مصطفی کیایی با اولین فیلمش بعدازظهر سگی سگی توجه زیادی را به خود جلب کرد. فضای انتقادی فیلم با لحن کمدی که داشت نام کیایی را بهعنوان یک فیلمساز مهم به اهل سینما معرفی کرد. سیمرغ بهترین فیلمنامه برای دومین اثر کیایی، ضدگلوله او را به فیلمساز مهمی تبدیل کرد. در کنار اینها، مجموع سیمرغهایی که بازیگرانش کسب کردهاند و استقبال مخاطبین از آثار او، نام کیایی را بهعنوان فیلمساز قابلتأملی درمیان نسل جدید فیلمسازان ایرانی مطرح کرده است. مطرب آخرین ساخته کیایی که لقب پرفروشترین فیلم سینمای ایران را یدک میکشد، در کنار افتخارات حرفهای دیگر، او را به گزینهای تبدیل کرده که سرمایهگذاران از آثارش استقبال میکنند.
کیایی بعد از موفقیتهای زیادی که در سینما کسب کرده، حالا با هم گناه شبکه نمایش خانگی را تجربه میکند. مجموعهای که از اولین روزهای پیشتولید، با انتخاب بازیگرانش کنجکاوی زیادی برانگیخت و بعد از پخش هم توانست رضایت مخاطبان را جلب کند.
حالا هم گناه در ایستگاه پایانی قرار دارد. کیایی با رکورد زدن آمار تماشای مجموعه شبکه نمایشخانگیاش ثابت کرده که رگ خواب بیننده را خوب بلد است. ترکیب بازیگران، فضای قصهگویی و بیان معضلات اجتماعی در بستر یک قصه خانوادگی، هم گناه را به محبوبترین مجموعه شبکه نمایش خانگی این روزها تبدیل کرده است. آنقدر که به نظر میرسد بعد از دو فصل، شرایط ساخت فصل سوم هم فراهم است. بااینحال، کیایی با موفقیتهای اخیرش، انتخابهای زیادی پیش رو دارد و مخاطب ایرانی هم آنقدر به او اعتماد دارد که مسیر کاریاش را پیگیری کند.
به بهانه نزدیک شدن هم گناه به قسمتهای پایانی نگاهی میاندازیم به مهمترین ویژگیهای این سریال و آنچه آن را تا این حد نزد مخاطبان به محبوبیت رسانده است.
تم عاشقانه هم گناه در فضایی پلیسی-معمایی
از همان اولین قسمت، هم گناه روایتش را با لحنی معمایی و پر تعلیق شروع کرد. خانواده صبوری و ارتباطاتشان مرکز روایت بود و رازهایی که هرکدام از اعضای این خانواده داشتند، گره اصلی درام ماجرا بود.
کیایی بهخوبی و با هوشمندی، توانست این گرهافکنی و گرهگشایی را در طول روایتش حفظ کند. افشای تدریجی و تکامل سیر تحول کاراکترها در این مسیر به جذابیت قصه افزود و این روایت پر تعلیق از ابتدا تا انتها مخاطب را به دنبال خود کشید. بیننده هم گناه در مسیر داستان، حدس میزند، پرسش مطرح میکند و با کشف حقیقت شگفتزده میشود. درواقع روایت هم گناه مخاطب را با خود همراه میکند، او را جا نمیگذارد یا از او عقب نمیماند.
از سوی دیگر، تم عاشقانه هم گناه است که به جذابیت آن میافزاید. شخصیت فریبرز صبوری با بازی پرویز پرستویی، به دنبال عشق ازدسترفته خود است. این تم، بااینکه برای بیننده آشنا است اما همیشه جستجوی یک عشق قدیمی میتواند بیننده را سر ذوق بیاورد. گره خوردن این سفر عاشقانه به شغل فریبرز و تنگنایی که او بهواسطه پسرش در آن قرار میگیرد، نکته دیگری است که روایت عاشقانه هم گناه را دراماتیک و جذاب میکند. فریبرز از ابتدای قصه بهعنوان فردی مسئول و قابلاعتماد شناسانده میشود. یک شخصیت مثبت که در مقابله با خاطرات زندگی شخصیاش، باورها و قوانین اخلاقیاش به لرزه میافتد.
