هر داستان عاشقانه‌ی اثرگذاری ناگزیر از ایستادن بر شانه‌های داستان‌های عاشقانه‌ی اثرگذار قبلی از خود است. چه می‌خواهد تمایل ممنوعه‌ی پشت «رومئو و ژولیت» و «گتسبی بزرگ» باشد، و چه شور و اشتیاق دیوانه‌وار «بانی و کلاید» و «قاتلان بالفطره»، تمام داستان‌های رمانتیک از احساسات مشترک جهانی نشات می‌گیرند که منجر به جوش خوردن پرحرارت دو روح و شکل‌گیری روابط بلند مدت می‌شوند. عشق در قالب‌های متنوعی تجلی پیدا می‌کند، اما جایگاه ثابتی در هسته‌ی داستان‌های عاشقانه دارد. هر اثر رمانتیکی برای آن‌که بتواند شعله‌ای جدید در دل مخاطبان خود روشن کند، در ابتدا باید به این موضوع واقف باشد که قبلا روایت شده است، و سپس دلایل محکمی برای خود پیدا کند که بر اساس آن‌ها خود را باز تعریف نماید.
بنابراین می‌توانید خوشحالی من را هنگام شروع تماشای مردم معمولی Normal People، سریال اقتباسی جدید هولو از رمانی که به عنوان یک اثر کلاسیک مدرن شناخته می‌شود، تصور کنید. من می‌توانم «قایم‌باشک» ایموجن هیپ را در بطن آن ببینم که با مونتاژی از عشق جوانی به نمایش در می‌آید.

همچنین بخوانید:
نقد فصل اول Never Have I Ever – این سریال میندی کالینگ شیرین و هوشمندانه است

 دیزی ادگار-جونز پل مسکال

ماریان (با بازی دیزی ادگار-جونز) که جدامانده است، و کانل (با بازی بازیگر تازه‌وارد پل مسکال) که مردی از طبقه‌ی کارگر است، علاقه‌ی شدیدشان به یکدیگر را کشف می‌کنند، آهنگی که بلافاصله و بدون شک به اثر مدرن کلاسیک جاش شوارتز گره می‌خورد، شروع به گرفتن معنی عمیق‌تر و متفاوت‌تری به خود می‌کند؛ نه درباره‌ی مراسم سوگواری است و نه قتل، بلکه شکفتن شکوفه‌ی رابطه‌ای مملو از امید را به تصویر می‌کشد در حالی‌که پیوسته نگرش‌ها و تربیت‌های متفاوت آن‌ها را یادآوری می‌کند.
آن‌چه که قدیمی بود بار دیگر جدید می‌شود، و مردم معمولی Normal People طی دوازده قسمت نیم ساعته به شکل فوق‌العاده‌ای این مفهوم را پیاده‌سازی و اجرا می‌کند. همان‌طور که داستان‌های عاشقانه‌ی گذشته رابطه‌ای را در شرایط خاص و عام به تصویر می‌کشند، این سریال جدید نیز هم‌دردی و درک بالایی نسبت به زوج اصلی خود نشان می‌دهد و آن‌ها را به سمت و سویی می‌برد که چیزهایی بسیار فراتر از احساسات با یکدیگر به اشتراک بگذارند. فاصله‌ی طبقاتی، ساختارهای اجتماعی، پیش‌فرض‌های جنسیتی و پویایی قدرت که مدام در حال تغییر و تحول است همگی جزو مضمون رمان سلی رونی هستند و او به عنوان یکی از نویسندگان فیلم‌نامه و تهیه‌کنندگان اجرایی، اطمینان حاصل می‌کند که همگی آن‌ها به تار و پود داستان هم نفوذ می‌کنند.

مردم معمولی

مردم معمولی Normal People صرفا بازآفرینی از یک رمان بزرگ نیست؛ بلکه داستان عاشقانه‌ای گرم و حماسی است.
داستان مردم معمولی Normal People در شهری کوچک در ایرلند غربی روایت می‌شود که در آن ماریان و کانل به دبیرستان می‌روند. ماریان یک دختر عجیب و غریب باهوش است که توسط همکلاسی‌هایش به خاطر دلایلی که معمولا در این سن وجود دارد، مورد تمسخر و زورگویی قرار می‌گیرد. او که از اطرافیان خود بیش از حد باهوش‌تر است، رک و پوست‌کنده حرف می‌زند و معلمانش را زیر سوال می‌برد، گویی که آن‌ها مردم عادی هستند و نه جایگاهی فراتر و دارای قدرت، که به مذاق بسیاری از آن‌ها (و همچنین سایر دانش‌آموزان) خوش نمی‌آید. ماریان پس از دریافت تذکری می‌گوید: “من با تحت نظر قرار گرفتن هر فکر یا اقدام یا احساسم مخالف هستم، گویی در یک فانتزی قدرت‌نمایی هستیم.” کانل جواب می‌دهد: “خب، مشکل فقط همین نیست، مگر نه؟ این فقط مدرسه است. برای همه همین‌طور است و فقط مختص تو نیست.”
مانند بسیاری از داستان‌های عاشقانه، این سریال هم پایان تروتمیزی ارائه نمی‌دهد، و با وجودی‌که هولو آن را به عنوان مینی سریال طبقه‌بندی کرده است، رونی گفته است که مصمم است تا آینده‌ی نادیده‌ی این زوج را بررسی کند.

دیزی ادگار-جونز پل مسکال

مردم معمولی Normal People ممکن است اولین کار سه‌گانه‌ی «پیش از » رونی باشد، داستان عاشقانه‌ی صمیمی دیگری که با محوریت جرقه‌ای غیر قابل انکار پیش می‌رود. ممکن است همه‌ی این کارها قبلا هم انجام شده باشد، اما هرگز به این شکل روایت نشده است.
این مطلب برگرفته از نوشته‌ی بن ترورس در وب‌سایت ایندی‌وایر بود.

حال به بررسی نظر سایر منتقدین می‌پردازیم:

هنک استوور Hank Stuever | واشینگتن پست Washington Post

سریال مردم معمولی Normal People یک داستان عاشقانه است که به قدری نزدیک به واقعیت می‌شود که مخاطب هم به اندازه‌ی خود عاشق‌ها درگیر ماجرا می‌گردد. این یکی از بهترین سریال‌های تلویزیونی اخیر است که امسال تماشا کرده‌ام، و یکی از معدود سریال‌هایی است که در ایام قرنطینه باعث می‌شود همه‌چیز را از یاد ببرید.

لوسی مانگان Lucy Mangan | گاردین The Guardian

از هر لحاظ که نگاه کنیم مردم معمولی Normal People یک موفقیت بزرگ است، از نقش‌آفرینی گرفته تا کارگردانی و فیلم‌نامه، و بسیار غافل‌گیر خواهم شد اگر شاهد درام بهتری در امسال باشیم که در مورد بلوغ باشد و آن‌را جدی بگیرد اما در موردش اغراق نکند. این یک اثر فوق‌العاده زیباست و تماشای آن به همه پیشنهاد می‌شود.

آرون بارنهارت Aaron Barnhart | پرایم‌تایمر Primetimer

ادگار-جونز و مسکال به شکلی قانع‌کننده نقش دو بچه‌ی باهوش را ایفا کرده‌اند که بلافاصله فهمیدند رابطه‌ی خاصی در بینشان جاری است، اما هنوز مطمئن نیستند که چطور آن‌را ابراز کنند. تماشای این سریال به اندازه‌ی خواندن رمانی که از آن اقتباس شده است لذت‌بخش است، اما تجربه‌ی متفاوتی را به همراه دارد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.