جرج کیوکر بیش از نیم قرن در حرفه کارگردانی فعالیت کرد و تقریباً در همهی ژانرها فیلم ساخت ــ از کمدیهای عجیب و غریب گرفته تا موزیکال، فیلم نوآر، تریلر، و اقتباسهای ادبی. او با طبع نجیب و موقرش، موفق شد 21 بازیگرِ آثارش را به نامزدی اسکار برساند که پنجتای آنها موفق به دریافت این جایزه شدند، او همچنین طی دوران فیلمسازی این بخت را داشت که هفت فیلمش به عنوان بهترین فیلم نامزد اسکار شوند که یک فیلمش جایزه را برد، و خود او نیز پنج بار نامزد بهترین کارگردان اسکار و یک بار موفق به دریافت این جایزه شد.
جرج کیوکر، این کارگردان تحسینشده، در 7 جولای 1899 در بخش مهاجرنشین منطقهی ایستسایدِ منتهتن نیویورک در یک خانوادهی مهاجر یهودیـمجاری به دنیا آمد. در کودکی شیفتهی تئاتر شد و یکبار هم با آموزگار و دوست آیندهاش دیوید اُ. سلزنیک در نمایشهای آماتور بازی کرد. پدر کیوکر وکیل بود، و انتظار میرفت که کیوکر هم راه پدر را در پیش بگیرد؛ هرچند، او آنقدرها وقتش را صرف دانشکدهی حقوق نکرد، و طولی نکشید که به سراغ مشاغلی عجیب و نامتعارف در سالنهای نمایش رفت. او بعداً یکی از بنیانگذاران یک شرکت تئاتریِ انتفاعی شد (که معمولا در یک سالن طی چند شب متوالی نمایشهایی را روی صحنه میبردند) و گاهی نمایشهایی را برای آن گروه و گاهی نمایشهایی را برای تئاتر برادوی کارگردانی میکرد. پس از چند سال، مقارن با روزهای پیشتازیِ صنعت فیلم، وقتی استودیوهای فیلمسازی شروع به استخدام فعالان تئاتر کردند، هالیوود او را در هوا قاپید.
در سال 1929، کیوکر با پارامونت قراردادی امضا کرد، و به عنوان دستیار کارگردان در چند فیلم بلند مشغول به کار شد، فیلمهایی از جمله در جبهه غرب خبری نیست All Quiet on the Western Front. اولین پروژهی او بانوی بدنام Tarnished Lady با بازی تلولا بنکهد در 1931 ساخته شد. او پس از منازعهای با استودیو پارامونت آنجا را ترک کرد، این منازعه بر سر این بود که ارنست لوبیچ خواستار کارگردانی همان فیلمی بود که قبلاً کیوکر برای کارگردانیاش قرارداد امضا کرده بود.
همچنین بخوانید:
۵۰ تا از بهترین فیلم های کمدی رمانتیک تمام دوران
کیوکر بعداً برای دوست قدیمیاش سلزنیک در کمپانی RKO مشغول به کارگردانی شد، و در آنجا موفقیت زیادی نیز به دست آورد. کیوکر خیلی زود به عنوان «کارگردانِ بازیگران زن» به شهرت رسید زیرا میتوانست در فیلمهایش اجراهایی خیرهکننده از بازیگران زن بگیرد. یکی از اولین بازیگران مورد علاقهی کیوکر، کاترین هپبورن بود که کیوکر و او در 1932 در فیلم دادخواست طلاق A Bill of Divorcement همکاری کردند. کیوکر از آن پس طی 47 سال 10 فیلم دیگر هم با هپبورن ساخت، از جمله آثار کلاسیکی چون زنان کوچک Little Women، و داستان فیلادلفیا Philadelphia Story، و به این ترتیب هپبورن و کیوکر در زندگی واقعی به دوستانی نزدیک بدل شدند.
