“مارلون یک اصطلاح داشت، او میگفت: بیایید بیرون برویم و مولکولها را به حرکت وادار کنیم.“
-کوئینسی جونز
در طول تاریخ هنر، تعداد معدودی از هنرمندان در هر مدیومی وجود داشتهاند که نحوه درک زندگی و جایگاه ما در آن را بازسازی کردهاند. نقاشانی نظیر ژرژ براک و پابلو پیکاسو، بهطرز مشهوری حس بینایی ما را با کوبیسم به چالش کشیدند. آهنگسازان و موزیسینهای جاز مثل تلانیوس مانک و مایلز دیویس کاری کمتر از خلق کسر میزانهایی فردگرایانه انجام ندادند؛ آنها صداها و لحنها را با موسیقیشان به گونهای به کار میبردند که تفکرات پیشرفته شنوندگان خود را از زمان و فضا بازتنظیم کنند.
مارلون براندو یک پسر روستایی از اوماها، نبراسکا بود که در سال ۱۹۴۳ بهجهت تحصیل در رشته بازیگری زیر نظر معلم بزرگ، استلا ادلر به شهر نیویورک رفت و در طول سه سال نهتنها رویکرد برخورد با هنر بازیگری را در نظر نسلهای بعد از خود تغییر داد، بلکه درک جهان شخصی خودش را نیز از آنچه در بازیگری میتوانست “خوب” باشد، به چالش کشید. بنابراین چه در تئاتر و چه در سینما، برداشتهای ما از چگونگی درک تجربه انسانی را به چالش وامیدارد.
همچنین بخوانید:
۱۰ نقل قول از مارلون براندو
یکبار بهعنوان یک سرگرمی فکر کرد؛ چنانچه بهطور اغراقآمیزی یک فرم هنری نمایشی که در تلاش برای نشان دادن تجربه انسانی از طریق صدا و بدن و کلمات نمایشنامهنویس بود. مارلون براندو اغلب در تبدیل کردن بازیگری به یک فرم هنری که قادر باشد یک تجربه متعالی گردد، دستتنها بود و در اینجا طرفدارن تئاتر و سینما شاهد آن هستند. افسوس که تجربه رفتار واقعی انسان درون مرزهای امن تحت یک شرایط معین خیالی عمل میکند.
به عبارت سادهتر، صرفاً “بازنمایی” تجربه انسانی روی صحنه بهزودی بهعنوان یک کار نادرست تلقی میشود. تنها بازیگری که سعی داشت کاراکتر خودش روی صحنه “باشد” تا بتواند یک تجربه احساسی واقعی و رضایتبخش ایجاد کند. براندو تجلی چنین بازیگری بود.
مارلون براندو در دوره جدیدی از رئالیسم روانشناختی با بازیگری خود طلیعهداری کرد که از اینجا به بعد از بازیگر انتظار میرفت تجربه گذشته و رفتار فعلی زندگی خود را برای زندگی دادن به یک شخصیت به کار گیرد. حتی آن دسته از بازیگرانی که تصمیم گرفتند با “روش” مبتنی بر استانیسلاوسکی (رئالیسم روانشناختی- فیزیکی که توسط گروه تئاتر نیویورک در دهه ۱۹۳۰ تدریس شده بود) درگیر نشوند، نیز در نهایت سبک نمایشیشان را تعدیل کردند تا با این ادراک جدید از واقعیت دراماتیک سازگار گردند.
اما بازیگری براندو بسیار بدیع و رویکرد او بهشدت انقلابی بود فلذا بلافاصله مورد استقبال قرار نگرفت و در حقیقت ابتدا با تمسخر و سردرگمی روبرو شد. برخی از منتقدان و همكاران، او را بهعنوان یك مرد جوان ولنگار و منمنکننده كه گویی در صحنه گم شده است، مردود شمردند. هنگامی که پالین کیل فقید، منتقد گرانمایه سینما، برای اولین بار اجرای درخشان براندو در نقش یک کهنهسرباز جنگی قاتل در نمایش مکسول اندرسون بهنام “Truckline Café” را مشاهده کرد؛ تصور کرد که این مرد جوان بیچاره روی صحنه دچار تشنج شده است.
