فیلم مرد نامرئی The Invisible Man فیلمی پیچیده در ژانر وحشت و علمیتخیلی، ساختهی لی ونل است. او این جسارت را دارد که ترومای اغلب خاموش یک زن از رابطه زهرآگیناش را به چیزی تبدیل کند که تدریجا برای مخاطب به طور تحملناپذیری ملموس میشود. استفادهی ماهرانهی وانل از قواعد ژانر، آکنده از هراس روانشناختی مداوم است و نوعی از درد را به نمایش میگذارد که از انواع جراحات مرئی فراتر میرود، طوریکه با هر چرخش روایی بر رنج شخصیت اصلیاش سیسیلیا کراس (با بازی الیزابت ماس) میافزاید و به بیننده اطمینان میدهد که زخمهای درونی سیسیلیا با دردی بیامان تیر میکشند. این فشار روحی بیامان، گاهی برای بیننده زجرآور و طاقتفرسا میشود.
به سادگی نمیتوان از عهدهی این کار برآمد. تا حدی به این دلیل که زمین بازی وانل مرزهایی محدود و مشرف به زمین بازی دیگری دارد، به این معنا که فیلم وانل دوبارهسازی اقتباس کلاسیک جیمز ویل در حوالی 1933 از رمان سال 1897 اچ. جی. ولز است. و تا حد بیشتری به این دلیل که ما در دورهی #MeToo زندگی میکنیم، همراه با هیولاهای سابقا محافظتشدهی دنیای واقعی که سرانجام به خاطر آنچه که هستند در معرض نمایش قرار گرفتند، و قدرتهای دهشتآورشان در فیلمهای شگفتآوری چون دستیار The Assistantاثر کیتی گرین آزمایش شد ــ این تحولی بسیار دیرانجام است که نباید آنرا خوار شمرد یا از آن سوءاستفاده کرد.
همچنین بخوانید:
نقد مرد نامرئی The Invisible Man – نگاهی تازه به داستانی قدیمی
خوشبختانه، این نویسنده/کارگردان استرالیایی که از عوامل فیلم بسیار موفق ارّه Saw ، و مجموعهفیلمهای توطئهآمیز Insidious به شمار میرود، فیلمی ساخته که از جلوههای بصری کافی برخوردار است. در حالیکه مخاطب انتظار چندانی از فیلم مرد نامرئی ندارد، اما این فیلم آثاری چون زودیاک Zodiac شاهکار سنفرانسیسکویی دیوید فینچر و کیفیت پرپیچوخم مهیج نابودگر 2: روز داوری Terminator 2: Judgment Day ساختهی جیمز کامرون را به یادمان میآورد ــ البته مرد نامرئی The Invisible Man برای از کاردرآوردن اضطرابهایی همیشگی و بهجا در فیلمهای هیولایی کلاسیک کمپانی یونیورسال ایدههایی تروتازه دارد. و کارگردان با بهروزکردن چیزهای آشنای ژانر، و با برداشت نوآورانهاش، این اضطرابها را به فیلم وارد میکند.
اغراقآمیز نیست اگر اشاره کنیم که بخشی از چیزهایی که گرین در فیلم استادانهاش دستیار به آنها اولویت داد، همان چیزهایی هستند که نیروی فزایندهی فیلم مرد نامرئی The Invisible Man را رقم زدهاند (و سرانجام حتی زن مرئیِ فیلم که عامدانه دست به سرقت میزند نیز از تاثیر گرین برکنار نیست). فیلم تاکیدی بیرحمانه بر تنهایی و خشونتی عاطفی دارد که در رابطهای مبتنی بر بدررفتاری و آزار به جریان میافتد. در این فیلم صحنهپردازیِ مرعوبکننده و تدوین دقیق در تلفیق با هدایت دوربین و فیلمبرداریِ هوشمندانه و باشکوه استفن داسکیو در اتاقخوابها، اتاقهای زیرشیروانی، رستورانها، و عمارتهای پرتافتاده، همگی در خدمت کنکاش در یک عنصر ثابت هستند: تمرکزِ هشیارانه بر انزوای سیسیلیا.
این انزوا، با موسیقی اهریمنی بنجامین والفیش شدت گرفته است، و این موسیقی همچون برندهترین چاقوی سیسیلیا برای حملهای مخفیانه عمل میکند. سلاحی مهلک و نامرئی که دیگران آنرا نه میبینند و نه میپذیرند.
باعث تسلی خاطر ماست که ونل هرگز مخاطبش را در مقابل این تریلر جذاب، خوشسبک و تردستانه تنها وانمینهد و در وضعیت بهت و سردرگمی ول نمیکند. ما سیسیلیا را کاملاً باور میکنیم، در حالیکه دیگران، شاید نادانسته، از باورکردن او سر باز میزنند، و در عوض سلامت عقل او را زیر سوال میبرند. (البته، «زن دیوانهای که هیچکس به حرفش گوش نمیدهد» یک کلیشهی دیرپا و قدیمی محسوب میشود، اما بیتردید این اشکال عمدی و آگاهانه، نهایتاً در دستان وانل کارگردان به یک فرجام عمیقاً درگیرکننده و ارزنده میانجامد).