در طلاییترین سال هالیوود، یعنی در 1939، کیوکر چند فیلم کلاسیک خوب ساخت. کیوکر یک هفته در صحنهی فیلم جادوگر شهر اُز The Wizard of Oz هم حاضر بود گرچه اسمش در تیتراژ فیلم ثبت نشده است، اما او در این یک هفته تغییراتی در نحوهی آرایش و جامهآرایی فیلم داد که بعد از رفتن او بخشی از فیلم باقی ماندند، برای مثال به پیشنهاد کیوکر بود که کلاهگیس بلوند جودی گارلند از سرش برداشته شد تا او ظاهری طبیعیتر داشته باشد. کیوکر همچنین مدتی سر صحنهی فیلم بر باد رفته Gone with the Wind بود و اول از همه در مورد تست بازیگران زنی که برای بهدستآوردن نقش اسکارلت اوهارا رقابت میکردند مشاوره میداد و سپس به هدایت و بازیگردانیِ بازیگران اصلی فیلم ویوین لی و اولیویا دیهاویلاند پرداخت. داستانهای مختلفی دربارهی اینکه چرا کیوکر از این پروژه کنار گذاشته شد وجود دارد، برخی میگویند کلارک گیبل خواهان کارگردانی با خصایص مردانهتر بود و برخی هم میگویند که سلزنیک باور داشت که کیوکر خیلی کند و آهسته کار را جلو میبرد. دلیلش هر چه باشد، این اتفاق باعث شد که کیوکر خلاص شود و فیلم کلاسیک کاملاً زنانهای مثل زنان کوچک را با بازیگرانی چون نورما شیرر، پولت گادرد، جوان کراوفورد، و رزالیند راسل بسازد.
بین سالهای 1930 تا 1972، از بین خیل بازیگرانی که با کیوکر همکاری کردند 21 بازیگر زن و مرد متفاوت نامزد اسکار شدند و پنج نفر از آنها توانستند جایزه را از آن خود کنند. تنها سه کارگردان دیگر را میشناسیم که نامزدیِ بازیگرانشان بیش از کیوکر بوده است: ویلیام وایلر، الیا کازان، و مارتین اسکورسیزی. تنها بازیگرانِ چهار کارگردان در تاریخ سینما موفق شدهاند بیش از بازیگران کیوکر (یعنی بیش از پنج بار) جوایز اسکار را بربایند و فقط پنج کارگردان چنان بازیهایی از بازیگرانشان گرفتهاند که توانستند به اندازهی بازیگران کیوکر (یعنی پنج بار) به اسکار دست پیدا کنند. البته کیوکر از برچسبِ «کارگردانِ بازیگران زن» خوشش نمیآمد، زیرا سه بازیگر کیوکر که اسکار بردند مرد بودند. هفت فیلم کیوکر نامزد بهترین فیلم اسکار شدند و تنها سه کارگردان در تاریخ سینما به چنین افتخاری دست یافتهاند و فقط پنج کارگردان توانستند هشت بار یا بیشتر نامزد بهترین فیلم اسکار شوند. کیوکر با پنجمین فیلم بلندش نامزد جایزه بهترین کارگردان اسکار شد و سرانجام به خاطر فیلم بانوی زیبای من My Fair Lady در سال 1964 موفق به دریافت این جایزه شد و این موفقیت او را به کهنسالترین کارگردانِ برندهی اسکار در آن زمان بدل کرد، رکوردی که تا سال 2003 شکسته نشد.
در زندگی شخصی کیوکر، «راز» مشهوری وجود داشت: اینکه او همجنسخواه بود. او خانهی زیبا و شکوهمندی داشت، و معروف بود که مهمانیها و ضیافتهایی پروپیمانی میدهد، و البته دوستی محرمانهاش با همجنسگرایان هم بر سر زبانها بود و در چند وهله میتوانست پیشه او را با توجه به اخلاقیات آن روزگار ویران کند. بسیاری از اشخاص نامدار دنیای ادبیات و سینمای آن دوره در شبنشینیهای کیوکر حضور داشتند و او ارزش زیادی برای روابط نزدیکاش با بسیاری از این افراد قائل بود. در ادامه به ده مورد از بهترین فیلمهای او میپردازیم.
