستانهای متنوع و سناریوهای فرضی موزاییکی از ترس را به وجود میآورند که لحظه لحظهی آنرا تازه و وحشتآور نگه میدارد. این قالب مناسب و درخوری است: هرگز صرفا یک موضوع نیست که مخل آرامش جامعهی سیاهپوستان میشود، چراکه نژادپرستی خود را تنها به شکل گروههای کلن و صلیبهایی که در آتش میسوزند نشان نمیدهد. بلکه به شکل نابرابری شغلی، دسترسی پایه به داشتن خانههای معمولی، واکنش اغراقآمیز پلیس، و حومهی شهرهای کوچکی که تبدیل به جهنم افراد رنگینپوست میشوند، نیز نمود پیدا میکند. در حالیکه واقعیت بدون شک سنگین است، اما مخاطب Lovecraft Country از تماشای صحنههایی که به زیبایی طراحی شدهاند و درک و برقراری ارتباط با آنها برای همه راحت است برخوردارند — از جمله هیولاهای وحشی (که اگر بتوانید به آن نگاه کنید و سرتان را بر نگردانید بسیار تماشایی است)، تعقیب و گریز ماشینی هیجانانگیز، و ارواح ترسناک.
این مطلب برگرفته از نوشتهی شنون میلر در وبسایت ایوی کلاب است.
حال به بررسی نظر سایر منتقدین میپردازیم:
کی بی. Kay B. | کلایدر Collider
از آهنگ کلیسایی گرفته تا زن سیاهی که قدرتش را از نژادپرستانی که سعی داشتند آنرا از او بدزند پس میگیرد، تا برهم خوردن آرامش و آزادیهای آبا و اجدادی، تا واقعیتهای موازی که فرصتهای باورنکردنی را برای مستضعفان فراهم میکند، همه و همه دلایلی برای تماشای Lovecraft Country هستند. این سریال عمیقتر از سایر سریالها و فیلمها میشود تا سوالات سختی را بپرسد، اما همچنان میداند که بزرگترین تهدیدی که مجبور به مبارزه با آن هستیم نژادپرستی و جنگ برای برابری است.
الن سپینوال Alan Sepinwall | رولینگ استون Rolling Stone
بهتر است به این ترکیب ژانرها که بسیار پرسرعت پیش میرود عادت کنید. هر ساعت آن چنان سرشار از ایدهها و اتفاقات است که گویا گرین میخواهد تا جایی که میتواند هر آنچه در ذهنش بوده را در آن جا بدهد.
جودی برمن Judy Berman | تایم Time
فصل اول این سریال یک درام جذاب، هوشمندانه، و بسیار هیجانانگیز ده قسمتی است. اگر بگوییم Lovecraft Country تنها یک سریال خوب است در حق آن کملطفی کردهایم. از خون و خونریزی و ترسهای غافلگیرانه که بگذریم، موسیقی جذاب و گیرای آن، مهمانیهایی که لبریز از مهمان هستند، تعقیب و گریزهایی سینمایی که خوب از آب درآمدهاند، همگی در این سریال تماشایی تابستانی جمع شدهاند.