“بهخاطر او برآشفتم، چشمهایم را بستم، تا اینکه مرد جوانی که مرا به آنجا برده بود بازویم را گرفت و گفت “این پسر را ببین!” آنجا بود که فهمیدم او در حال بازیگری بوده است.” چارلز دارنینگ، بازیگر کاراکتر فقید، در آن زمان گفت که فکر میکند آنها کسی را بهخاطر یک جایگزینی سریع از خیابان پیدا کردهاند. او مطمئن بود که براندو یک بازیگر نیست. او به تئاتر بازگشت تا بازیگری همان مرد جوان را ببیند. “او نمیتوانست یک بازیگر باشد، خیلی خوب بود!”
براندو چنان تغییر بنیانفکنانهای را در ادراک همه ایجاد کرد که مخاطبان و منتقدین که پیشتر او را بهعنوان بدترین بازیگر در قیاس با همتایانش محکوم میکردند، بهیکباره صدوهشتاد درجه تغییر عقیده دادند: مشکل از او نبود، بلکه بهکلی نیاز بود تمام بازیگران عقبماندگیهای خود را جبران کنند.
در افسانهها آمده است، زمانی که الیا کازان براندو را به خانه تابستانی اجارهای تنسی ویلیامز فرستاد تا نقش استنلی کوالسکی را در «اتوبوسی به نام هوس» بخواند، ویلیامز فکر کرد که او یک برقکار است که پیشتر برای حضور در آنجا سفارش داده بود و بدین ترتیب او را به طرف سیمکشی معیوب ساختمان راهنمایی کرد. (که براندو بیدرنگ آن را بههمراه لولهکشی ساختمان تعمیر کرد) ویلیامز که شیفته “برقکار محلی” شده بود، شگفتی خود را به کازان اعلام کرد. زمانی که سروکله بازیگرش پیدا شد از اینکه فهمید او قبلاً چه بوده، به وجد آمد.
تا سال ۱۹۴۷ یعنی سالی که اولین بار تئاتر «اتوبوسی به نام هوس» به نمایش درآمد، دیگر هیچ سردرگمی و اغتشاشی وجود نداشت؛ مارلون براندو بازیگر فوقالعادهای به حساب میآمد.
کسی که فرم هنری را بهطور کامل از درون به بیرون بازآفرینی کرده بود و این در حالی بود که او در مسیر استعدادهای مشهور سبک مبتنیبر استانیسلاوسکی نظیر مونتگومری کلیفت (دوستش و بازیگری که وی بسیار تحسین میکرد) و جان گارفلید قدم برمیداشت. نگرش بدون ترس، جنسی و حیوانگونگی براندو راهش را در روح و ذهن تماشاگر باز میکرد؛ بهگونهای که هیچ بازیگری قبل و بعد از او قادر به انجام آن نبود.
فعالیت سینمایی او با تهیهکننده استنلی کریمر در درام جنگی «مردان» ۱۹۵۰ The Men آغاز شد. یک فیلم متوسط که از براندو یک نمایش فوقالعاده در نقش کهنهسربازی فلجشده و بازگشته از جنگ به یادگار میگذارد. براندو فعالیت بازیگری حرفهای خود را در سینما را آغاز کرد؛ ۵ اجرای اولش در این فیلمها، او را به استراتوسفر فرم هنری پرتاب کرد و برای ما نهتنها چگونگی درک بازیگری را دگرگون کرد، بلکه نحوه درک ما از خودمان را نیز برای همیشه تغییر داد. همانگونه که دوستش، کوئینسی جونز، درباره او میگوید، این مرد توانایی ذاتی “به حرکت واداشتن مولکولها” را داشت، چراکه او ریتمهای بدن خودش را بازی میکرد و بهمانند درامز یک ادوات موسیقی رفتار میکرد؛ براندو مشخصاً در آن استعداد ویژهای داشت.
