محمدعلی کشاورز، امروز، 25 خرداد، درگذشت. برای محمدعلی کشاورز، مرگ اما یک پایان گریزناپذیر نیست. برای او، مرگ فقط فصلی است از یک زندگی باعزت، یک دوره هنری ارزشمند. مرگ محمدعلی کشاورز ، به معنی خبری است که دهانبهدهان میگردد و فراموش میشود. آنچه باقی میماند، یکعمر بازی و تئاتر و نقش است و یکعمر خاطره فراموشنشدنی. به قول شاملو او ستاره بود،یکدم درين ظلام درخشيد و جست و رفت.
محمدعلی کشاورز بهتازگی تولد نودسالگیاش را جشن گرفته بود. بازیگری که کاریزما و جذبه خاصش، او را بهعنوان پدرسالار سینمای ایران مشهور کرد. اما کشاورز، بهمانند بقیه اساتید سینمای ایران، آنقدر نقش ماندگار دارد که شمارهاش سخت است. نقشهای مکملی، درخشان، بهیادماندنی و تکرار نشدنی.
بیشک محمدعلی کشاورز یکی از مهمترین چهرههای سینمای ایران است. کشاورز یکی از پایههای ثابت سینمای موج نو بود و همیشه در انتخابهایش، نگاهی دقیق و موشکافانه عرضه میکرد. به همین دلیل هم هست که کارنامه پربار بازیگریاش، از «خشت و آیینه» تا «روز واقعه» و «زیر درختان زیتون» هیچ افولی ندارد.
محمدعلی کشاورز، رفت، اما میراثش تا ابد میماند. یک خاطره بازی کوچک کافی است، محمدعلی کشاورز همیشه اینجاست.
همچنین بخوانید:
از گوزنها تا خروج – مروری بر بهترین نقش آفرینی های فرامرز قریبیان به بهانه اکران آنلاین خروج
رگبار (بهرام بیضایی) – آقای ناظم
نخستین تجربه سینمایی بیضایی گرچه در گیشه موفقیت چندانی نداشت، اما نشان از شروع حرکتی جسورانه و آگاهانه در سینمای ایران داشت. «رگبار» و معلم تازهوارد، نماد درماندگی اجتماعی است و قصه برخلاف آب شنا کردن و رسوا شدن. بیضایی در «رگبار» سعی میکند شخصیت اولش را بهمثابه روشنفکری تنها در جامعهای روبهزوال نمایش دهد و تلاش معلم برای بازسازی سالن نمایش مدرسه، او را در کنار عامه مردم ناآگاه (شاگردان مدرسه) که مشتاق دانستن هستند قرار میدهد. بیضایی مثل همیشه با تسلطش بر متن، شخصیتهای جذاب و دلربایی میآفریند.
محمدعلی کشاورز در نقش ناظمی که سعی دارد دخترش را در دل آقای حکمتی، معلم جدید جای دهد، یکی از این کاراکترهای مکمل و درخشان است. نقش کشاورز در «رگبار» پیچیدگیهای زیادی دارد. ایجاد تعادل میان لحن کمدی و جدی در بازی و طی کردن مسیری که آقای ناظم را به یکی از شخصیتهای منفی فیلم تبدیل میکند، در عین سمپاتیک بودن، مهمترین ویژگیهایی است که کشاورز با استادی به آنها دست مییابد.
دایی جان ناپلئون (ناصر تقوایی) – دایی جان سرهنگ
همکاری موفق کشاورز و تقوایی در «صادق کرده» به «دایی جان ناپلئون» منتهی شد. اقتباس استادانه تقوایی از داستان بینظیر ایرج پزشک زاد، کاراکترهای متفاوتی را معرفی کرد. از کاراکترهای اصلی تا نقشهای مکمل، همه آدمهای خانه دایی جان ناپلئون، چندبعدی، جذاب و دوستداشتنی بودند.
کشاورز در نقش دایی جان سرهنگ، حضوری متفاوت در «دایی جان ناپلئون» رقم میزند. او که برادر دایی جان ناپلئون است درواقع مردی ترسو و بیعرضه است که با نشان سرگردی بازنشسته شده است. اما بهحکم ضمنی برادرش، به درجه سرهنگی ارتقا مییابد. کشاورز دو سوی کاراکتر دایی جان سرهنگ را بهخوبی به نمایش درمیآورد. چهرهای برای جمع باقدرت و جذبه و چهرهای واقعی پر از ترس که پشت نقاب اجتماعی پنهانشده است.
هزاردستان (علی حاتمی) – شعبون استخونی
کشاورز و علی حاتمی چندین تجربه موفق در کنار یکدیگر دارند. «هزاردستان» با بازیگرها و کاراکترهای فراوانش یکی از این تجربههاست. علی حاتمی در «هزاردستان» به روش معمول خود در مواجه با یک داستان واقعی روی میآورد. او با نگاهی شخصی به تاریخ، واقعیت را دستمایه خلاقیت قرار میدهد و با تخیل،قصه¬ای بکر میآفریند.
