مجموعه نمایش خانگی هم گناه که در آغاز رکوردهای زیادی را جابهجا کرد و در بیست چهارهفتهای که پخش میشد همواره جز پربینندهترین آثار شبکه نمایش خانگی بود، به پایان رسید.
هم گناه در دو فصل قصهای از خاندان قدیمی و سنتی صبوری را روایت کرد که در مواجه با دنیای مدرن، باورها و سنتهایشان را به چالش میکشند. قصهای از چند نسل، با دغدغههایی که از جامعه برمیآید، روایتی عاشقانه با چاشنی معما و تعلیق، در این قسمتها، مخاطبان را با خود همراه کرد و آنها را هر هفته مشتاقتر از هفته قبل به دنبال روایت خود و آدمهایش کشید.
در این یادداشت، نگاهی میاندازیم به قسمت آخر مجموعه هم گناه و آنچه در این قسمت در تکامل قسمتهای پیشین به بیننده عرضه شد.
پایان آغاز است
هم گناه در اولین قسمت و اولین سکانس، با یک تصادف شروع میشود. تصادفی که در طول قسمتهای پایانی، حقیقت آن کشف میشود و فرهاد (مهدی پاکدل) را در مسیر رویارویی با حقیقت خود و زندگیاش قرار میدهد. این تصادف، در طول قسمتهای هم گناه حوادث دیگری را به وجود میآورد و رابطه عاشقانه میان فرهاد و هدیه را پرورش میدهد و مخاطب را وارد این روایت عاشقانه میکند.
در قسمت آخر، همهچیز به این تصادف بازمیگردد. فرهاد با حقیقت کاری که انجام داده است روبرو میشود و برای به دست آوردن رضایت خانواده هدیه میجنگد، اما آنچه اهمیت دارد، رویارویی او با احساسات واقعیاش است. فرهاد بعد از سالها فرار از خود و آن تصادف که مسیر زندگیاش را عوض کرده است در مقابل لیدا و هدیه به برداشتی متفاوت میرسد. تلاش فرهاد برای دلجویی از لیدا به نتیجه نمیرسد تا بیننده با این پرسش روبرو شود که کینه لیدا و خیانتی که احساس میکند در حقش شده است، آیا او را به پیمان دیگری تبدیل خواهد کرد؟
درد پوست انداختن
آنچه در قسمتهای گذشته هم گناه دیدیم، خبر از یک فروپاشی درونی در خانواده صبوری میداد. فرار سیما، انتخاب آرمان، حقیقت پنهان زندگی پیمان، رابطه پر چالش فریده و همسرش، همه نشان میداد که همه آنچه خانواده صبوری را این سالها در کنار هم نگهداشته است، مثل رشته ای باریک در حال پوسیدن شدن است و حال آرامآرام پاره میشود تا اعضای خاندان صبوری بیش از قبل از هم رانده شوند.
درحالیکه به نظر میرسید ریشههای پیوند خاندان صبوری در حال پاره شدن است و هرکدام از اعضای خانواده بهتنهایی برای خود و زندگیشان میجنگند، حوادث تراژیک و این فروپاشی تدریجی، آنها را وادار کرد به کنار هم بیایند و باهم مبارزه کنند. فرید به کمک آرمان میرود و فریده برای نجات فرهاد به سراغ هدیه میرود.
با همه اینها، فریبرز بافاش شدن حقیقت جدایی لیلا و روبرو شدن با چهره مجنون پیمان، دلشکستهتر از قبل، راهش را از خاندان صبوری جدا میکند. فریبرز قربانی همهسالهایی است که خاندان صبوری با لجبازی روی سنتهای خود پافشاری کرد و از تغییر سر باز زد. انگار برای فریبرز و زندگی جهنمیاش، دیگر وقتی برای ترمیم نیست. همانطور که سیما آواره شده است و آرمان تا پایان عمر خود باید غم از دست دادن زیبا را به دوش بکشد و هیچکدام از اعضای خاندان صبوری نمیتوانند این حقایق تلخ را تغییر دهند.
خاندان صبوری، درنهایت پوست میاندازد. فرید به اشتباهاتش اعتراف میکند و فریده اصرار بر بازآفرینی گرمای پیشین خانواده دارد. اما فریبرز و خانوادهاش، در این پوست انداختن، چنان درد جانکاهی را متحمل شدهاند، که دیگر جایی در دنیای صبوریها برای خود پیدا نمیکنند. فریبرز و پسرش، باید تا پایان عمر، زخمهای این پوست انداختن را تحمل کنند دردش را بپذیرند و به آینده نهچندان روشنشان تن دردهند.
ستاره است
مجموع بازیگران هم گناه بازیهای قابل قبولی ارائه کردند. از پرویز پرستویی که آرام و باوقار شخصیت فریبرز را زنده میکند، تا رویا تیموریان که مثل همیشه با جزئیات دقیق کاراکترش را اجرا میکند تا هدیه تهرانی که کمکار است اما باسلیقه و وسواس اندک نقشهایش را انتخاب میکند.
اما پدرام شریفی، ستاره اصلی هم گناه بود. شریفی سالها، باحوصله حضورش در سینمای ایران را به رخ بیننده کشید. از متولد 65 تا شبی که ماه کامل شد، شریفی آرامآرام به ستارهای تبدیل شد که نمیشود از او چشم برداشت. در هم گناه اما، شریفی اوج تواناییهایش را به اثبات می رساند. جنون نهفته شخصیتش را بهخوبی پنهان میکند، اما نشانهای از آن به بیننده ارائه میدهد تا شمایل مرموز کاراکتر پیمان را حفظ کند. با نگاه و زبان بدن، بهخوبی پیمان و احوالاتش را برای بیننده قابلباور میکند و صبورانه تحول کاراکترش را در بازیاش منعکس میکند.
بازی خوب شریفی البته در کنار بازی هنگامه قاضیانی هم بیشتر دیده میشود. این دو در سکانسهای دونفرهشان آنقدر هماهنگ و در تعادل هستند که بیننده را تا پایان متقاعد میکنند که تنها خروجی حقیقت همین رویاروییهای دونفره است و روایت پیمان را با همه جنونی که در خود دارد، به روایت قابلاعتماد تبدیل میکنند. این بازی هماهنگ و حسابشده در قسمت آخر به اوج میرسد و در سکانسهایی بیننده نمیداند که لیلا بازتاب ذهن پیمان است یا برعکس و از همین رهگذر، دنیای آشفته پیمان قابلدرک میشود.
درنهایت، هم گناه به پایان رسید و مصطفی کیایی بعد از موفقیتهای متعددش در سینما و گیشه، حالا از چهرههای مهم شبکه نمایش خانگی محسوب میشود. باید دید که آیا او از فرصتی دیگر برای بازگشت به شبکه نمایش خانگی استفاده میکند یا باید فعالیتش در سینما را رصد کنیم. بههرحال، کیایی حالا برای مخاطبان ایرانی نامی آشنا و قابلاعتماد است.