در لیست بیشتر منتقدان «پدرخوانده» بهترین فیلم براندو در تمام ادوار بوده است و «آبنبات» ۱۹۶۸ Candy اغلب در جایگاه یکی از بدترینها قرار گرفته است. در این مطلب یک فهرست از ۱۵ فیلم برتر مارلون براندو گردآوری شده و ترتیب قرارگیری بر پایه زمان ساخت فیلمها بوده است. تماشای این فیلمها برای هر طرفدار یا حتی هر کسی که با آثار این بازیگر فقید آشنا نبوده، ضروری است. اگر جز آندسته کسانی هستید که در گروه دوم قرار گرفتهاید، ورود به زادبوم هرآنچه که باید درباره بازیگری مدرن بدانید، را تبریک میگوییم.
۱ – اتوبوسی به نام هوس ۱۹۵۱ A Streetcar Named Desire
کارگردان: الیا کازان
در دهه ۱۹۵۰ فیلم «مردان» به کارگردانی فرد زینمان نخستین تلاش براندو در عرصه بازیگری سینما محسوب میشود اما این فیلم ۱۹۵۱ الیا کازان بود (که در واقع اقتباسی از نمایشنامه «Streetcar» تنسی ویلیامز بود و کازان پیشتر در برادوی آن را کارگردانی کرده بود) که بهراستی جهان را به آتش کشید و مارلون براندو را بهعنوان یک نیروی طبیعی و رویکرد جدیدی از بازیگری برای پرده معرفی کرد. ویلیامز گفته است که هدف اصلی او از این نمایشنامه جلب همدردی تماشاگران بود تا صادقانه با قهرمان زن فروافتاده و شکستخوردهاش یعنی بلانش دی بویس (ویوین لی روی پرده، جسیکا تندی در برادوی) روبرو شوند.
این اجرای آتشافروز، انسانی و غنی از روانشناختی براندو، بهطور کامل تهی از قضاوت معمول بازیگر بود. او فراخوانده شده بود تا نقش یک “پسر بد” را بازی کند. در مجموع این نمایش به چیزی متفاوت، غنیتر، پیچیدهتر و جانگدازتر تبدیل شد تا به خاطر آن تجربه شود. اگر ممکن نبود این نمایشنامه را بخوانید بدون اینکه بازی براندو را در ذهن داشته باشید، احتمالاً کسی نمیتوانست این کودک-مرد مست، قمارباز و خشمگین را درک کند؛ کسی که در نهایت به بلانش تجاوز میکند تا هر چیزی غیر از یک موجود منزجرکننده و مهیب باشد. در این رویکرد براندو، او در واقع همان جانور بیرحم است، اما خیلی بیشتر جمله مشهور ژان رنوآر از فیلمش، «قاعده بازی» ۱۹۳۲ The Rules of the Game را به یاد میآورد. که در پایان …. “واقعیتِ بهراستی وحشتناک، این است که همه دلایل خود را دارند.”
۲ – ژولیوس سزار ۱۹۵۳ Julius Caesar
کارگردان: جوزف ال. منکیهویچ
به نقل از مارلون براندو گفته شد که او از بازی کردن در کنار بازیگران شکسپیری انگلیسی واقعی نظیر جان گیلگد، جیمز میسون و تهیهکننده جان هاوسمن، خجالتزده شده بود. حتی سیاهیلشگرها نسبت به براندو تجربه بیشتری با پنجوتدی یامبیک داشتند! اما اجرای براندو در نقش مارک آنتونی، یک فرمانده نظامی و پسرعموی رهبر رومی سزار کشتهشده، بسیار بیعیبونقص است و با یک خشونت اصیل مملو گشته است؛ چیزی که باعث میشود فکر کنید او در تئاتر گلوب بزرگ متولد شده است. براندو در نقش این مبارز بسیار باورپذیر بود و راوی رومی قادر بود ماهرانه خشم جمعیت علیه “مردان شریف” را بالا ببرد. به طوری که خود گیلگد بعدها در مصاحبههایش گفت که فکر میکند آنتونیِ براندو بهترین موردی است که او تاکنون دیده است و برای سالها او و هاوسمن به دنبال براندو بودند تا در یک تولید تئاتری از هملت با او در یک نقش اصلی همکاری کنند.