ده. کامیل (1936) Camille
آه، گرتا گاربو… کیوکر هیچ فیلمی را به زیبایی این داستان تراژیک عاشقانه کارگردانی نکرده است. گاربو در این فیلم نقشِ مارگریت را بازی میکند، یک روسپی که بین مردی که قلباً دوست دارد (با بازی رابرت تیلور) و حمایتگرش (با بازی هنری دانیل) گیر کرده است. مارگریت به سل مبتلا میشود و مردی را که دوست دارد وامینهد. هرچند، این مرد وقتی مارگریت در حال احتضار است بر بالیناش حاضر میشود، و یکی از تاثیرگذارترین، به یادماندنیترین و اشکبارترین صحنههای مرگ در تاریخ سینما نیز همین صحنه از فیلم کیوکر رقم میخورد. درست کمی پیش از شروع فیلمبرداری این فیلم، کیوکر بر بستر مادر محتضرش حاضر شده بود. در این فیلم چند برداشت از صحنهی مرگ مارگریت در واپسین دم حیاتاش وجود دارد، اما گاربو بعدا اعلام کرد که حساسیت و آگاهی کیوکر پس از درگذشت مادرش به هدایت این بازیگر کمک کرد و گاربو متوجه شد که چطور در فیلم از دستهایش بازی بگیرد و آنها را چطور نگه دارد تا مرگی آرام و راحت چون به خوابرفتن را به تصویر بکشد. گاربو برای این بازی نامزد جایزه اسکار شد و جایزهی بهترین بازیگر زن را از انجمن منتقدان نیویورک و انجمن ملی منتقدان دریافت کرد. فیلمِ کامیل سیوسومین فیلم از شورانگیزترین فیلمهای بنیاد فیلمِ آمریکا است و امروز نیز به آن بسیار توجه میشود.
نه. زنان کوچک (1933) Little Women
این فیلم قبل از تصویب و اجرای «نظامنامه تولید تصاویر متحرک» Hays Code و از روی رمان محبوبِ لوییزا می الکات اقتباس شد و کیوکر را در رشتهی بهترین کارگردانی به نخستین نامزدی اسکارش رساند، این فیلم اولین تلاش کیوکر برای دریافت جایزهی اسکار بهترین فیلم هم به شمار میآید. این فیلم مثل خیلی از فیلمهای دیگرش، جایزهی اسکار بهترین فیلمنامه (به قلم ویکتور هیرمن و سارا ی. میسون) را به دست آورد. قصهی الکات دربارهی چهار خواهر از خانوادهی مارچ، و شکستهای عشقی و سرخوشیهایشان در دورهی جنگ داخلی آمریکاست؛ این قصه چند بار به صورت فیلمهای سینمایی و تلویزیونی مورد اقتباس قرار گرفته و نسخهای از آن نیز اواخر همین امسال بر پردهی سینماها خواهد آمد. هرچند، اقتباس کیوکر جزو بهترین اقتباسهاست و در آن کاترین هپبورن در نقش جو ظاهر میشود که یکی از خاطرهانگیزترین و تحسینشدهترین اجراها از این شخصیت است. کارگردانی کیوکر به خاطر بیپیرایگی و توجهش به راستنماییِ زمانهای که داستان فیلم در آن میگذرد مورد تقدیر قرار گرفت. این اقتباس سینمایی نسخهی اقتباسیِ محبوب بسیاری از خوانندگان این رمان به شمار میآید.
هشت. چشموگوشبسته (1950) Born Yesterday
هری براک (با بازی برودریک کرافورد) مردی بینزاکت و بیملاحظه اما بسیار ثروتمند، معشوقهی جسورش، بیلی داون (با بازی جودی هالیدی) را به واشنگتن دی. سی. میبرد تا چند نمایندهی مجلس را تحت تاثیر قرار بدهد و تطمیع کند. وقتی بیلی باعث خجالت هری میشود، هری کسی به اسم پل ورال (با بازی ویلیام هولدن) را برای آموزش نزاکت به بیلی استخدام میکند. اما طولی نمیکشد که بیلی به پل دل میبندد و از هری دلسرد و حتی بیزار میشود. کیوکر تکنیک منحصربهفردی را در این فیلم به کار میگیرد؛ تمرین فیلمنامه با بازیگران و بعد اجرای آن در مقابل کارمندان استودیو، با این ایده که بازیگران شخصیتهای عمیقتر را بسط دهند و رگ خواب تماشاگر بیشتر به دستشان بیاید. فیلم بر اساس نمایشنامهای ساخته شد، و کیوکر در آن زمان باید با سانسورهای رسمی سینما میجنگید، خصوصا با هرگونه اشاره به این که بیلی و هری بدون ازدواج با هم زندگی میکنند. سانسورچیها به طور خاص روی اشارههایی حساس بودند که به تلاش بیلی برای اغوای پل میپرداختند اما کیوکر خود را به آب و آتش زد تا یک خط مهم از سناریو در فیلم باقی بماند. نتیجهی تقلاهای کیوکر یکی از موفقترین و ستودهترین فیلمهای او از کار درآمد. هالیدی جایزهی اسکار و گلدن گلاب برای بهترین بازیگر زن در کمدی و موزیکال را از آن خود کرد، او همچنین نامزد بهترین بازیگر زن گلدن گلاب در ردهی فیلمهای درام شد. این فیلم در مراسم اسکار نامزد دریافت جایزه برای بهترین فیلم، بهترین طراحی صحنه و لباس، بهترین فیلمنامه اقتباسی، و چهارمین نامزدی کارگردانی برای کیوکر شد و در مراسم گلدن گلاب هم برای بهترین فیلم، بهترین درام و بهترین کارگردانی نامزد جایزه شد. این فیلم در فهرست فیلمهای بنیاد فیلم آمریکا ( موسوم به «صد سال سینما… و صد خنده…»)، جایگاه 24-ام را دارد. این فیلم در سال 1993 با بازی ملانی گریفیث، دان جانسن، و جان گودمن بازسازی شد.
