اینکه تصویر پرستار زنی که ماسک و عینک، صورتش را زخمی کرده، ایرانی نیست اهمیتی ندارد. مهم این است که این روزها، صدها پرستار در گوشه و کنار ایران، با کمترین امکانات، ساعتها با این پوشش سنگین مشغول کار هستند. شاید خیلیهایشان صورتی زخمیتر از این پرستار برزیلی داشته باشند. خدا میداند آخرین بار کی با خیال راحت پایی دراز کردهاند، کودکشان را در آغوش گرفتهاند و کنار خانواده چای نوشیدهاند.
آنچه امروز پرستاران و پزشکان ایرانی انجام میدهند، قهرمانانهتر و شگفتانگیزتر از هر جای دیگری است. تعارف که نداریم، در بهترین شرایط هم کارشان سخت و طاقتفرسا است. شیفتها طولانی است و دستمزدها نامرتب. امکانات نیست و هرچقدر هم بگویند تحریمها در حوزه سلامت و درمان تأثیری ندارد، یکبار که گذرتان به بیمارستان بیفتد متوجه میشوید که پرستاران و پزشکان چه دستخالی، شفا گری میکنند.
چه فرصتی بهتر از امروز، امروز که همه با همه وجود کار سخت کادر درمان را درک میکنیم، برای آنکه از آنها تشکر کنیم. امروز که روز پرستار است، امروز که نفرین کرونا رهایمان نمیکند، امروز که زندگی با ترس عادتمان شده است، یادی میکنیم از نقش پرستاران در سینمای ایران. کار دیگری از دستمان برنمیآید.
1- لیلا حاتمی – شیدا (کمال تبریزی)
یک عاشقانه در دل روزهای جنگ. «شیدا» یکی دیگر از همکاریهای جذاب کمال تبریزی و رضا مقصودی است. فیلم با یک فلش بک شروع میشود و قصه آشنایی شیدا و فرهاد را تعریف میکند. فرهاد از ناحیه چشم در جنگ آسیب میبیند و شیدا پرستار اوست. شیدا به توصیه دوست فرهاد برایش قرآن میخواند تا دردش را تسکین بدهد. تلاوت ساده شیدا، صدای معصومانهاش و توجهی که به فرهاد میکند او را دلداده پرستاری میکند که تاکنون صورتش را هم ندیده است.
در کنار روایت عاشقانه و جنگی، «شیدا» نگاهی متفاوت و از زاویه دید نزدیکتر به ازخودگذشتگی پرستاران و نقش آنها در جنگ عرضه میکند.
2- هدیه تهرانی – شوکران (بهروز افخمی)
یکی از تحسینشدهترین فیلمهای افخمی، «شوکران» است. ماجرای عشق میان سیما ریاحی و مهندس محمود بصیرت که به یک تراژدی تلخ میرسد. محمود و سیما، اتفاقی در بیمارستان آشنا میشوند. محمود برای دیدن همکارش آمده است و سیما پرستار اوست. محمود با نگاه سنتیاش به زندگی، دلباخته سیما میشود. زنی جوان، مستقل و متفاوت. اما برای امثال محمود بصیرت، مرزی بین عشق و هوس وجود ندارد.
پرستار بودن سیما در فیلم کنش دراماتیک خاصی ایجاد نمیکند. شغل او فقط نمادی است برای آنکه استقلال شخصیاش به نمایش گذاشته شود. همین موضوع هم بهانه جدال پرستاران با فیلم میشود. بااینحال، شمایل سیما ریاحی با بازی خوب تهرانی در لباس پرستاری، یکی از ماندگارترین تصاویر سینمایی از زن امروزی در سینمای ایران است.
3- سحر دولتشاهی – طلا و مس (همایون اسعدیان)
درام تحسینشده اسعدیان، تصویری متفاوت و جدید از زندگی یک طلبه ارائه میکند. بیماری همسر سید رضا، او را به تهران میکشاند و آنجاست که با پرستاری به نام سپیده آشنا میشود. سپیده، نماینده مخاطبانی است که برداشتی مشخص از سبک زندگی یک طلبه دارند. باگذشت زمان و آشنایی سپیده با عشق میان طلبه و همسرش، دیدگاه او تعدیل میشود و نقش دراماتیک پرستاریاش پررنگتر میشود.
سپیده تا آنجا پیش میرود که به خانه سید رضا میرود و حتی خانواده او را مسئولیت خود میداند. بازتاب اسعدیان از پرستار در «طلا و مس» بهاندازه و جذاب است. پرستار او هم هویتی شخصی دارد و هم وظیفهای که شغلش بر دوشش گذاشته است را به خوبی نشان می¬دهد.
4- شبنم مقدمی – امروز (رضا میرکریمی)
تصویر رضا میرکریمی از یک پرستار نزدیکترین تصویر به واقعیت است. «امروز» روایت یک راننده تاکسی است که با زنی باردار آشنا میشود و او را به بیمارستان میرساند. شبنم مجد، پرستار بیمارستان است که شخصیتی سختگیر و دقیق دارد و درعینحال، دلسوز و فداکار است. تعادلی بین وجه شخصی و اجتماعی کاراکتر شبنم مجد، او را تا این اندازه قابلباور و دوستداشتنی میکند.