چرخش براندو در نقش مارک آنتونی همچنین هرگونه نظیریه و پنداری را فرونشاند که بازیگری او ترجمه رونویسیشده “زمزمهوار” یک ترفند است. او رویکرد مبتنی بر استانیسلاوسکی را ورای مرزهای آمریکا گسترش داد و بهطور مستقیم سبک نمایشی انگلیسیمحور را به چالش کشید، که در واقع بیشتر بر جنبههای فنی صدا و حرکت تمرکز داشت. تاکنون بازیگران برجستهای نظیر کریستوفر پلامر و آنتونی هاپکینز نقل کردهاند که مارک آنتونیِ براندو به عنوان یک نقطه عطف برای آنها و دیگر بازیگران انگلیسی بوده است که به موجب آن تلاش کردند تا سبک نمایشی انگلیسی و بهلحاظ فنی متبحرانه را با رویکرد از نظر احساسی غنیتر و تمام و کمال مبتنیبر استانیسلاوسکی ترکیب کنند.
۳ – وحشی ۱۹۵۳ The Wild One
کارگردان: لاسلو بندک
از قضا یکی از نمادینترین نقشهای مارلون براندو، در یکی از فیلمهای فراموششدهتر وی حاصل میشود؛ در نقش جانی استابلر، رهبر یک گروه موتورسوار جانسخت و زخمخورده. این فیلم به همان اندازه که شایسته نقلقول کردن است، (“علیه چه چیزی شورش میکنی؟” “تو چی داری؟”) همانقدر مسخره کردنش هم راحت است. (عناوین هشداردهنده آغازین: “این یک داستان تکاندهنده است … این یک چالش عمومی است. اجازه ندهید این اتفاق دوباره رخ دهد.”) با این وجود در اهمیت فرهنگی این فیلم هیچ شکی نیست چراکه فیلم برای سالها براندو را بهعنوان یک نماد به فرهنگ عامه پیوند میدهد.
با ظاهر تماماً چرمیاش و زبان چربونرم و تهدیدآمیزش، هر زنی را دلباخته خود میکند و هر مردی میخواهد بهمانند او باشد. این ژاکت چرمی و تیشرت برای سالها نسلی از جوانی بیمهر و ناراضی را تعریف میکند و گرچه فیلمنامه بیش از حد با عبارات اخلاقی و نوپرستانه فراتر از نقطه اوج خود حتی در آن زمان، آراسته گشته است. شما حتی این مهلکه بزرگ از عواطف متناقض طغیانکننده را درون اجرای این بازیگران جوان پیدا خواهید کرد. در فیلم بعدیاش این اتحاد بیعیبونقص از فیلمنامه، کارگردان و بازیگر توانایی او را به کاملترین نتیجه میرساند.
۴ – در بارانداز ۱۹۵۴ On The Waterfront
کارگردان: الیا کازان
محتملاً بهترین اجرای روی پرده در تمام دورانها؛ «در بارانداز» همچنان یک محک است برای آنچه که بازیگری روی پرده احتمالاً میتواند باشد. از جانب مارلون براندو و همچنین از جانب بقیه بازیگران آموزشدیده در مکتب “متد” نظیر راد استایگر، لی جی. کاب، کارل مالدن، مارتین بالسام و همچنین اوا ماری سنت که در این فیلم نخستین حضورش بر پرده را تجربه میکرد. گرچه نسبت به استانداردهای امروزی، فیلمبرداری در محل چیز خاصی به حساب نمیآید؛ اما با اصرار کارگردان الیا کازان به هیئترئیسه دیرباور کلمبیا پیکچرز این مسیر هموار شده است. او قصد داشت نه در استودیو و زمینهای اطراف آن بلکه در اسکلههای کشتیرانیِ هابوکن، نیوجرسی و در طول ماههای بسیار سرد فوریه و مارس فیلمبرداری کند.