هفت. شام سر ساعت هشت (1933) Dinner at Eight
این فیلم با گفتگوهایی شوخطبعانه و تندوتیز جلو میرود و یکی از مفرحترین و ستایششدهترین آثار کمدی در دورهی قبل از تصویب «نظامنامه تولید تصاویر متحرک» است. کیوکر در این فیلم یک عالمه از بهترین ستارگان کمپانی MGM را در مقام کارگردان به راحتی و با مهارت هدایت میکند. داستان فیلم حول تلاشهای میلیسنت جوردن (با بازی بیلی برک) برای میزبانیِ یک ضیافت تمامعیارِ شام دور میزند، این در حالی است که او از مشکلات سلامتی و گرفتاریهای شغلی همسرش الیور (با بازی لیونل بریمور) خبر ندارد. یک عالمه فضای ملودرام دور و برِ هر کدام از مهمانها وجود دارد، بعضی از مهمانها از این قرارند: بازیگرِ الکلی پا به سنگذاشته لری رنو (با بازی جان بریمور)؛ دختر جوردن، یعنی پائولا (با بازی مَج اِوَنس)، که رابطهی عاشقانهی مخفیانهای با رنو دارد؛ ستارهی سابقِ صحنهی تئاتر، کارلوتا ونس (با بازی ماری درسلر بزرگ)؛ رقیب کسب و کار الیور به نام دن پاکارد (با بازی والاس بیری) و همسر گستاخش کیتی (با بازی جین هارلو، که یکی از بهترین بازیهایش را در این فیلم ارائه میدهد). کیوکر میبایست توازنی بین این گروه عظیم از بازیگران سرشناس ایجاد کند، و فرایند تولید فیلم با هدایت کیوکر بدون دردسر پیش رفت. صحنهی نهاییِ فیلم بین درسلر و هارلو یکی از صحنههای مهم سینمای کلاسیک، و از بهترین پایانبندیها در تاریخ سینماست. این فیلم همین امروز هم در فهرست فیلمهای برتر صد سالهی اخیر سینما (در فهرست معروف به «صد سال و صد خنده») جایگاه 85 را به خود اختصاص داده است. شام سر ساعت هشت از فیلمهایی است که هر سینهفیلی باید ببیند.
شش. زنان (1939) The Women
فیلم پر بازیگر دیگری از بزرگترین کارگردان کمپانی MGM، جرج کیوکر، فیلمی که این دفعه تماماً با بازیگرهای زن، و در سالی که بزرگترین سال در تاریخ تصویر متحرک به شمار میرود، ساخته شده است. ماری هاینز (با بازی نورما شیرر) از طریق شایعات مطلع میشود که همسرش رابطهی عاشقانهای با دختر پشت پیشخوانِ عطرفروشی، کریستال آلن (با بازی جوآن کراوفورد) دارد. ماری برای گرفتن طلاق به رینو میرود، و در آنجا با چند زن دیگر دوست میشود که حال و روز او را دارند، و در همین حین همسر سابق او با حالتی غمگین با کریستال ازدواج میکند ــ البته کریستال سرانجام بعد از آنکه دنبال ثروت بیشتری میرود تنبیه میشود. گروه بازیگران زنی که در نقش شایعهباف و دوست ظاهر میشوند شامل اینها هستند: پولت گادرد، رزالیند راسل، و جوآن فونتین Joan Fontaine. معروف بود که شیرر و کراوفورد در کمپانی MGM ستارههای رقیب همدیگرند، و کارگردانی عالی کیوکر در این فیلم احتمالا یکی از دلایلی است لقب «کارگردان بازیگران زن» نصیب وی شد. فونتین و راسل هردو در خودشرححالنگاریشان از کیوکر خیلی تعریف میکنند، راسل به خاطر ارتقای استعدادهای کمیکاش از کیوکر تقدیر میکند و فونتین نیز کیوکر را به خاطر هدایت «با درایت و با نزاکتِ» تیمی از بازیگران زن میستاید. به رغم این واقعیت که این فیلم هیچ جایزهی اسکاری را نامزد نشد و نبرد، اما در زمان خودش منتقدان به تحسیناش نشستند و از لحاظ تجاری هم موفق بود، و امروزه هم یکی از بهترین فیلمهای سالیان درخشانِ هالیوود به شمار میرود. این فیلم در بایگانی فیلم ملی آمریکا محفوظ است و نسخهی ضعیفتر و کمتر موفقی از آن با بازی مگ رایان در سال 2008 بر پردهی سینماها آمد.