شبنم مقدمی با این نقش برنده سیمرغ بلورین نقش مکمل از جشنواره فجر سی و دوم شد.
5- بهنوش طباطبایی – ماجرای نیمروز، رد خون (محمدحسین مهدویان)
کاراکتر سیما هم یک پرستار است در دوران جنگ. اما او در جبهه دیگری قرار دارد. سیما در روزهای اول جنگ به میدان مبارزه رفت است و اسیرشده است. بیآنکه بداند اعتقاد سیاسی او حالا در ایران به چه راهی رفته است. او برای برگشتن به ایران و دیدن دوباره فرزندش هر کاری میکند. در این میان، او در بحبوحه جنگی گیر افتاده است که وظیفه اخلاقی¬اش را به چالش میکشد.
نقش سیما در «ماجرای نیمروز؛ رد خون» یکی از تصاویر متفاوت درعینحال وفادارانه سینمای ایران از پرستاران است.
6- عاطفه رضوی – نجاتیافتگان (رسول ملاقلی پور)
کاراکتر مریم، پرستاری است در میدان جنگ. ملاقلی پور، برای اولین بار در سینمای ایران، بهجای آنکه پرستاران را در پشت خط نبرد نشان دهد، حضور مستقیم آنها را در میدان نبرد به تصویر درمیآورد. تلاش مریم، برای نجات مجروحی قطع نخاعی است. سفر این پرستار و مجروحش در میدان جنگ، تا جایی پیش میرود که مریم برانکارد را به دنبال خود میکشد و در سختترین و خطرناکترین شرایط جنگی تنها به نجات جان مجروحی که همراهش است فکر میکند.
«سفر به چذابه» و «نجاتیافتگان» بعدها در قالب سریال «سفر به چذابه» از تلویزیون پخش شد.
7- فاطمه معتمدآریا – بهمن (مرتضی فرشباف)
«بهمن» روایت زنی پرستار به نام هما است. هما، یکی از بهترین پرستارهای بیمارستان، قبول میکند برای ده شب، پرستاری از مادر یکی از پزشکان را بر عهده بگیرد. ده شببیداری، ماندن در بهمن و روزهای تنهایی، هما را وادار میکند با بحران میانسالی روبرو شود. نقش پرستار در «بهمن» شخصیت هما را بهعنوان زنی سختکوش و حرفهای پرداخت میکند. درنهایت، رابطه نزدیکی که میان هما و مریضش ایجاد میشود همانقدر که از تجربههای مشترک زندگی حاصل میشود، به پرستاری و شغل هما هم مربوط است.
8- فاطمه معتمدآریا – گیلانه (رخشان بنی اعتماد)
در «گیلانه» پرستاری بالباس سفید و ماسک وجود ندارد. همه بار پرستاری بر دوش مادر است. مادری که پرستاری در ذاتش است. گیلانه، صبورانه و با عشق از پسر مجروحش پرستاری میکند و نیازهایش را برطرف میکند. زنی که خودش روزهای میانسالی را همپشت سر گذاشته است، اما پسرش را به کول میگیرد و باعاطفه مادرانه قربان صدقهاش میرود.
«گیلانه» تصویری ناب از واقعیت پرستاری نشان میدهد. عشق، فداکاری، صبر، همه در وجود گیلانه بازتاب مییابند.«گیلانه» به زیبایی و با جذابیت تمام نشان میدهد که پرستاری از مادری ریشه میگیرد.
9- ثریا قاسمی – ویلاییها ( منیر قیدی)
در «ویلاییها» هم ، مادری را در نقش پرستار میبینیم. اما این بار، مادر از پسرش مراقبت نمیکند. مادر با عشق به جوان مجروحی که نمیشناسد کمک میکند. «ویلاییها» در کنار روایت اصلیاش، گاهی به بیمارستان سر میزند. آشوب و بحران، ظرفیت محدود و مجروحانی که هرلحظه به بیمارستان منتقل میشوند، تصویر واقعی و تکاندهندهای از روزهای جنگ، پشت خط نبرد ارائه میدهد.
در این میان، پسر مجروحی که با درد و ترس به بیمارستان منتقل میشود، به اولین زنی که میبیند متوسل میشود تا آغوش مادری را برایش بازآفرینی کند. «ویلاییها» به زیبایی و ظرافت، تصویری کامل از نقش نیروهای مردمی در کنار کادر درمان، در روزهای جنگ عرضه میکند.
10- گل شیفته فراهانی – میم مثل مادر (رسول ملاقلی پور)
در فیلم تحسینشده و پر از احساسات رسول ملاقلی پور نقش مادر و پرستار ادغام میشود. سپیده زنی است که در دوران جنگ پرستار بوده و تحت تأثیر گازهای شیمیایی قرارگرفته است. حالا او باردار است و فرزندش معلول به دنیا خواهد آمد. سپیده برای فرزندش از همهچیز و حتی از همسرش هم میگذرد. سپیده هم مادر است و هم پرستار.
ملاقلی پور که فیلمساز جنگ است با نقش سپیده در «میم مثل مادر» هم مصائب مادر بودن را به تصویر درمیآورد و هم از کسانی میگوید که در دوران جنگ، رزمنده نبودهاند اما تا پایان عمر باید با آثار و بقایای جنگ درگیر باشند.