این فیلم برنده ۸ جایزه اسکار از جمله بهترین بازیگر نقش اول مرد برای براندو و بهترین کارگردانی برای الیا کازان میشود. این داستان از فساد ماب در اسکلههای حملونقل کشتیرانی و مردی که دلوجرات زیادی داشت و آگاهانه شکنجه میکرد تا کار درست انجام پذیرد تبدیل به فیلمی قدرتمند شد که تاکنون توسط یک استودیو بزرگ هالیوودی تولید شده است. امروزه اما پیامدهای بحثبرانگیز آن به این برمیگردد که آیا این فیلم به این معنی است که کازان و فیلمنامهنویس باد شولبرگ آن را بهعنوان یک تمثیل در دفاع از موقعیتهای خودشان بهجهت شهادت دادن در خانه کمیسیون فعالیتهای ضدآمریکایی و “نام بردن از نامها” در طول روزهای تاریک مککارتیسم قلمداد میکنند. اما «در بارانداز» باید صرفاً براساس شایستگیهای خودش دیده شود؛ یکی از بهترین فیلمهایی که تاکنون ساخته شده است.
در این فیلم لحظات شگفتآور، مضطربکننده و از لحاظ احساسی اثرگذار زیادی وجود دارد تا آن را از بقیه متمایز کند. بنابراین، در عوض، اینجا یک نمونه متوسط اما در عین حال درخشان نوشته شده است: لحظهای را تماشا کنید که ادیِ اوا ماری سنت با تری مالویِ براندو که در واقع یک کارگر بندرگاه است، در طول پارک قدم میزنند. در حین قدم زدن و صحبت کردن با یکدیگر آشنا میشوند، اوا ماری سنت تصادفاً دستکشاش میافتد و براندو در یک لحظه درخشان فیالبداهه، دستکش او را برمیدارد. اما بهجای اینکه به او برگرداند از روی احساسات و بازیگوشی تلاش میکند آن را به دستش بکند و در این بین آنها با آسودگی به صحبت کردنشان ادامه میدهند؛ یک عشوهگری نوظهور و خجولانه. توجه زیادی به آن نشده است، بلکه فقط اتفاق میافتد (بدون برنامهریزی قبلی) در این لحظه رفتار واقعی درون یک پیشآمد تخیلی روی میدهد. اگر تنها یک فیلم در این لیست وجود داشته باشد که شما قادر باشید در آن چنین کار غیرعادی هنرمندی را به نظاره بنشینید، دقیقاً همین فیلم است.
۵ – مردان و عروسکها ۱۹۵۵ Guy and Dolls
کارگردان: جوزف ال. منکیهویچ
درست است؛ به این شمارش تعداد دفعات توجه کنید. مارلون براندو در یک کلاسیک آمریکایی حضور دارد. براندو در فیلمی شکسپیری حضور دارد. براندو در Biker-flick حضور دارد. براندو در یک رئالیسم خشن حضور دارد و در اینجا … براندو آواز میخواند! و شما میدانید که او خیلی بد نیست اما سیناترا هم نیست. که اتفاقاً او هم در این فیلم حضور دارد! حتی اگر موزیکالها را دوست نداشته باشید با آهنگهای بینظیر فرانک لسر از این فیلم لذت خواهید برد. «مردان و عروسکها» یک قطعه کامل از تکنیکالر خالص و سرگرمکننده است. براندو یک بار دیگر مظهر خونسردی است؛ او در نقش اسکای مسترسون، یک قمارباز بزرگ دیمون رانیونوار ظاهر شده است.
در کارنامه کاری مارلون براندو میتوان به شاهکارهای دیگری همچون موارد زیر اشاره کرد:
۶ – شیرهای جوان ۱۹۵۸ The Young Lions
۷ – سربازهای یکچشم ۱۹۶۱ One Eyed Jacks
۸ – انعکاس در چشمان طلایی ۱۹۶۷ Reflections in a Golden Eye
۹ – بسوزان ۱۹۶۹ Burn!
۱۰ – پدرخوانده ۱۹۷۲ The Godfather
۱۱ – آخرین تانگو در پاریس ۱۹۷۲ Last Tango In Paris
۱۲ – آببندهای میسوری ۱۹۷۶ Missouri Breaks
۱۳ – اینک آخرالزمان ۱۹۷۹ Apocalypse Now
۱۴ – تازهکار ۱۹۹۰ The Freshman
۱۵ – امتیاز ۲۰۰۱ The Score
این مطلب برگرفته از نوشته Jeremy Sklar در سایت tasteofcinema است.