کاراکتر شعبون استخونی، نشانههایی از شعبان جعفری دارد اما نماد همه اوباشی است که پول میگرفتند و مسیر تاریخ را عوض میکردند. کشاورز در شمایل یک کاراکتر سیاه و نفرتانگیز، یک گنده لات پولپرست و یکی از مهمترین مهرههای فیلم، بازی درخشان و ماندگاری ارائه میدهد.
مادر (علی حاتمی) – محمدابراهیم
یکی دیگر از همکاریهای بهیادماندنی و ناب محمدعلی کشاورز و علی حاتمی در «مادر» رقم میخورد. کشاورز در نقشی که ابتدا قرار بود به عزتالله انتظامی برسد، بینظیر ظاهر میشود. محمدابراهیم، فرزند بزرگ خانواده است. از شخصیت فرهیخته پدر و روح آرام مادر، محمدابراهیم سهمی نبرده است. او که قصاب است، زبانش هم مثل ساطور تیز و برنده است و میان خواهر و برادرها قربانی میگیرد. نسبت به غلامرضا صبر و شکیبایی ندارد و با قلدری کارش را راه میاندازد و حرفش را به کرسی مینشاند. با همه اینها، محمدابراهیم، با زبان تند و کنایههای آتشینش، یکی از دوستداشتنیترین شخصیتهای «مادر» است.
محمدابراهیم با همه تلخی و صراحت کلامش برای بیننده شکی باقی نمیگذارد که نسبت به خانوادهاش احساس مسئولیت میکند، اگرنه اینجا، میان این آدمهای آشفته نبود. سکانسهای جذاب کشاورز و امین تاریخ و اکبر عبدی، هم لحن کمدی فیلم را بارور کرده است و هم رابطه واقعی کاراکترها را به نمایش میگذارد. محمدعلی کشاورز گرچه برای این نقش نامزد سیمرغ بلورین شد اما از دستیابی به این جایزه بازماند.
کمالالملک (علی حاتمی) – اتابک اعظم
بازهم یک همکاری دیگر میان حاتمی و کشاورز و بازهم یک کاراکتر بهیادماندنی دیگر. کشاورز در مسیر حرفهایاش بارها جسورانه در شمایل یک کاراکتر منفی و منفور ظاهرشده است و در «کمالالملک» هم،بار دیگر این ریسک را میپذیرد که مخاطب را از کاراکترش متنفر کند. اما با همین احساسات قوی که از مخاطبش میگیرد در ذهن او ماندگار میشود.
اتابک اعظم، وزیر چاپلوسی است که سعی دارد کمالالملک را از چشم شاه بیندازد، اما هوشمندانه و باظرافت این کار را انجام میدهد. همه ابعاد شخصیتی اتابک به بازی چندبعدی و دقیق کشاورز برمیگردد. انزجار او از نقاش، تلاشش برای راضی نگهداشتن شاه و دسیسهچینی زیرکانه، همه و همه در بازی بدن و کلام کشاورز که با صدای ماندگار احمد رسولزاده به اوج رسیده است بازتاب مییابد.
پدرسالار (اکبر خواجویی) – اسدالله خان
محمدعلی کشاورز، همیشه رابطه خوبی با تلویزیون داشته است. از طریق این رسانه بوده که کشاورز، یکی از مهمترین بازیگران جریان موج نوی سینمای ایران که بیشتر با مخاطبان خاص ارتباط برقرار میکرد، توانسته با طیف وسیعی از مخاطبان ارتباط برقرار کند. «پدرسالار» هم در میان همه کارهای کشاورز، شاه نقش او است. کشاورز در «پدرسالار» تبدیل به نماد یک دوره ازدسترفته میشود. کاراکتر اسدالله خان، با همه توان در برابر تغییر میایستد و مقاومت میکند و در این راه باارزشترین داراییاش، یعنی خانوادهاش را از دست میدهد.
اسدالله خان، کاراکتر پیچیده و جذابی است. عاشق خانواده و فرزندانش است، اما مستبد و دیکتاتور هم هست. مخالفت را نمیپذیرد و از جنگ هم ابایی ندارد. حتی اگر این جنگ با تازهعروسش باشد. کاریزمای ذاتی کشاورز در کنار بازی استادانهاش، اسدالله خان را به جایگاهی که موردنظر کارگردان بوده است میرساند، مردی تنها در جنگ با تغییری ناخواسته. کشاورز و حمیده خیرآبادی بارها در مقابل هم ظاهرشدهاند،در «پدرسالار» به زوجی درخشان و قابلباور میرسند و کلکلهای او و جمیله شیخی هم بینظیر است.