پنج. دنده آدام (1949) Adam’s Rib
آدام بونر، وکیل متاهل (با بازی اسپنسر تریسی) و آماندا بونر (با بازی کاترین هپبورن) در دادگاهی طرفهای مخالف همدیگر هستند، دادگاهی که در آن یک زن (جودی هالیدی) متهم به تیراندازی به کتف شوهر خیانتکارش (با بازی تام اِوِل) است. دیدگاههای متعارض این زوج از صحن دادگاه به زناشوییشان کشیده میشود و به نبرد مفرحی میان جنسهای زن و مرد میانجامد. این فیلم دومین نامزدیِ اسکار و انجمن نویسندگان را برای فیلمنامهی گارسون و کنین و روث گوردون در فیلمی به کارگردانی کیوکر به ارمغان آورد. از نه فیلمی که هپبورن و تریسی در آنها همبازی شدند کیوکر سه فیلم را کارگردانی کرد و فیلم دندهی آدام به لحاظ تجاری و انتقادی موفقترینشان بود. هپبورن که از علاقمندان اجرای هالیدی بر صحنهی نمایشِ چشموگوش بسته بود، به هالیدی پیشنهاد بازی در این فیلم را داد و از او خواست که به نسخهی سینمایی از نمایش چشموگوش بسته فکر کند. هپبورن دقیقا به خاطر اینکه کار هالیدی بیشتر و برجستهتر دیده شود با کیوکر همکاری کرد، و اجرایش در دندهی آدام سرانجام به موفقیتاش در مراسم اسکار منجر شد. دندهی آدام در بایگانی ملی فیلم آمریکا محفوظ است و رتبهی 7 را در بنیاد آمریکاییِ فیلم در بین ده کمدی رمانتیک برتر به دست آورده و در فهرست فیلمهای برگزیدهی «صد سال و صد خنده» جایگاه 22 را از آن خود کرده است. این فیلم در فهرست فیلمهایی که هر علاقمند سینما باید ببیند جای میگیرد.
چهار. ستارهای متولد شده است (1954) A Star Is Born
کیوکر پانزده سال پس از اینکه به فرصت کارگردانی اولین نسخهی ستارهای متولد شده است پشت پا زد، از سید لوفت همسر جودی گارلند خواهش کرد که برای بازسازی این فیلم از وی حمایت کند. این بار، کیوکر قبول کرد و مشتاق ساختن اولین موزیکال و نیز اولین فیلم تکنیکالرش بود. داستان مشهور این فیلم ماجرای عاشقانهی بازیگرـخوانندهی مشتاق ایستر بلاجت (با بازی گارلند) و هنرپیشهی محبوبِ زنان نورمن ماین (با بازی جیمز میسون) که به خاطر اعتیاد به الکل کاروبارش در حال افول است را به تصویر میکشد. نبرد نورمن با اعتیادش به رابطهی آنها صدمه میزند و وقتی نورمن پی میبرد که ایستر مایل است به خاطر مواظبت از او حرفهی نویدبخش خود را کنار بگذارد، دست به فداکاری میزند. کیوکر برای تولید این فیلم با چالشهای بسیاری روبرو شد، از جمله در انتخاب بازیگر برای نقش نورمن، و تغییراتی در فیلمنامه و رفتار دمدمیمزاج