بسیاری از چیزهایی که در زندگی آمریکایی ثابت و بدون تغییر بودند در طول این بهار عجیب و عموما تراژیک دستخوش تغییر و تحول شدند. هیچ فیلمی (دستکم در سینماها) اکران نشد. هیچ تئاتر یا کنسرت یا اپرایی رو صحنه اجرا نشد. هیچ رویداد ورزشی اتفاق نیفتاد. تنها واقعیت ثابتقدم روزهای قرنطینه تلویزیون بود، و تماشای سریالهای قدیمی و جدید آن جایگزین فعالیتهای دیگری شد که در سالهای گذشته — زمانی که از خانه بیرون رفتن امن بود — انجام میدادیم.
اما با تعطیلی اجباری هالیوود به خاطر کووید-۱۹ برای پنجمین ماه پیاپی، سریالهای “جدید” هم شروع به تغییر میکنند. در حالیکه پخشکنندههای بزرگ تلویزیونی مانند نتفلیکس تعدادی سریال را به عنوان ذخیره دارند، برای شبکههای دیگر کار در حال سختتر شدن است. (توقع فصلهای جدید برنامهریزی شده برای وراثت و فارگو و همچنین سایر سریالها را در آیندهی نزدیک نداشته باشید.) اگر اوضاع به همین منوال پیش برود، این لیست در ماه دسامبر هم به همین شکل خواهد ماند — اما این سریالها به قدری خوب هستند که ممکن است این موضوع مهم نباشد.
همچنین بخوانید:
سریال های بینظیر با فصل های پایانی ضعیف
۱۵. Dave از FXX
این سریال در ابتدا مانند جوکی با جزئیات دربارهی آناتومی مردانهی دیو برد و یا به عبارتی لیل دیکی (که بازیگر و یکی از سازندگان این سریال است) بود، اما به زودی تبدیل به اثری غنیتر و پیچیدهتر در مورد واکاوی افراد مشهور شد — در حالیکه همچنان جای زیادی برای پرداختن به جوکها و هزلهگوییهای همیشگیاش داشت. سریالهای اندکی هستند که میتوانند تا این اندازه در عمق و سنگین بودند بالا و پایین بروند، اما «دیو» یکی از آنهاست.
۱۴. Devs از FX در Hulu
ورود افاکس به دنیای پخش آنلاین از طریق افاکس در هولو همراه با این سریال ترسناک بود — که به اذعان نویسنده و خالق آن، الکس گارلند، سریال عجیب و غریبی است — که دربارهی یکی از بزرگان تکنولوژی (با بازی نیک آفرمن) است که هرکسی را که میان او و آخرین اثرش قرار بگیرد از میان بر میدارد. شخصیتپردازی او گاهی اوقات سطحی به نظر میرسد (مخصوصا با توجه به قهرمان زنی که با بازی سونویا میزونو نقشآفرینی شده است)، اما طراحی تولید، موسیقی، و تمام انتخابهای خلاقانهای که توسط گارلند و همکارانش انجام شدهاند، از «توسعهدهندگان» کابوسی ساختهاند که هرکسی تماشایش کرده تا مدتها در خاطرش خواهد ماند.
۱۳. The Great از Hulu
ال فنینگ که توانسته با موفقیت از یک بازیگر خردسال به بازیگری نوجوان تغییر کند (همین حالا بروید و «زنان قرن بیستم» که از نتفلیکس پخش میشود را تماشا کنید)، حضور خود در نقش بزرگسالانه را در این داستان کمدی سیاه دربارهی کاترین بزرگ جوان اعلام کرد. شوهر کاترین، پیتر، که بازندهی سادیست است و در حال حاضر بر منصب امپراتوری تکیه زده است (و نیکولاس هولت با طنز تاریکی نقش او را بازی کرده است) نیاز است برای نجات روسیه، کنارهگیری کند. میطلبد که فنینگ نقش کاترین را — در طول چند ثانیه — به شکل کلهشق، مرعوب، نامتعادل، و الهامبخش بازی کند، و او همهی آنها را سر ضرب و به زیبایی تمام به اجرا در میآورد.
۱۲. The Plot Against America از HBO
دیوید سیمون و اد برنز، خالقان «وایر» با اقتباس از رمان سال ۲۰۰۴ فیلیپ راث که روایت وارونهای از تاریخ دارد که در آن خلبان ضد یهود، چارلز لیندبرگ، به عنوان رئیسجمهور در سال ۱۹۴۰ انتخاب میشود، متاسفانه در حال حاضر بیش از همیشه با وضعیت ادارهی کشور و مقام ریاست جمهوری در آمریکا همخوانی دارد. زویی کازان و مورگان اسپکتور در نقش زوج یهودی بازی میکنند که به مرور درمییابند جایی در کشور خودشان ندارند، و وینونا رایدر و جان تورتورو به عنوان همکاران مصمم لیندبرگ نقشآفرینی میکنند. «نقشه» ظاهر یک فیلم کلاسیک را دارد، اما احساس میشود در آن هیچ چیز سر جای خود نیست، و رویای آمریکایی در حال تبدیل شدن به کابوسی وحشتناک است.
