رضا کیانیان 29 خرداد سال 1330، در محله میدان خراسان تهران به دنیا آمد. آنطور که خودش میگوید، پدرش نوچه طیب بوده است. در کودکی به همراه خانوادهاش به مشهد میرود و تحصیلاتش را در حوزه علمیه مشهد آغاز میکند. دست تقدیر، یا بهتر است بگوییم دست برادرش او را به سینما میرساند.
قبل از انقلاب به گروه تئاتر برادرش داوود میپیوندد و برای اولین بار در نمایشی از غلامحسین ساعدی روی صحنه میرود. چند سال بعد، بهجای حوزه علمیه، از دانشگاه هنرهای زیبا، در رشته تئاتر فارغالتحصیل میشود و مسیرش میخورد به حمید سمندریان.
آشنایی با حمید سمندریان، او را از تئاتر به سینما میآورد. کیانیان در اولین و آخرین فیلم سینمایی سمندریان، «تمام وسوسههای زمین» ظاهر میشود و از همانجا هم دیده میشود.
مهمترین نقشش در آن سالها، اما، در تلویزیون رقم میخورد. او نقش مکمل داریوش فرهنگ در «شلیک نهایی» را بازی میکند، اما از قهرمان پلیس ازخودگذشته فیلم، بیشتر دیده میشود. آنقدر که تیپ و لباس پوشیدنش در این مجموعه به فرهنگعامه راه پیدا میکند.
حالا بیش از سی سال است که در سینما و تلویزیون مشغول است. سیمرغ بلورین دارد و گاه با چهرههای متفاوت و عجیب، مخاطبانش را شگفتزده می¬کند. نمایشگاه عکس و مجسمه برگزار میکند و کتاب مینویسد. در کنار اینها، بازی هم میکند.
کیانیان در آستانه هفتادسالگی، هنوز هم میتواند در ظاهری عجیب و غیرقابلشناسایی ظاهر شود و هنوز هم میتواند با بازی در هر فیلمی به یک کاندید جدی برای سیمرغ تبدیل شود. کیانیان که حالا آخرین روزهای دهه شصتسالگیاش را میگذارند، هنوز قبراق و سرحال، کمدی و جدی، سینمایی، تلویزیونی و تئاتر بازی میکند و بیشک یکی از مهمترین و تواناترین بازیگران بعد از انقلاب سینمای ایران است.
به بهانه تولد شصتونهسالگی رضا کیانیان، مروری میکنیم بر مهمترین و بهیادماندنیترین نقشهای کارنامه کاری او در سینما.
همچنین بخوانید:
مروری بر مسیر سینمایی بهمن فرمان آرا – از موج نو تا رسیدن به ساحل
کیمیا (احمدرضا درویش)
بااینکه کیانیان شروع فعالیتش در سینما با «تمام وسوسههای زمین» بود، اما در این اثر فرصت چندانی برای نشان دادن خودش پیدا نکرد. فرصت مهم و اساسی کیانیان با «کیمیا» رقم خورد. در دوران اوج خسرو شکیبایی که کمتر کسی میتوانست شکوهش را نادیده بگیرد، کیانیان در مقابل شکیبایی ظاهر شد. از همانجا بود که نشان داد، چه بازیگر کاریزماتیکی است. چقدر خوب حس و حال فیلمنامه را میشناسد و چقدر به کاراکترش احاطه دارد. بازی در «کیمیا» و درخشیدن در مقابل خسرو شکیبایی بود که نشان داد، کیانیان از نسل بازیگران درجهیک و جدی سینما است.
آژانس شیشهای (ابراهیم حاتمی کیا)
رضا کیانیان چند همکاری با ابراهیم حاتمی کیا دارد که در این میان، «آژانس شیشهای» رخشانترینشان است. کیانیان در یک نقش خاکستری، در مقابل پرویز پرستویی ظاهر میشود. یک سمت جبهه خیر است که رزمندههایی چون حاج کاظم (پرویز پرستویی) در آن حضور دارد و یک سمت جبهه شر که سلحشور (کیانیان) نماینده آن است. نکته جذاب قصه این است که سلحشور لزوماً کاراکتر منفی نیست. او باسیاست و زیرک است، خوب میتواند با کلمات بازی کند و گرچه در مقابل حاج کاظم ایستاده است، اما معلوم نیست که خودش دقیقاً متعلق به کدام جبهه است. همین ویژگیهاست که سلحشور را شاه نقش کارنامه کاری کیانیان تبدیل میکند.
