رهاورد فراهانی بانام هنری گلشیفته 19 تیر سال 1363 در تهران به دنیا آمد. پدرش بهزاد فراهانی بود و مادرش فهیمه رحیمی نیا. در این خانواده هنری، طبیعی بود که گلشیفته هم وارد عالم سینما شود. اما گلشیفته فراهانی دوران کاری عجیبی را در سینمای ایران تجربه کرد. در نوجوانی با فیلمی از داریوش مهرجویی به شهرت رسید. خیلی زود تبدیل به یکی از ستارگان بیرقیب سینمای ایران شد و با بسیاری از فیلمسازان مطرح همکاری کرد.
ورق درست زمانی که کسی فکرش را هم نمیکرد برگشت. گلشیفته فراهانی از یکی از معتبرترین ستارههای نسل جوان، تبدیل به تابو شد. بردن نامش هم در محافل رسمی همراه با جنجال و حاشیه بود. خبر همکاریاش با ریدلی اسکات از یک افتخار برای سینمای ایران تبدیل شد به تیتر اخبار درباره یک ستاره فراری.
همان زمان که گلشیفته مهاجرت را انتخاب کرد، خیلیها بدگمان بودند که بتواند در هالیوود، یا ورای مرزهای کشورش به ذرهای از آوازه و احترامی که در ایران داشت دست یابد. نام گلشیفته نقل محافل بود. تحلیل کارها و اقداماتش، دفاع از او یا نفرت از او مخاطبانی که تا چند وقت قبل از او با ستایش یاد میکردند را سرگردان کرده بود.
حالا سالها از مهاجرت گلشیفته میگذرد. شایعات فروکش کرده است و نقش او در سینمای ایران تثبیتشده است. علاوه بر همه اینها، گلشیفته کاری را کرد که خیلی از ستارگان قبل و بعدش نتوانستند انجام بدهند. او در صنعت سینمای هالیوود، جایی برای خود دستوپا کرده است. سینمای رقابتی هالیوود که پر است از ستاره، هرروز پله دیگری است زیر گامهای استوار دختری که در تمام مدت سکوت کرد و راهش را طی کرد.
حقیقت هم این است که اگر همه آنچه این سالها گلشیفته فراهانی را به تابو تبدیل کرده بود، کنار بگذاریم، با بازیگری سروکار خواهیم داشت که عاقلانه و با هوشمندی مسیرش را انتخاب کرده است. نقشهای ماندگاری در سینمای ایران رقمزده و حضورش را نمیتوان نادیده گرفت و انکار کرد.
به بهانه تولد سیوششسالگی گل شیفته فراهانی و درحالیکه بیش از هرزمانی در حرفه بازیگریاش در سطح جهانی موفق است، بد نیست نگاهی بیندازیم به بهترین نقشآفرینیهای او در این چند سال.
1- درخت گلابی (داریوش مهرجویی)
برای گلشیفته فراهانی همهچیز از «درخت گلابی» مهرجویی شروع شد. در روایتی عاشقانه، گلشیفته نقش میم را به عهده گرفت. میم دخترکی است پر از شور زندگی. انگار که یکلحظه جایی بند نمیشود. شور و شوقی پسرانه دارد و با بازیگوشیاش، دنیای کودکانه پسری را متحول میکند. پسری که حالا نویسندهای است با موهای جوگندمی، اما هنوز دل درگرو میم دارد.
گلشیفته فراهانی بهعنوان یک نوجوان در اولین نقشآفرینیاش درخشان ظاهر میشود. باید پذیرفت بیشتر آنچه بهعنوان میم میبینیم، از خود گلشیفته میآید. باور اینکه گلشیفته همان دخترک پر شوری است که گلی ترقی نوشته است و مهرجویی بعدها به تصویر درآورده، راحت است. بااینحال، دختر چهاردهساله پر شروشور، در اولین بازیاش، سیمرغ بلورین بخش بینالملل جشنواره فجر را از آن خود میکند و اولین قدم را برای تبدیلشدن به یک ستاره برمیدارد.
2- بوتیک ( حمید نعمتالله)
«بوتیک» از درستترین انتخابهای گلشیفته فراهانی در مسیر بازیگریاش است. درخشش در یک درام جوانانه که دغدغههای مهمی را مطرح میکند، فرصت خوبی است تا او روی دیگر تواناییاش را نشان دهد. اتی در «بوتیک» کاراکتری چندبعدی است. در ظاهر همان انرژی میم را دارد اما در باطن دختری است با عقدههای فراوان و آرزوها و حسرتهای بزرگ.
بازی در نقش اتی به گلشیفته امکان میدهد که لایههایی درونی از بازیاش را به نمایش بگذارد و خود را با افتوخیزهای عاطفی این نقش به چالش بکشد.