۱۱. BoJack Horseman از Netflix
این سریال انیمیشنی فوقالعادهی تراژدی-کمدی آخرین فصل خود را به دو نیمه تقسیم کرده است، به این معنی که تنها چند قسمت آنرا میتوانیم جزو سریالهای پخش شده در سال ۲۰۲۰ بدانیم، و از قضا آنها جزو قسمتهای خندهدار طیف تحسینبرانگیز و گستردهی «بوجک» نیستند. اما همین قسمتهای ناراحتکننده بودند که از «بوجک» سریالی خاص ساختند، و آخرین قسمتهای داستان قهرمان اسب ما را مجبور کرد با بسیاری از کاستیهای خود روبرو شود، بدون آنکه راه آسانی برای فرار از آنها پیش پای او قرار داده باشد.
۱۰. What We Do in the Shadows از FX
این مستند طعنهآمیز دربارهی سه خونآشام (مت بری، ناتازیا دمتریو و کیوان نواک) است که در استتن آیلند زندگی میکنند — در کنار “خونآشام انرژی” (با بازی مارک پراکش) که به طرزی فراانسانی خستهکننده است، و همچنین گیلرمو (با بازی هاروی گیلن) — و دقیقا همان حماقت و دست و پا چلفتی بودن که به تماشای آن در این روزهای وحشتناک نیاز داریم را به مخاطب ارائه میدهد.
۹. High Fidelity از Hulu
این سریال بر اساس کتابی دوستداشتنی نوشتهی نیک هورنبی (که قبلا تبدیل به فیلمی دوستداشتنی با جان کوزک شده بود) ساخته شده است، و استاندارد بالایی برای زویی کراویتز به حساب میآید. کراویتز به عنوان یک صاحب مغازهی آهنگفروشی که ماجراجوییهای عاطفی ناکام بسیاری داشته است، بسیار کاریزماتیک است و رابطهی میان او و کارمندان مغازه که توسط دیوید اچ. هولمز و داوین جوی رودولف نقشآفرینی شدهاند بسیار خوب شکل میگیرد.
۸. The Good Place از NBC
«جای خوب» هم مانند «بوجک» تنها تعدادی از قسمتهایش را امسال پخش کرد و بر اساس همانها جمعبندی کرد. اما همین قسمتها از قضا، جزو فوقالعادهترین، دلنشینترین، خندهدارترین، و امیدوارکنندهترین قسمتهای این مجموعه بودند، و تیم کاکروچ توانسته راهی برای راهی برای شادتر و جذابتر کردن واقعیت تغییریافتهی دنیا پیدا کند. (کاش درست کردن دنیای واقعی خودمان هم به همین راحتی بود!)
۷. Little America از Apple TV+
این سریال را به راحتی میتوان بهترین حرکت اولیهی اپل به داخل میدان جنگ پخشکنندههای آنلاین دانست. این سریال با مضمون مردمشناسی، داستان زندگی واقعی مهاجران آمریکایی را روایت میکند که هر لحظهی آن میتواند دلنشسن، یا دلگیر، و یا هر دوی آنها باهم باشد. در این سریال یک قهرمان مسابقات تلفظ کلمه وجود دارد که مجبور است متل خانوادگیشان در یوتا را مدیریت کند. دانشجوی کالجی که متولد نیجریه است و خود را شبیه کابویها میکند تا بتواند در اوکلاهوما دوست پیدا کند. و پناهندهی همجنسگرای سوری که خانهای جدید در آیداهو پیدا میکند. این سریال با هر قسمتش راههایی دوستداشتنی برای به تصویر کشیدن رویای آمریکایی پیدا میکند، حتی اگر در طی آن قهرمانهایش مجبور باشند با واقعیتهایی پیچیدهتر از آنچه که در بدو ورودشان به این کشور با آن مواجه شدند، دست و پنجه نرم کنند.
۶. Ramy از Hulu
شخصیت رامی حسن ایدهی نامفهومی از آنچه که در زندگی میخواهد دارد — اینکه مسلمان بهتری باشد و در نتیجه انسان بهتری شود — و در مورد نحوهی دستیابی به این هدف هم ایدهی چندانی ندارد. رامی یوسف — که شخصیت خیالی رامی حسن را نقشآفرینی کرده و در نویسندگی و کارگردانی ماجراجوییهای نافرجام او کمک کرده است — به وضوح میداند که او و همکارانش چطور باید داستان رامی را در یکی از باثباتترین و شگفتانگیزترین سریالهای نیمساعته در تلویزیون روایت کنند. در فصل دوم ماهرسالا علی در نقش مربی معنوی رامی اضافه شده است، کسی که تا مدتها پس از آنکه باید، نفهمیده بود که چه نقش مهم و اثرگذاری دارد.