بهعلاوه باقی کاراکترها و شخصیتها هم ماجراهای عاشقانه خود رادارند. عشقهای نامتعارف، خیانت و دروغ، جدایی و وصال، همه الگوهایی هستند که روایت عاشقانه هم گناه را جذابیت میبخشند و بیننده را ترغیب میکنند تا با این روایت احساس نزدیکی کند.
خرده روایتهای جذاب در هم گناه
بهجز روایت فریبرز و رابطه او با پسرش، هم گناه از دیگر کاراکترهایش استفاده میکند تا هم به پرورش قصه و درام کمک کند و هم نیمنگاهی به جامعه داشته باشد.
شخصیت سیما، با پرسشهای جنسیتی که درباره خودش در قسمتهای اولیه مطرح میکند، یکی از خرده روایتهای جذاب هم گناه است. مواجه سیما با خانوادهاش، پنهانکاری و فرارش از ازدواج و بحرانهای روحی که بهواسطه این شرایط با آن روبرو است، همه بر خواسته از تابویی هستند که جامعه ایرانی برنمیتابد و هم گناه بیآنکه پردهدری کند، به آن میپردازد.
رابطه میان آرمان (محسن کیایی) و زیبا (هدیه تهرانی) از دیگر خرده روایتهایی است که طرحشان در سینما و تلویزیون ایران چندان معمول نیست. آرمان در چند قسمت اول هم گناه شمایلی شبیه کاراکتر هومن سیدی در عاشقانه دارد. یک جوان خوشگذران که از پذیرش مسئولیت سر باز میزند در مسیر روایت و آشنایی با زیبا، تحول مییابد. رابطه آرمان با زنی که از او بزرگتر است، خانواده صبوری را تحت تأثیر قرار میدهد و روابط آنها را به چالش میکشد.
در بطن همه این خرده روایتها هم پایبندی خانواده صبوری بهرسم و رسوم گذشته خانوادگیشان است. بااینکه همین رسم و رسوم یکبار فریبرز را در مقابل خانواده قرار داده و سرنوشت او را رقمزده است، بااینحال اعضای خانواده صبوری همچنان به این سنتهای قدیمی چنگ زدهاند و سعی میکنند همین پایبندی را به نسل بعدی خود انتقال دهند.
از این رهگذر است که خانواده صبوری، نمونهای کوچک از یک جامعه بزرگتر است و کاراکترها و روابطشان هم بازتابی از روابط اجتماعی است.
آشنایی پنداری با کلیشهها
هم گناه در پرداخت جزئیات روایتش بهشدت به تصورات آشنا و حتی میشود گفت کلیشهای مخاطب وابسته است. بازتاب یک خانواده فقیر و جنوب شهری، محل اختفای خلافکارها، اکشنها و روابط پلیسی و حتی کت چرم فریبرز صبوری در نقش مأمور آگاهی، همه از تصویر آشنایی میآیند که مخاطب در ذهن دارد.
از همه مهمتر، تقابل پدر و پسر است. فریبرز صبوری نهتنها بهعنوان پدر در مقابل پسری که از او دورمانده قرار میگیرد که بهعنوان یک پلیس نیز در مقابل فرزندش بهعنوان خلافکار قرار دارد. این روابط بهشدت تکراری است، اما مخاطب هم از چنین مضامین آشنایی لذت میبرد. چنین طرحوارههایی، در هرزمانی میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و ناخودآگاه او را درگیر کند.
گرچه اینجا این انتقاد به هم گناه وارد است که از خلاقیت دورمانده و با وفاداری به همان تصاویر آشنای ذهنی مخاطب، از ریسک کردن پرهیزکرده است، اما باید اغراق کرد که کیایی بهخوبی مسیرش را در میان این الگوهای آشنا و تکراری پیداکرده و با درآمیختن آنها با موضوعاتی جدید و خرده روایتهای بکر، توانسته هم گناه را به اثری دوستداشتنی برای مخاطبش تبدیل کند.