خطر لو رفتن داستان
برادران ارک از جمله فیلمسازان جوان و نوظهور سینمای ایران هستند. آخرین فیلم کوتاه آنان «حیوان» بسیار دیده شد و در بخش سینهفونداسیون جشنواره کن توانست نخل بگیرد. «حیوان» فیلمی بود که نگاهی متفاوت به مقوله مهاجرت جوانان میانداخت و بهجای رفاه بیرونی و موقعیت بهتر جغرافیایی، خوشبختی را بهدرون آدمی ارجاع میداد.
نکته مهم دیگر درباره «حیوان» این بود که در میان خیل عظیم فیلمهایی که کارگردانانشان سعی دارند با استفاده از الگوهای سینمای هنری اروپا یا تجاری آمریکا کار خود را پیش ببرند، خلاف جهت حرکت میکرد و ریشه در تاریخ سینما و ادبیات ایران داشت. همانطور که پوست.
همچنین بخوانید:
نقد فیلم پوست – از دل قصه های جن و پری سینما متولد میشود
هرچند برادران ارک با بهرهگیری از امکانات سینمای هنری مورد علاقه خود، روایت را طراحی و فیلم را ساختهاند اما مختصات فرهنگی جهان فیلم خود را در سرسپردگی به سنت سینمای هنری اروپا، گم نکردند. این نکته خیلی مهمی درباره کار این جوانان است. اینکه مختصات فرهنگی، جغرافیایی و اجتماعی فیلمها باوجود پرداخت سبکشناسانه آن از دست نرود. فیلمسازان جوانی که وامدار سینمای اروپا یا آمریکا هستند، در فیلمهای خود اصالت جامعهشناسانه اثر نسبت به جغرافیایش را از دست میدهند. به شکلی که هم کاراکترها و هم کنشهایشان و وقایعی که در فیلم حادث میشود، باورپذیر از کار درنمیآید و تنها بدل به نمونهای تصنعی و تقلید دست چندمی از شخصیتشناسی و اسلوب فیلم هنری یا تجاری میشوند. (فیلمهای هومن سیدی، سعید ملکان)
برادران ارک در ادامه راهی که در فیلمهای کوتاه خود بر آن بودند، در اولین فیلم بلند سینماییشان پوست هم نشان میدهند که با بهرهگیری از دانش مطالعاتی و تسلطشان بر تاریخ سینما و تاریخ ادبیات، بهدنبال زبان هنری خاص خودشان هستند. زبانی که منطبق با قومیت، فرهنگ، غریزه، عاطفه و شرایط زیستشان است.
پوست یک میستری ایرانی/ ترکی
پوست افسانه و تاریخ را درهم میآمیزد. ترس و طلسم را بههم گره میزند و محبت مادری (این مفهوم دیرینه ملی) را در مقابل یک عاشقانه ممنوعه قرار میدهد. همین تقابل مهر مادری و عاشقانه ممنوعه جسارت دو فیلمساز را نشان میدهد. هرچند ساخت فیلم یادآور مولفههای ناماشنا و ژانریک ژانر هارور/ میستری است، اما آنچه ترس میزاید، آنچه عامل هراس است، ریشه در خواستگاههای آیینی/ افسانهای دارد.
این یک عنصر وارداتی و تقلیدشده از فیلمهای ترسناک غربی نیست و حتی میزانسنها و دکوپاژ هم با وجودیکه به شکل قابل تشخیصی متاثر از فضای فیلمهای ایناریتو در همکاری با لوبسکی است، اما سیاق فیلمبرداری دوار آن فیلمها که مادام از pov (نمای نقطهنظر) به نمای سومشخص تغییر حالت میدهد، و بالعکس را نه فقط برای زیبایی، خوشامد و سلیقه شخصی که در تناسب با داستان اسرار آمیز و حرکت روی مرز باریک میان طبیعت و ماوراالطبیعه بهکار میبرد تا پوست هم بارقهای از فیلمهای مستند را در خود بپروراند و سویهی “مستندنما” داشته باشد که در اجرا هم بسیار خوب از آب درآمده و هم در عینحال با جابهجا شدن میان دو بعد طبیعت و ماوراالطبیعه جنبههای افسانهای و رازآلود فیلم را از واقعیت تمیز داده و مورد تاکید قرار دهد.
استفاده از این سبک فیلمبرداری در دکوپاژ، در کنار طراحی میزانسنهای چند لایهای و استفاده ویژه از عمق میدان که سویهای چندوجهی به هر نمای فیلم میدهد، لحنی را نتیجه میبخشد که اصیل است و تماشاگر را در دل افسانه محبوس میکند. فضاسازی فیلم هم تماشاگر را اسیر دوگانه عشق مادر و عشق ممنوعه میکند. هرچند مادر المان مهمی در فیلمهای ترسناک است و عموما بدل به ابزاری برای تسخیر ارواح میشود یا باید فرزندانش را از چنگال تسخیرکنندگان بیرون بکشد، اما در پوست کارکرد جدیدی مییابد که تا حدودی شبیه به فیلم «بابادوک» است. در یک بازی ژانریک و ساختارشکنی در دل قواعد ژانر، این خود مادر است که شر را نمایندگی میکند تا انتخاب برای قهرمان فیلم سختتر شود و خیر و شر درهمتنیده و غیرقابل تشخیصتر از هروقت دیگری….