گارلند به خاطر اعتیاد و نیز نوسان وزنش. هرچند، محصول نهایی هم نزد منتقدان و هم در گیشه موفق از آب درآمد، حتی با اینکه شرکت برادران وارنر سی دقیقه از فیلم را بدون اجازهی کیوکر کوتاه کرد. کیوکر از این تقطیع و کوتاهکردن فیلم بسیار ناراحت شد، و حس میکرد که آن دقایق محذوف برای فیلمش حیاتی هستند. در اوایل دههی هشتاد، ساندتراکهای تکههای ادیتشدهی فیلم پیدا شدند و با استفاده از فنون عکاسی، این فیلم تا حدی به صورت مطلوب کارگردان ترمیم و احیا شد و به نمایش درآمد و ستایش خیرهکنندهای از آن شد. این فیلم شش نامزدی اسکار از جمله برای بهترین بازیگر زن و بهترین بازیگر مرد را به دست آورد اما میسون و گارلند موفق به دریافت جوایز بهترین بازیگر مرد و زن از گلدن گلاب در دستهبندی فیلم موزیکال/کمدی شدند. در سال 2000 این فیلم از طرف کتابخانهی ملی کنگرهی آمریکا برای محافظت در بایگانی ملی فیلم برگزیده شد. این فیلم رتبهی 43 را در فهرست «صد سال… صد شور…» و رتبهی 7 را در فهرست بهترین موزیکالهای بنیاد فیلم آمریکا دارد.
سه. بانوی زیبای من (1964) My Fair Lady
این فیلم از نمایشنامهی پیگمالیون (نوشته جرج برنارد شاو) اقتباس شده و یکی از محبوبترین موزیکالهای تاریخ سینما به شمار میآید. یکی از ستارگان این فیلم، رکس هریسون در نقش پروفسور هیگینزِ متفرعن و افادهای ظاهر میشود، او با یکی از همپالکیهایش شرط میبندد که میتواند دخترک زیبا و یکلاقبایی به اسم الیزا دولیتل (با بازی آدری هپبورن) را به یک بانوی متشخص تبدیل کند. گرچه فیلم نظرات انتقادی مثبت و منفی مختلفی دریافت کرد اما در گیشه به موفقیت رسید و برای 12 جایزهی اسکار نامزد دریافت جایزه شد که هشت جایزه را از آن خود کرد، از جمله جوایز بهترین فیلم و بهترین بازیگر برای هریسون. کیوکر بعد از چند سال نامزدی برای اسکار و عدم موفقیت در کسب جایزه بالاخره جوایز اسکار، گلدن گلاب، و انجمن کارگردانها را به خاطر کارگردانی عالیاش گرفت. در سال 1998 بنیاد فیلم آمریکا این فیلم را در رتبهی 91 فهرست صدتاییاش از بزرگترین فیلمها قرار داد و در سال 2006 این فیلم در فهرست بهترین موزیکالها رتبهی 8 را کسب کرد. این فیلم برای محافظت در بایگانی ملی فیلم آمریکا برگزیده شد. با گذشت 50 سال از زمان پخشاش، این فیلم همچنان در فهرست «بهترین فیلمهای همهی اعصار» حضور داد و یکی از آثار محبوب علاقمندان ژانر موزیکال و خورههای سینما و عشاق هپبورن افسانهای به شمار میآید.