۵. Better Things از FX
سه سال اول از درام-کمدی زندگینامهای پاملا آدلون توسط شخصیت مستعارش سم، به عنوان مادری تنها با دخترانی غیر قابل تحمل، به تصویر کشیده شده است. فصل چهارم بالاخره نتیجهی تلاشهای قهرمانانهی سم را در مورد هر سه دخترش نمایش میدهد؛ آنها که به بلوغ رسیدهاند کم کم دغدغهی مادر خود را که حالا گرفتار بحران میانسالی شده است — که بیشتر مناسب شوهر سابق به درد نخورش است — پیدا میکنند.
۴. My Brilliant Friend: The Story of a New Name از HBO
سریالهای کمی در تاریخ تلویزیون وجود دارند که صحنههایی به زیبایی و خوشقابی این اثر اقتباسی از رمان النا فرانته به مخاطب ارائه میدهند. اما این پسزمینهها و مکانهای مجلل به شدت با زشتی آنچه در پیشزمینه میگذرد در تضاد هستند، هم آنچه که میان دو دوست سابق زمان کودکی لنو (با بازی مارگریتا ماتزوکو) و لیلا (گایا جیرس) میگذرد، و هم آنچه که میان هر زن جوان و مردان بسیاری که در زندگی آنها هستند، در جریان است.
۳. Normal People از Hulu
پسری با دختری آشنا میشود. پسر عاشق دختر است اما همه چیز را خراب میکند. پسر و دختر مدام بر سر راه یکدیگر قرار میگیرند و به عنوان دوست و پارتنر با یکدیگر همراه میشوند، و به بزرگسالی میرسند. نه، سیر کلی داستان این مینی سریال برگرفته از رمان پرفروش سلی رونی جدید نیست — که در آن پسر، کانل (با بازی پل مسکال) یک نویسندهی ایرلندی از شهری کوچک است و دختر، ماریان (با بازی دیزی ادگار-جونز) همکلاسی او است. اما نحوهی روایت داستان آن توسط رونی و همکارانش (از جمله کارگردانها لنی آبرامسون و هتی مکدونالد) «مردم معمولی» را بسیار خاص کرده است.
۲. Brockmire از IFC
تا جایی که میدانیم این پایان دنیاست و من با آن سرگرم میشوم. کمدی بیسبال هنک آزاریا برای روایت داستان فصل آخر خود به سال ۲۰۳۰ پریده است، و آیندهای آخرالزمانی را به تصویر میکشد که ترسناک و در عین حال اطمینانبخش است. از طرف دیگر، این دورهای است که کرهی زمین اوج گرمایش خود و تغییرات اقلیمی را تجربه میکند، و نابرابری اقتصادی به حدی خشن و شدید شده است که بازیکن حرفهای بیسبال در تبلیغی از مردم دعوت میکند تا با فروختن اعضای بدن خود از پس بازپرداخت وامهای بیرحمانهای که گرفتهاند بر بیایند.
۱. Better Call Saul از AMC
سریال دنبالهی «برکینگ بد» همیشه دو داستان داشته است که به طور موازی پیش رفتهاند: جیمی مکگیل (با بازی باب اودنکرک) که در حال تلاش برای به دست آوردن اسم و رسم در دنیای حرفهای حقوقی است و در عین حال با وکیلی به نام کیم (با بازی ریا سیهورن) در رابطه است، و پلیس سابق مایک (با بازی جاناتان بنکس) که رفته رفته در معاملات مواد مخدر محلی که توسط گاس فرینج (با بازی جیان-کارلو اسپوسیتو) اداره میگردد، غرق میشود. در فصل پنجم این دو داستان بالاخره درهم تنیده میشوند و در آن شاهد رویاروییهای جذابی از جمله میان کیم و رئیس کاریزماتیک کارتل مواد مخدر، لالو (با بازی تونی دالتون، که بعدها به سریال اضافه شد و درخشش خیرهکنندهای به آن بخشید) هستیم. ناگهان هیچکجای سریال امن نیست. و این موضوع که ممکن است کیم در آستانهی فروپاشی باشد، ایدهای در عین حال هیجانانگیز و وحشتناک است. داستان والتر وایت که از معلم شیمی به یک موادفروش بزرگ تبدیل شد، ممکن است فینفسه هیجانانگیزتر از تغییر و تحولات جیمی باشد، اما پس از سپری کردن ۱۵ سال در این دنیا، تیم خالق «ساول» در روایت داستانهای خود بهتر و بهتر شدهاند — و معنی آن این است که حالا «ساول» با سریال مادر افسانهای خود در حال رقابت است.
این مطلب برگرفته از نوشتهی الن سپینوال در وبسایت رولینگ استون است.