دل به قهرمان میگوید برو به سوی مارال و وجدان این خواسته قلبی آتشین او را پس میزند. نکته مهم درباره داستان پوست در استفادهاش از افسانههای محلی و واقعی است. شخصیت عاشیق که در نواحی آذربایجان یک شخصیت قدیمی و سنتی است که سازش را در دست میگیرد و میچرخد و افسانهها را برای مردم به آواز میخواند، حضور موثری بهعنوان راوی افسانهها و همچنین راوی خود فیلم ایفا میکند.
داستان اصلی پوست هرچند که برآمده از افسانههای مختلف همان جغرافیا است اما یک روایت مستقل و تالیفی دارد. یعنی برادران ارک یک افسانه محلی را صرفا بازسازی نکردهاند که بعد از تحقیق و رجوع به فرهنگ عامه محلی که دهان به دهان نقل شده، از دل چندین و چند افسانه، داستان اورجینال افسانهای خودشان را ساختهاند.
این نکته اهمیت کار این دو به عنوان نویسنده را بیش از پیش عیان میکند. آنها زمان، تاریخ و امروز، افسانه و واقعیت را در هم میشکنند و شبیه به یک منشور، با تابیدن آنان بر یکدیگر، یک فیلم چندوجهی میسازند که فرمش هم در تناسب با مضمون آن و طلسم آینه، بدل به آینهای از هر عنصر دیگری میشود و منعکس شدن این وجوه مختلف، برهم است که در نهایت فیلمی میسازد که افسانه را با زیست واقعی شخصیتهایش درهم میتند و ساحت طبیعت و ماوراالطبیعه را در هم میآمیزد.
سرانجام هر عاشقانه ناگزیر تلخ است
قطب خیر و شر نمادین هم خصوصا در پایانبندی جایگاه ویژهای پیدا میکند و از آن فرم همیشگی و کلیشهای خود بیرون میزند. ضمن اینکه بازهم ریشه در آیینها اسطورهای و مذهبی محسوس میدواند تا برای تماشاگر قابل درک شود.
از عشق البته که گریزی نیست و تصمیم فیلمسازان برای اینکه در نهایت قهرمان از معشوقهاش بخواهد تا با خاک کردن آینه، مادرش را نجات دهد اما او را از خود دور و دورتر کند و از دام دلبرانه خود برهاند، یک نقطهعطف عاطفی/ غریزی قابل توجه در گرهگشایی روایت است و غمناکانه به دل تماشاگر مینشیند.
پوست تلاش ویژهای برای بهتصویر کشیدن افسانه و ماوراالطبیعه و جنیان میکند. تلاشی موفقیت آمیز که آبرومندانه از کار درمیآید. هرچند میتوان حدس زد که فیلمسازان در ساخت صحنههای ویژه مانند عروسی و ساز زدن جنها یا احضار روح توسط مادر و حتی تلاش برای درآوردن او از چنگال اجنه در صحنهای دیگر، کمی محافظهکارانه برخورد کردهاند و درحالی که میتوانستند بیشتر به بروز افسانه، تصاویر خیالانگیز، موحش و ماورایی، مجال دهند، از اجرای تمام و کمال آنها طفره میروند و از ترس پس زدن تماشاگر تا عمق ترس و واهمه، صحنههای این چنینی را واکاوی نمیکنند و نمیشکافند.
سینما یک هنر جمعی و تیمی است
پوست محصول یک تلاش گروهی همهجانبه و هماهنگ است. محصول تلاش همه عوامل از فیلمبردار تا بازیگران و آهنگساز است که بهترین خود را ارائه کردهاند و این همکاری جمعی هم خود محصول رویکرد تیمی فیلمسازان جوان و جدیتشان در کار است که همه را وا میدارد تا بهترین خود را ارائه دهند.
پوست تازه سرآغاز یک مسیر هیجانانگیز برای سینمای محدود ایران است و برادران ارک بیاغراق کنجکاویبرانگیزترین فیلمسازانی که در دهه نود با ساخت اولین فیلمشان به سینمای ایران معرفی شدهاند. فیلمسازانی که کیلومترها دورتر از فضای رئالیستی و ملودراماتیک مطلوب سعید روستایی یا علاقه ویژه مهدویان به بازخوانی تاریخ معاصر و نالهگرافیهای کلی فیلمساز جوان دیگر که در این سالها فیلم های اول معمولیشان را ساختهاند، در پی فانتزی، صور خیال و رویا/ کابوس هستند. آنها در پی سحر حرکت تصویر بر پرده و همان صورت افسونگرانه خود سینما هستند و معنی فانوس جادو و خیال را از خود سینما خوب آموختهاند.
سلام. خانم مهراب پور اگه میشه کارگردان های خوب کنونی تئاتر رو هم معرفی کنین.
علی احمدی چه طور هستش؟
و اگه میشه این یادداشت هاتون رو در صفحه اینستاگرامتون هم بزارین.