و بله، دستکم ما بهعنوان تماشاگران فیلم مرد نامرئی The Invisible Man طرف سیسیلیا را میگیریم؛ مشخصا از همان صحنهی پرتنش افتتاحیهی فیلم چنین میشود، آنجاکه سیسیلیا با قصد و نقشهی قبلی در کنار دشمنی که در کنارش آرمیده از خواب بیدار میشود اما در سیمای او نشانی از شکنندگی و تزلزل جولیا رابرتز نمیبینیم. و با تمام قدرت به سمت جنگل میدود تا از شر پارتنر بیرحمش آدریان (با بازی الیور جکسونـکوهن ) فرار کند، و خواهرش آلیس (با بازی هریت دایر) با اتوموبیلش او را از دل تاریکی برمیدارد و بلالفاصله بعد از یک درگیری نفسگیر با آدریان و عقبنشینی سیسیلیا، او سرانجام در خانهی بهترین دوست دورهی کودکیاش جیمز (با بازی آلدیس هاج) پناه میگیرد.
جیمز یک پلیس کاردان است که با دختر نوجوانش زندگی میکند؛ دختر که اسمش سیدنی (با بازی استورم رید ) است رویای تحصیل در رشتهی طراحی را دارد ولی آنها از پس هزینهاش برنمیآیند.
سرانجام سیسیلیای آگروفوبیک (برونهراس)، در پی خودکشی آدریان ثروتمند، دستکم بهطور موقت، دوباره آزادیاش را به دست میآورد؛ آدریان پول کلانی برای او ارث میگذارد که هم کمکهزینهای برای زندگی آیندهی سیسیلیا خواهد بود و هم کمکهزینهای برای سیدنی تا بتواند در رشتهی دانشگاهی محبوبش درس بخواند. یقیناً این اتفاق زیادی خوشایند است، و در واقع خوشایندتر از آن است که حقیقی باشد و اهمیتی هم ندارد که برادر آدریان، تام (با بازی شرورانه و درخشان مایکل دورمن)، که ادارهی املاک و ماترک برادرش را به دست گرفته، چه ادعاهایی کند. زیرا طولی نمیکشد که سیسیلیا قطعات پازل را کنار هم میگذارد و کاشف به عمل میآید که آدریان یک زره برای نامرئیشدن اختراع کرده است (خوانندهی عزیز، این قطعهی خوشترکیب مهندسی و علم یک پیشانگاره است و فیلم را لو نمیدهد) و اینکه آدریان از این فنآوری اپتیکی به صورتی سادیستی استفاده میکنند ــ با اینحال سیسیلیا نمیتواند این واقعیت مسلم را به کسی ثابت کند.
در مرد نامرئی The Invisible Man میبینیم که چاقوها در هوا به حرکت درمیآیند، لحاف و روانداز بر زمین یا از روی آدمها کشیده میشون، و رد پاها و رد نفسها به صورتی غریب به نمایش درمیآیند. شاید یکی دوباری هم جیغ بکشید.
بازیگر نقش سیسیلیا، یعنی الیزابت ماس، ملکهی قابل اعتماد معاصر از بین شیرزنان مجنون پردهی سینماست. تنها کافی است که رویهمرفته آثاری مثل بوی او Her Smell، مجموعهی تلویزیونی سرگذشت ندیمه The Handmaid’s Tale، ما Us، و شرلی Shirley را در نظر بگیریم که این آخری به زودی بر پرده سینماها میآید. ماس در صحنههای مورمورکنندهی هولآور و عجیب، با ذوق و شوری که مشخصهی بازی اوست از بسیاری بازیگران زن دیگر بهتر عمل میکند. سیسیلیا با چارهجویی به نبرد با موجودیتی مقتدر و غیرقابل شناسایی میپردازد که زندگیاش را به نابودی کشیده و آسایشِ روانیاش را مختل کرده، و ماس از خلال شخصیت سیسیلیا آن چیزی را به مخاطب منتقل میکند که خیلی از ما شدیداً آرزویش را از شخصیتهای زن داریم: نوعی ظرافت یا پیچیدگی آشفتهحال و با اینحال مصمم که امروزه حتی خیلی از ابرقهرمانهای زن مقتدر سینما هم فاقدش هستند. فیلمنامه مرد نامرئی The Invisible Man و کارگردانی ونل به طرزی شکوهمند به ماس مجال تا به آن قوای متنوع و پیچیده پروبال بدهد و در عین حال گاهی هم به پرسونای دختر نهایی نیمهی نخست قرن بیستویکم چشمکی بزند.
منبع: سایت rogerebert نویسنده Tomris Laffly