دو. چراغ گاز (1944) Gaslight
در این فیلم نوآر خوشساخت، اینگرید برگمن نقش پائولا الکوئیست را بازی میکند که خواهرزادهی یک خوانندهی معروف اپرا است که چند سال پیش، احتمالا به خاطر جواهرات گرانبهایش، در خانهی خود به قتل رسیده. پس از چند سال، پائولا که این خانه را به ارث برده، حالا با همسر تازهاش گرگوری آنتون (با بازی چارلز بویر) به آن وارد میشود. هرچند طولی نمیکشد که معلوم میشود گرگوری انگیزههای پنهان و نهفتهای دارد، زیرا با ترفندهایی سعی میکند به همسرش بقبولاند که مجنون است. در این فیلم که در صحنهپردازی قرن نوزدهمی میگذرد، گرگوری چراغهای گاز را پرنور و کمنور میکند و بعد به پائولا میگوید که متوجه هیچ چیز عجیبی نشده است تا به این ترتیب به او بقبولاند که دچار خیال و وهم شده است ــ و همین کار او باعث شده که اصطلاح «چراغ گاز» امروزه هم برای ارجاع به متقلبهایی از این دست که اهل دوز و کلک هستند به کار رود. این فیلم نامزد هفت جایزه اسکار شد از جمله بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد برای بویر و بهترین نقش مکمل زن برای آنجلا لانزبری در نخستین نقشآفرینی سینماییاش (در نقش ندیمهای جوان). اینگرید برگمن با این فیلم اولین جایزهی اسکارش (از سه جایزه) و نیز جایزهی گلدن گلاب را برد. کیوکر پیشنهاد داد که یک پناهندهی آلمانی، پل هلدچینسکی به تیم طراحی صحنهی فیلمش بپیوندد زیرا او پیش از فرار از کشورش عضو خانوادهای ثروتمند بود؛ و برای دکوراسیون و توجه دقیق به جزئیات و ایجاد حسی از موثقبودن و صحت در صحنهپردازی شم خوب و چشمان تیزی داشت ــ همین گزیدهکاری کیوکر سرانجام باعث شد که اسکار بهترین طراحی هنری به این فیلم سیاهوسفید برسد. همچنین کیوکر با توجه به اینکه تولید فیلم به ترتیب گاهشمارانه جلو نرفت و شخصیتی که برگمان نقشش را بازی میکرد باید یک افول تدریجی را نشان میداد، از تکنیک قصهگویی برای بازیگرانش ــ خصوصا برگمن ــ استفاده کرد. کیوکر قصه را تا جایی جمعبندی و خلاصه کرد که گروه تولید میتوانست روز بعد فیلمبرداری را بدون مشکلی طبق روال از سر بگیرد. وقتی برگمن به این روند اعتراض کرد، کیوکر کار را متوقف کرد؛ هرچند تهیهکنندهها خیلی زود متوجه افت کیفیت بازیها شدند، و از اینرو کیوکر کار را به سبک خودش از سر گرفت و برگمن هم با گذشت زمان متوجه خلاقیت کیوکر شد و از او تقدیر بسیاری کرد.
یک. داستان فیلادلفیا (1940) The Philadelphia Story
باورش سخت است، اما در اواخر دههی سی، کاترین هپبورن به خاطر چند شکست گیشهای ملقب به «آفت گیشه» بود. اما هپبورن به این امید که کاروبار بازیگریاش را احیا کند حقوق این فیلمنامه را خرید، و این تمهید خوب جواب داد. او همچنین حقوق مربوط به انتخاب بازیگرها و تصمیمگیری دربارهی تیم تولید را هم مال خود کرد، و دوست خوباش کیوکر را برای کارگردانی برگزید. هپبورن در این فیلم نقش تریسی لرد خوشمشرب را بازی میکند که در آستانهی ازدواج دوباره است، اما همسر سابقش سی. کی. دکستر هیون (با بازی کری گرانت) با نیتی شیطنتآمیز و به قصد برگرداندن تریسی، همراه با خبرنگار پرهیاهویی به اسم مکالی کانر (با بازی جیمز استیوارت) سروکلهشان در مراسم پیدا میشود. هرچند، کانر شیفتهی تریسی میشود و مجموعهای از موقعیتهای مضحک و بامزه پیش میآید. این فیلم در شش رشته از جمله برای بهترین فیلم، بهترین بازیگر زن (هپبورن)، و بهترین کارگردان (کیوکر) نامزد جایزه اسکار شد. جیمز استیوارت جایزهی بهترین بازیگر را به چنگ آورد و دانلد اگدن استیوارت هم جایزهی بهترین فیلمنامه را گرفت. این فیلم در بایگانی ملی فیلم آمریکا محفوظ است و در چند فهرست بنیاد فیلم آمریکا از جمله در فهرست صد فیلم برتر، صد سال و صد خنده، صد سال و صد شور، و ده فیلم برتر رمانتیک، صاحب جایگاههایی قابل ملاحظه است. در سال 1956، این فیلم تحت عنوان جدیدِ قشر مرفه High Society به صورت موزیکال و با درخشش گریس کلی، بینگ کراسبی و فرانک سیناترا بازسازی شد. هرچند این داستان فیلادلفیا است که رتبهی بالایی در بسیاری از فهرستهای بهترینها» دارد و همچنان یکی از بهترین مثالها در تاریخ سینما از کمدیهای رمانتیکی که به ازدواج دوباره میپردازند، به شمار میرود.
منبع: سایت goldderby