3- ماهیها عاشق میشوند (علی رفیعی)
کاراکتر توکا، شباهت زیادی به باقی نقشهای گلشیفته دارد. اما توازنی در جنس بازی او و فضای فیلم است که نقش توکا را به یکی از بهترینهای کارنامهاش تبدیل میکند. بااینکه توکا هم دختری پرانرژی است و شیطنت همیشگی گلشیفته را یدک میکشد، اما گلشیفته در اجرای او به تعادل میرسد. هیچچیز در بازی او اغراق نشده و به همین دلیل است که عمق رابطه عاشقانه توکا و لحظات احساسی بازی گلشیفته باورپذیر و دوستداشتنی از آب درآمده است.
4- سنتوری ( داریوش مهرجویی)
همکاری دوباره گلشیفته و مهرجویی بازهم با موفقیت همراه است. «سنتوری» بااینکه مدتها توقیف میشود و بعد هم نسخه غیرقانونیاش پخش میشود، اما در جشنواره بهخوبی دیده میشود و میان مخاطبان هم به مقبولیت خوبی میرسد. «سنتوری» امتیاز مهمی برای گلشیفته دارد و آن بازی در مقابل بهرام رادان است. شیمی آن دو در مقابل دوربین آنقدر قوی است که هرکدام نقاط ضعف دیگری را جبران میکند و تواناییهایش را برجسته.
بهعلاوه کاراکتر هانیه در «سنتوری» آرک تکامل جذابی دارد.هانیه از یک دختر عاشقپیشه و یک طرفدار علی سنتوری به زنی که بار خانه را به دوش میکشد تبدیل میشود. او از دختری بیغم به زنی میرسد که نابودی همسرش را به چشم میبیند. این پختگی در شخصیت هانیه چیزی است که بازی گلشیفته بهخوبی القا میکند.
5- میم مثل مادر (رسول ملاقلی پور)
«میم مثل مادر» یک اثر سانتیمانتال محض است. پیچوتاب قصهای از دل تراژدیهای جنگ هشتساله و احساسات مادرانه، از همان اولین اکران، مخاطبان «میم مثل مادر» را شگفتزده و البته احساساتی کرد. شاید «میم مثل مادر» بهترین فیلم کارنامه گلشیفته نباشد، اما بیشک مهمترینشان است. گلشیفته با هیچ فیلمی بهاندازه «میم مثل مادر» دیده نشد.
رسول ملاقلی پور فضایی در اختیار او گذاشت تا یکسره با احساساتش ظاهر شود. بازی احساسی گلشیفته از اغراق هم میگذرد و بیننده را در خود غرق میکند. بااینوجود، همین ویژگیهاست که کاراکتر سپیده و «میم مثل مادر» را تا این حد تأثیرگذار میکند. هیچ مانعی بین احساسات بازیگر و مخاطب برقرار نیست و به همین دلیل بازی گلشیفته در ذهن ثبت میشود.
6- درباره الی ( اصغر فرهادی)
«درباره الی» آخرین فیلم فراهانی در ایران بود. بازی او در این فیلم تحت تأثیر حواشی خروجش از ایران قرار گرفت. بااینهمه، «درباره الی» پختهترین و بهاندازهترین بازی گلشیفته در سینمای ایران است. فرهادی استاد بازی گرفتن از بازیگرانش است. او با قرار دادن بازیگران در شرایط بحرانی کاراکترها، احساسات واقعی و استیصالی قابللمس از آنها میگیرد. گلشیفته هم با بازی در نقش سپیده، نشان میدهد که به تکامل و پختگی در کارش رسیده است. او در «درباره الی» همان سرخوشی همیشگیاش را دارد، اما در کنارش، ویژگیهای یک مادر، یک همسر و زنی در بطن خانواده را نیز ارائه میدهد.
بازی او با اوج و فرودها و برخوردهایی که با دیگر بازیگران دارد و با آن تضادی که در ابتدا و انتها نشان میدهد، با نگاه و بازی چشمانش کامل میشود.
7- پترسون (جیم جارموش)
در میان آثاری که گلشیفته در خارج از ایران بازی کرده است، «پترسون» یکی از جذابترین آنهاست. او در این درام مینی مال جارموش، در نقش مکمل ظاهر میشود اما در همان لحظات محدود حضوری فراموشنشدنی رقم میزند. بااینکه نژاد و ملیت لورا در «پترسون» اساساً محل بحث نیست، اما گلشیفته شبیه افسانهای شرقی است که همان راز و رمز و همان اغواگری را دارد. انگار لورا شهرزاد قصهگوست که از “هزارویکشب” سر بیرون آورده است. جذابیت بازی او هم در این است که همه اینها، در بازی درونی و آرام او منعکس میشود. در لبخندهای عاشقانه و بیخیالش و حضور آرام و اما پرشورش کنار پترسون.