او بهخوبی تصویری مرموز از این کاراکتر ارائه میدهد و بیننده را در هرلحظه به تردید وامیدارد. زبان بدن، فن بیان و بازی نگاهی کیانیان آنچنان دقیق و بهجاست که معلوم نیست کیانیان کجا پایان مییابد و سلحشور کجا آغاز میشود. همین بازی هم هست که سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل از جشنواره فجر را برایش به ارمغان میآورد.
خانهای روی آب (بهمن فرمانآرا)
اواخر دهه هفتاد و دهه هشتاد، دوره کیانیان است. نقشهای متفاوت و همکاری با کارگردانهای مهم و مطرح سینمای ایران، در میان همنسلانش، او را به مهمترین چهره بازیگری تبدیل کرده است. حضور کیانیان در «خانهای روی آب» نقطه عطف مهم دیگری در کارنامه کیانیان است. او در نقش پزشکی نهچندان پایبند به اخلاق که با اعتیاد فرزند جوانش و عشق نافرجام به منشیاش روبرو است، بار دیگر فرصت مییابد تا یک کاراکتر چندبعدی و پیچیده را به تصویر درآورد. کیانیان با ظاهری متفاوت و بازی حسابشده و منطقی میتواند دومین سیمرغ بلورینش را کسب کند.
فرش باد – یکتکه نان – همیشه پای یک زن در میان است (کمال تبریزی)
همکاری باکمال تبریزی برای کیانیان همیشه به معنای آفرینش نقشی متفاوت بوده است. در «فرش باد» او در نقش یک دلال ظاهر میشود. بار دیگر ظاهرش را تغییر میدهد و لحنی متفاوت به بازیاش میبخشد. در «یکتکه نان» در قامت یک روحانی پیر ظاهر میشود و بازهم با گریمی سنگین تقریباً غیرقابلشناسایی است. در «همیشه پای یک زن در میان است»، یکسره در قامت یک بازیگر طنز فرو میرود و در اجرا موفق هم میشود. همکاری کیانیان با تبریزی در تلویزیون هم تکرار میشود. «دوران سرکشی» فرصتی میشود تا کیانیان نقش یک قاضی سختگیر را بازی کند و در «سرزمین مادری» که بدشانسترین اثر تبریزی است هم ظاهر میشود.
ماهیها عاشق میشوند (علی رفیعی)
رضا کیانیان در «ماهیها عاشق میشوند» خودش است. نه خبری از گریم سنگین است و نه یک نقش عجیبوغریب. همهچیز در «ماهیها عاشق میشوند» در سادگی محض خلاصه میشود. کیانیان هم در نقش مردی که بعد از سالها به دنبال زنی که عاشقش بوده آمده است، یک بازی ساده و درعینحال روان ارائه میکند. کیانیان در اینجا بار دیگر با حرکات بدن و نگاهش است که کاراکترش را پرورش میدهد. یک مهربانی همراه با غربت در چشمان اوست که از همان پلان اول بیننده را متقاعد میکند او را دوست داشته باشد. نرمی رفتار و حرکاتش است که او را به مردی عاشقپیشه تبدیل میکند.
یه حبه قند (رضا میرکریمی)
همه بازیگران «یه حبه قند» خوب و یکدست ظاهر میشوند. رضا کیانیان هم از ظاهر مرد شهری یا یک کاراکتر خاکستری جدا میشود و شمایلی کاملاً انسانی به نمایش میگذارد. شیطنت در عین سادگی در شخصیت اوست و به بازیاش میرسد. سرزندگی، همخوانی و تضاد ویژگیهایی هستند که کاراکتر کیانیان در «یه حبه قند» را منحصربهفرد میکند و او هم بهخوبی از عهده ایفای این نقش برمیآید. هنر بازی کیانیان آنجاست که بدون آنکه برای جلبتوجه بیننده تلاش کند، خود را به رخ میکشد و دیده میشود. درنهایت هم میان کاراکترهای متفاوت فیلم، برجسته میشود و فراموش نمیشود.