خوب بد جلف۲: ارتش سری این روزها به اکران آنلاین درآمده و بعد از بدبیاری در اکران به دلیل شیوع ویروس کرونا، حالا مهمان خانههای تماشاگران شده است. فیلمی که قاسم خانی در ادامه اولین اثرش در جایگاه کارگردان یک فیلم بلند سینمایی، یعنی خوب بد جلف ساخته و زوج اصلی سری اول یعنی پژمان جمشیدی و سام درخشانی در اینجا هم حضور دارند. زوجی که قاسمخانی از سریال پژمان آنها را کنار هم قرار داد و دیگر نتوانست ازشان دل بکند.
پیمان قاسم خانی چهره شناخته شدهای برای تماشاگران سینمای ایران است. اگر هم همان چند تجربه معدود در زمینه بازیگری را از سر نمیگذراند و چهرهاش جلوی دوربین هویدا نمیشد باز هم همینقدر محبوب و شناخته بود.
شاید حتی بتوان او را مشهورترین فیلمنامه نویس ایرانی در نزد تماشاگر عام دانست که دو دلیل اصلی دارد: در وهله اول کار کردن در بستر سینمای کمدی که باعث میشود تا تماشاگر عام نام او را در خاطر نگه دارد و دوم کار گسترده در صدا و سیما که باز هم مخاطبی حداکثری را برای سریالهایی که او نویسندهشان بوده، به همراه داشته است. به بهانه اکران ارتش سری بهترین آثار قاسم خانی در جایگاه فیلمنامهنویس را در سینمای ایران مرور کردهایم.
همچنین بخوانید:
نقد فیلم خوب بد جلف ۲: ارتش سری – احمق و احمق تر
مارمولک
مارمولک فیلم کمال تبریزی یکی از درخشانترین و خندهدارترین فیلمنامههای پیمان قاسم خانی را در دل خود جای داده است. و البته یکی از پیشروانهترینهایشان را. داستان مارمولک، همانطور که میدانید درباره خلافکاری به اسم رضا مارمولک است که برای فرار از زندان لباسهای یک روحانی را میدزدد و خودش را روحانی جا میزند. او در شهری کوچک به عنوان یک روحانی مورد احترام قرار گرفته و درگیر حوادث مختلفی میشود.
ایدهای که نه تنها برای زمان خودش که حتی برای همین دهه نود هم خلاقانه و بدیع بهنظر میرسد و البته دیالوگها و شوخیهایی هم که قاسمخانی طراحی کرده، آنقدر خوب هستند که هنوز هم، حتی در تماشای چندین باره فیلم، تماشاگر را از خنده رودهبر میکنند.
سن پترزبورگ
یک فیلم کمدی از بهروز افخمی که خود قاسمخانی هم در آن ایفای نقش میکند. البته کمتر کسی از بهروز افخمی انتظار ساخت یک فیلم کمدی اینچنینی را داشت اما سن پترزبورگ در نهایت فیلم جالب توجهی از آب درآمد.
سن پترزبورگ در سالهای بیبخار اواخر دهه هشتاد توانست توجه بسیاری از تماشاگران را بهخود جلب کند. در اینجا کار اصلی و قابل توجه قاسمخانی بازی با موقعیتهای مختلف و غیرمنتظره است. او شخصیتهای اصلی فیلمنامه یعنی دو خلافکار را با بازی خودش و محسن تنابنده در موقعیتهایی غیرقابل پیشبینی و نامتجانس قرار میدهد و این عامل اصلی ایجاد طنز در فیلم است.
ورود آقایان ممنوع
یکی از آخرین فیلمنامههای خوبی که قاسمخانی نوشت و فراتر از حد انتظار بود. البته رامبد جوان هم بهخوبی از پس ساخت آن برآمد. هماهنگی جوان و قاسمخانی در نهایت جهانی جالب توجه را در آن مدرسه دخترانه پدید آورد. فضایی که این دو در کنار هم ساختند، باعث شد همذاتپنداری تماشاگر با فیلم دوچندان شود.
خصوصا در تماشاگران زن حس نوستالژیکی از دوران تحصیل و مدرسهشان بهوجود آورد. نکته مهم دیگر که از جمله نقاط قوت فیلمنامه قاسمخانی بود، به شخصیتپردازی برمیگشت. ورود آقایان ممنوع توانست کاراکترهایی بهیادماندنی در ذهن تماشاگر به یادگار بگذارد.
خصوصا مدیر مدرسه با بازی عالی ویشکا آسایش و آن پشت لب سبز و بدعنقیهای مدیرگونهاش و شخصیت معلم با بازی رضا عطاران که هم خنگ و دست و پا چلفتی بود و هم نِرد، بسیار خوب از آب درآمده بودند. علاوه بر این دو، شخصیتهای فرعیتر هم پرداخت خوبی داشتند.
نان، عشق و موتور هزار
یکی از فیلمهای پرطرفدار دهه هفتاد به کارگردانی ابوالحسن داوودی که همان داستان آشنا و قدیمی درباره عشق پسر فقیر به دختر پولدار را در قالب یک کمدی رومانتیک تعریف میکرد. اما فیلمنامه خوب قاسمخانی بهگونهای بود که از کلیشههای مرسوم چنین داستان و چنین ژانری فراتر رفت و لحظاتی خلاقانه و نوآورانه را بهوجود آورد.
باز هم شخصیتپردازی خوب از جمله نقاط عطف فیلمنامه بود. در کنار آن شکل پرداخت رابطه عاطفی دختر و پسر جوان هم در گیرایی نهایی فیلم بسیار تاثیرگذار بود. این دو جوان در کنار هم شیمی بسیار خوبی داشتند که همانقدر که به بازی دو بازیگر یعنی سروش صحت و بهاره رهنما ربط داشت، نتیجه شخصیتپردازی قاسمخانی هم بود.
ضمن اینکه شناخت او از رهنما مطمئنا در هماهنگی کاراکتر روی کاغذ و تصویر نهایی روی پرده بیتاثیر نبود.
نقاب
یک فیلم سوخته که بسیار کمتحویل گرفته شد و بدشانسی هم آورد و تنها چند روز بعد از اکرانش وارد بازار قاچاق شد و سیدیاش به خانه تماشاگران آمد تا فیلم شکست تجاری بدی را متحمل شود. حقیقتا کسی هم از کاظم راستگفتار انتظار خاصی نداشت و چندان برای تماشای نقاب کنجکاو نبود.
همین حالا هم شاید فیلم در تماشای دوباره معمولی بهنظر برسد اما نکتهی مهمش در این است که قاسمخانی در آن سالها فیلمنامهای نوآورانه و خاص طراحی کرده بود که با اسلوب تکراری و کسلکننده داستانگویی در دهه هشتاد تفاوتهای زیادی داشت و اثری متفاوت بهنظر میرسید. هم شکل پیشروی روایت و هم گرهگشایی نهایی فیلمنامه برای سینمای ایران در آن روزها بسیار جدید بهنظر میرسیدند و برای تماشاگران غیر منتظره بود.
شاید بتوان گفت این اصلیترین دلیل محبوبیت قاسمخانی و پرطرفدار شدن فیلمهایی است که او فیلمنامهشان را نوشته، در عموم وقتها پیمان قاسمخانی نوآوری میکند و داستانهایش را بهنقطهای میرساند که کمتر کسی انتظارش را داشته.